Perdic | high cross | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	high cross U	[صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	cross way=cross road U	چهارراه
	st.g's cross U	چلیپایی که ازدوخطقرمزدرست شده باشد
	on the cross U	بطوراریب
	cross U	خط بطلان کشیدن بر
	cross U	تقلب
	cross U	قطع کردن متقاطع کردن
	cross out U	قلم زدن
	cross over U	همگذری
	cross over U	درو از عقب
	cross U	دورگه
	cross U	عبوردادن
	cross U	حدوسط ممزوج
	cross (something) out <idiom> U	حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
	cross U	علامت ضربدر یاباضافه
	cross U	چلیپا
	cross U	پیوندی
	cross U	نادرستی
	cross U	گذشتن
	cross U	قلم کشیدن بروی
	cross U	مصادف شدن با
	cross U	روبروشدن قطع کردن
	cross U	دورگه کردن
	cross U	پیوندزدن کج خلقی کردن
	cross U	خلاف میل کسی رفتار کردن
	cross U	تقاطع
	cross U	عبور کردن
	cross U	تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
	cross U	حرکت سمتی
	cross U	سانتر کردن
	cross U	ضربه هوک پس از ضربه حریف
	cross U	متقاطع
	cross U	خاج
	cross U	علامت ضربدر در نقشه کشی
	cross U	صلیب
	cross U	عرضی
	cross tell U	خبر دادن
	to cross self U	با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
	to take the cross U	صلیب بدوش گرفتن
	cross U	اختلاف مرافعه
	to be cross about something U	دلخور بودن از چیزی
	cross tell U	پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
	cross talk U	تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
	cross disbursing U	کد به کد کردن
	cross disbursing U	انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
	cross examination U	بازپرسی
	cross examination U	تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
	cross talk U	تداخل صدا
	cross talk U	تداخل صحبت
	cross talk U	القاء
	cross examination U	بازرسی
	cross examination U	استنطاق
	cross cut saw U	اره دو سر
	cross cut U	cut horizontal: syn
	cross cut U	برش عرضی
	cross compartment U	دهلیز عرضی
	cross compartment U	دهلیز تو در تو
	cross trail U	جاده سرتاسری عرضی در منطقه
	cross conditioning U	شرطی شدن ضمنی
	cross country U	خارج از جاده وشارع اصلی در فضاهای بازدهات صحرایی
	cross country U	درسرتاسرمزرعه ورزشهای میدانی وصحرایی
	cross country U	میان بر
	cross country U	خارج از جاده
	cross trail U	جاده عرضی
	cross tip U	پیچ گوشتی چهارسو چارشاخه
	cross county U	اسکی صحرانوردی
	cross court U	بسمت مخالف زمین در قطر
	cross thrust U	تراست ناخالص
	cross compiler U	کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
	cross buck U	حمله دو مهاجم بصورت متقاطع
	cross vault U	طاق چهاربخش
	cross traverse U	تراورس عرضی
	cross barred U	دارای میلههای عرضی
	cross beam U	تیر افقی
	cross beam U	تیر عرضی
	cross head U	تیر افقی
	cross head U	تیر عرضی
	cross bearer U	صلیب بردار
	cross bearer U	علم دار
	cross tree U	رابط عرضی دکلها
	cross validation U	وارسی اعتبار
	cross action U	دعوی متقابل
	cross action U	در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
	cross action U	علیه وی اقامه کند
	cross aisal U	راهروی صلیبی
	cross aisal U	راهروی چلیپایی
	cross arm U	پنجه
	cross assembler U	ترجمه برنامه اسمبلر برای یک کامپیوتر دیگر
	cross assembler U	همگزارمتقابل
	cross bearing U	بلبرینگ سوزنی
	cross bearings U	سمتهای متقاطع
	cross belt U	قطار حمایل
	cross brace U	گیره عرضی
	cross brace U	مهار عرضی
	cross bracing U	مهاربندی بشکل مثلث
	cross bred U	در رگه
	cross breed U	جانوردورگه
	cross breed U	دورگ
	cross breeding U	پیوند دوجنس
	cross bar U	شطرنجی
	cross brace U	بادبند چپ و راست
	cross bow U	گوله کمان
	cross belt U	کمربند حمایل قطار حمایل فشنگ
	cross bench U	نیمکت بیطرفان در مجلس
	cross bill U	لایحه دفاعیه
	cross bill U	شکایت متقابل
	cross bleed U	سیستم نیوماتیکی رابط بین موتورها
	cross block U	سد کردن خط دفاعی از کنار
	cross bones U	شکل استخوانهای ران که زیرشکل کاسه سرمیگذارندونشانه مرگ است
	cross bow U	کمان پولادی
	cross bred U	پیوندی
	cross line U	تار مو
	cross peaks U	پیکهای چلیپایی
	cross piece U	تیر عرضی
	cross plane U	رنده کردن
	cross pointing U	ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
	cross polinize U	بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
	cross pollinate U	بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
	cross pollination U	گرده افشانی از گلی بگل دیگر
	cross products U	حاصلضرب ضربدری
	cross purpose U	قصد مغایر
	cross purpose U	قصد متقابل
	cross question U	استنطاق
	cross over point U	نقطه الحاق مسیرها
	cross over point U	نقطه تقاطع مسیر رژه
	cross line U	بعلاوه داخل دوربین خط تار موی دوربین
	cross stay U	تقویت صلیبی
	cross linking U	اتصال عرضی
	cross loading U	سر شکن کردن بارها
	cross loading U	تقسیم بارهای هواپیما
	cross loading U	مخلوط کردن بارها
	cross magnetizing U	میدان مغناطیسی متقابل
	cross member U	عضو ساختمانی برای اتصال دو ستون طولی هواپیما یاقطعات طولی دیگر
	cross modulation U	مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
	cross or pile U	شیر یا خط
	cross over point U	نقطه همگذری
	cross question U	بازجویی
	cross question U	سئوال بطریق استنطاق
	cross section U	سطح مقطع موثر
	cross section U	سطح مقطع
	cross section U	نیمرخ عرضی
	cross section U	نیمرخ پهنا مقطع موثر
	cross section U	مقطع
	cross section U	رویه برش
	cross section U	سطح مقطع عرضی
	cross section U	برش عرضی
	cross section U	برش متقاطع نمونه یا حد وسط
	cross reaction U	سطح مقطع
	cross refer U	از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
	cross slide U	کشوی لغزنده عرضی
	cross servicing U	خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
	cross road U	چهارراه
	cross road U	تقاطع جاده
	cross road U	محل تقاطع دو جاده چهارراه
	cross roads U	تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست
	cross roads U	همبر راست گوشه
	cross roll U	نورد عرضی
	cross section U	مقطع عرضی
	cross examination U	بازجویی استنطاق بازجویی از شهود مواجهه دادن شهود
	cross feed U	خورد متقابل
	cross feed U	تغذیه عرضی
	cross fertile U	اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
	cross fertilization U	لقاح دو سلول جنسی متفاوت لقاح متقابل
	cross fertilize U	باهم پیوند زدن
	cross file U	یک درمیان در دو جهت قراردادن
	cross fire U	اتشبار متقاطع
	cross fire U	اتش گلوله متقابل
	cross fire U	اتش متقاطع
	cross fire U	تداخل دومکالمه تلفنی یا تلگرافی باهم
	cross flow U	دو سیال که بصورت عمود برهم جریان دارند و توسط ورقه نازکی از هم عایق شده اند
	cross fall U	شیب در پهنا
	cross fall U	شیب عرضی
	cross examination U	به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
	cross examine U	استنطاق کردن
	cross examine U	بازجویی کردن
	cross examiner U	بازجویی کننده
	cross examiner U	مستنطق
	cross eye U	لوچی
	cross eye U	کج بینی
	cross eye U	دو بینی
	cross eyed U	لوچ
	cross eyed U	چپ چشم
	cross face U	درو از جلو
	cross talk U	تداخل صداها در تلفن
	cross from a flank U	یک جناح را دور زدن
	cross index U	شاخص متقابل
	cross index U	فهرست تقابلی
	cross kick U	ضربه با پا به سمت دیگرزمین که مدافع کمتری دارد
	cross legged U	پا روی پا انداخته
	cross legged U	چهار زانو
	cross level U	تراز کردن
	cross level U	افقی کردن
	cross level U	ترازعرضی تراز چرخ
	cross level U	حباب تراز افقی
	cross stroke U	فشار روی پا برای ازدیادسرعت یا چرخش
	cross stitch U	بخیه دوزی بچپ وراست
	cross support U	نگهداشتن بدن بحالت صلیب
	cross hole U	سوراخ عرضی
	cross from a flank U	عبوراز یک جناح
	cross grained U	دارای رگههای نامنظم
	cross grinder U	شاه تیر افقی