Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
high colour
U
سرخی
high colour
U
خجالت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
a horse of another colour
[different colour]
U
مطلبی دیگر
a horse of another colour
[different colour]
U
موضوع علیحده
off colour
U
بی حال
colour
U
چاپگری که میتواند کپیهای رنگی بگیرد. از قبیل -ink get رنگی -dot maxrix رنگی و -thermal transfer
colour
U
انتخاب رنگهایی که در حال حاضر در تصویر استفاده می شوند
colour
U
صفحه نمایشی که امکانی برای نشان دادن اطلاعات رنگی دارد
colour
U
برنامههای گرافیکی برای ذخیره سازی محدوده رنگها در تصویر استفاده می کنند
colour
U
جدول شماره هایی که ویندوز
colour
U
سیستم نمایش رنگی ریز پردازندهای
colour
U
میزان خالص بودن سیگنال رنگ
colour
U
شماره رنگهای مختلف که توسط پیکسل ها در صفحه نمایش قابل نمایش است که با توجه به تعداد بیتهای رنگی در هر پیکسل نمایش داده میشود
colour
U
امکانی در گرافیک یا برنامههای کاربردی DTP که به کاربر امکان میدهد رنگهای خاص با توجه به CMYK و RGB بسازد و سپس ناحیهای را با این رنگ پر کند
colour
U
احساسی که توسط چشم با توجه به پاسخ آن به فرکانسهای نور مختلف داده میشود
colour
U
رنگامیزی
off-colour
U
کسل
off-colour
U
بی حال
off colour
U
کسل
colour
U
صفحه نمایشی که حروف و گرافیک ها را رنگی نشان میدهد
colour
U
دو بیت برای چهار رنگ و هشت بیت برای ترکیبی از رنگهاست
colour
U
رنگ
colour
U
فام
colour
U
کوچکترین ناحیه در صفحه CRT که میتواند اطلاعات رنگی را نمایش دهد
colour
U
بشره
colour
U
تغییر رنگ دادن
colour
U
رنگ کردن
colour
U
ملون کردن
colour
U
رنگزدن
colour
U
شماره بیتهای دادهای که به یک پیکسل نسبت داده می شوند تا رنگ آن را شرح دهند. یک بیت برای دو رنگ
colour scheme
U
چینشرنگیکمکان
colour blindness
U
کوررنگی
colour blind
U
کوررنگ
colour bar
U
تبعیضقائلشدنبر مبنایرنگپوست-نژادپرست
flesh colour
U
رنگ بدنی
dead colour
U
رنگ ضعیف
dead colour
U
رنگ دست اول
colour supplement
U
مجلهرایگانو ضمیمهروزنامهدر بریتانیا
level colour
U
رنگ یکدست یا یکنواخت
local colour
U
نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
colour fast
U
دارایرنگثابت
false colour
U
فیلم رنگی مصنوعی
Wherever you go the sky has the same colour .
<proverb>
U
به هر کجا که روى آورى آسمان همین رنگ است .
There is no colour beyond black .
<proverb>
U
بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
water colour
U
نقاشی ابرنگی
flat colour
U
رنگ نازک مستوی
primary colour
U
رنگهایاصلی-قرمز RedسبزGreen آبیBlue
dust colour
U
خاکی
colour filter
U
فیلتررنگ
colour display
U
نمایشرنگ
colour control
U
کنترلرنگ
to change colour
U
رنگ برنگ شدن
water colour
U
ابرنگ
water colour
U
رنگاب
flesh colour
U
رنگ بشره
ground colour
U
رنگ زمینه
achromatic colour
U
رنگ بین سیاه و سفید که توسط آداپتور گرافیکی نمایش داده میشود
adjective colour
U
زنگی که برای ثابت شدن محتاج به افزایش چیزدیگری است
colour bearer
U
پرچم دار
to change colour
U
تغییر رنگ دادن
scheme of colour
U
طرح رنگ
colour chart
U
نموداررنگ
flat colour
U
رنگ تخت
false colour
U
رنگ مصنوعی
oil colour
U
رنگ روغنی
rose colour
U
رنگ گلی
saturated colour
U
رنگهای روشن
saturated colour
U
که روی ویدیو خوب نشان داده نمیشوندوممکن است باعث اختلال شوند یا روی صفحه پخش شوند
scheme of colour
U
رنگ بندی
colour box
U
جعبه رنگ
colour-coded
U
کدگذاریاز طریقرنگ
light source colour
U
رنگ منبع نور
colour selection filter
U
فیلترجداکنندهرنگ
bishop of the wrong colour
U
فیل بد رنگ شطرنج
colour television camera
U
صفحهرنگیدوربین
hair colour
[British]
U
رنگ مو
colour of waste water
U
رنگ فاضلاب
colour hard copy device
U
اسباب نسخه چاپی رنگی
liquid crystal display colour pigmented
U
صفحه نمایش با محلولهای کریستالی مایعی که رنگی به نظر میرسد
high
U
بوگرفته
high
U
اندکی فاسد
high
U
بالا
high
U
متعال رشید
high
U
باصدای بلند
high
U
معادل وضعیت درست در منط ق یا 1
high
U
فراز
high
U
بزرگ
high
U
سخت گران
high
U
ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
on high
U
در اسمان
on high
U
در بالا
on high
U
به اسمان
high
U
بلند
about as high
U
تقریبا` همان اندازه بلند
you were then that high
U
ان وقت قد شما اینقدر بود انوقت به این قد بودید
high
U
مرتفع
high
U
عالی
high
U
ت
high
U
جای مرتفع
high
U
بلند پایه
very high
U
ارتفاع خیلی بالا
high
U
زیاد
high
U
وافر گران گزاف
high
U
خشمگینانه
high
U
خشن متکبر
high
U
متکبرانه
high
U
تند زیاد باصدای زیر
high value
U
قیمتی
high (1 9 to 36)
U
بلند
high
U
خیلی بزرگ
high
U
وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
high
U
تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
high
U
وسیله گران یا با کارایی بالا
high-up
U
فردیباقدرتونفوذفراوان
high
U
روش ذخیره سازی اطلاعات فایل که از DOS-MS FAT سریع تر و انعط اف پذیرتر است
high
U
فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
high value
U
گران قیمت
high
U
زبان سطح بالا
high
U
رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
high
U
اولین کیلوبایت حافظه بالای مگابایت که توسط برنامه قابل استفاده است
high
U
برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
high
U
واچرخه
high
U
عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
high
U
عظیم
high
U
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high strung
U
کوک
high strung
U
عصبانی
high strung
U
بسیار حساس
high storage
U
انباره بالا
high seas
U
دریاهای باز
high temperature
U
دمای بالا
high sea
U
دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
high test
U
امتحان سختی را گذرانده دارای قوه فراره زیاد
high tension
U
فشارقوی
high tension
U
فشار قوی
high tender
U
به مزایده گذاشتن
high tender
U
مزایده
high run
U
حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
high sticking
U
خطا با ضربه چوب لاکراس
high speed
U
دنده سریع
high seas
U
ابهای بین المللی
high speed
U
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
high speed
U
سریع السیر
high seasoned
U
پرادویه
high souled
U
با همت
high souled
U
با جرات
high sticking
U
بالابردن چوب و ضربه زدن به حریف
high spin
U
پرچرخش
high spin
U
چرخش زیاد
high spin
U
پر اسپین
high stick
U
بالا بردن غیرمجاز چوب
high status
U
بلندپایه
high sea
U
دریای ازاد
high seas
U
ابهای برون مرزی
high spirited
U
دارای روح خودسری وجسارت
high seas
U
دریای ازاد
high spirited
U
متکبر
high spirited
U
جسور
high seasoned
U
خوش طعم پرچاشنی
high grown
U
بلند بالا
high jumper
U
پرنده پرش ارتفاع
high light
U
نکات برجسته یا جالب
high light
U
تشکیل نکته روشن یاجالب دادن
high lights
U
نکات مهم
high lights
U
موضوعات مهم مطالب مهم
high limit
U
حد نهایی
high line
U
پل رابط اصلی
high line
U
پل طنابی نقل مکان بین ناوها
high mind
U
با مناعت دارای احساسات بلند
high minded
U
بامناعت
high minded
U
بزرگ منش
high minded
U
مغرور
high money
U
پول گران
high moral
U
روحیه عالی
high jack
U
دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
high interest
U
بهره سنگین
high grown
U
بلند قد
high grown
U
دارای سبزیکای یا درخت کاری بلند
high handed
U
امرانه
high handed
U
خودخواهانه
high handed
U
مکارانه
high hat
U
کلاه بلند
high hat
U
متکبر وپر افاده اشرافی ماب
high hat
U
افاده کردن
high horse
U
مغرور
high horse
U
پر افاده
high hurdles
U
مسابقه کوتاه دو بامانع
high hurle
U
مانع بلند
high impedance
U
امپدانس بالا
high interest
U
بهره گران
high moral
U
روحیه قوی
high oblique
U
عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
high octane
U
دارای اکتان زیاد مانند بنزین سوپر
high priced
U
پر قیمت
high priced
U
پر بها
high priest
U
کشیش اعظم
high priest
U
کاهن اعظم
high proof
U
سنگین
high proof
U
تند
high proof
U
برنده
high ranking
U
عالی رتبه
high relief
U
نقوش برجسته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com