Perdic | hexagonal crystal system | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	hexagonal crystal system U	سیستم کریستال شش گوش

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	hexagonal system U	دستگاه شش گوشهای
	crystal system U	دستگاه بلور
	hexagonal U	ر شش پا
	hexagonal U	شش گوشهای
	hexagonal U	شش ضلعی
	hexagonal brick U	شش
	hexagonal coil U	بوبین شش گوش
	close packed hexagonal	شش گوشه ای تنگچین
	closo packed hexagonal space lattice U	شبکه فضایی شش وجهی
	crystal U	زلال بلوری کردن
	crystal U	شفاف
	crystal U	بلور
	crystal U	بلور کوارتز
	crystal U	کریستال
	crystal U	کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه می شوند که در ساعتهای مچی
	crystal U	ماشین حسابها و صفحههای نمایش دیجیتال به کار می رود
	crystal U	صفحه چاپ شده که از یک چراغ قوی کنترل شده توسط کریستال مایع برای تولید تصویر در طبل حساس به عکس استفاده میشود
	crystal U	قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
	detecting crystal U	بلور اشکارساز
	crystal plane U	صفحه بلور
	monovalent crystal U	بلور تک والانسی
	x cut crystal U	کریستالی که عمود بر محورایکس و بموازات محور سوم بریده شده است
	colored crystal U	بلور سنگین
	crystal button U	ریسهکریستالی
	crystal drop U	اشککریستالی
	molecular crystal U	بلور مولکولی
	mixed crystal U	کریستال امیخته
	mixed crystal U	کریستال مخلوط
	crystal water U	اب تبلور
	metal crystal U	بلور فلز
	cast crystal U	بلور ریخته
	filter crystal U	کریستال صافی
	quasi crystal U	شبه بلور
	quartz crystal U	بلور کوارتز
	as clear as crystal <idiom> U	مثل اشک چشم [زلال]
	host crystal U	بلور زمینه
	host crystal U	بلور میزبان
	atomic crystal U	بلور اتمی
	pizoelectric crystal U	کریستال پیزوالکتریک
	iceland crystal U	بلور ایسلند
	ideal crystal U	کریستال ایده ال
	I cant do any crystal – gazing . U	علم غیب که ندارم
	ionic crystal U	بلور یونی
	distorted crystal U	بلور واپیچیده
	crystal clear U	واضح-مبرهن
	crystal transducer U	کریستالی
	crystal gazing U	بلور بینی
	crystal glass U	بلور
	crystal grain U	دانه بلوری
	crystal growth U	رشد بلور
	crystal lattic U	شبکه کریستالی
	crystal lattice U	شبکه بلورین
	crystal lattice U	شبکه بلوری
	crystal lattice U	شبکه کریستالی
	crystal lattice U	شبکه بلور
	crystal microphone U	میکروفون بلوری
	crystal mixer U	ترکیب کننده دیودی
	crystal oscillator U	نوسان ساز کریستالی
	crystal pendant U	اویز
	crystal pickup U	پیکاپ بلورین
	crystal pickup U	پیک اپ کریستالی
	crystal plane U	سطح کریستالی
	crystal gazer U	ساحر یا جادوگر
	crystal pulling U	بلور پردازی
	crystal filter U	صافی بلورین
	crystal transducer U	مبدل
	crystal structure U	ساختار بلور
	crystal set U	گیرنده اشکارساز
	covalent crystal U	بلور کووالانسی
	valence crystal U	بلور کووالانسی
	crystal set U	اشکارساز کریستالی
	crystal set U	رادیوی ترانزیستوری
	crystal rectifier U	دیود
	crystal allotropy U	چند شکلی بلور
	crystal axis U	محور کریستال
	crystal control U	تنظیم با بلور
	crystal defect U	نقص بلور
	crystal detector U	اشکارساز بلورین
	crystal diode U	دیود بلوری
	crystal diode U	دیود
	crystal energy U	انرژی بلور
	crystal plane U	سطح بلوری
	crystal balls U	انتن رادار
	liquid crystal U	کریستال مایع
	rock crystal U	سنگ بلور
	crystal balls U	گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
	crystal rectifier U	دو قطبی بلورین
	crystal ball U	گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
	crystal ball U	انتن رادار
	single crystal U	تک بلور
	burnout of a crystal rectifier U	سوختن یکسوکننده دیودی
	liquid crystal displays U	صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
	liquid crystal display U	کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتها و صفحه نمایش ماشین حسابها به کار می رود
	liquid-crystal display U	نمایشکریستالمایع
	frequency changer crystal U	بلور تغییر دهنده بسامد
	interplanar crystal spacing U	فاصله بین صفحهای
	inert gas crystal U	بلور گازهای بی اثر
	crystal ball stopper U	گلوله بلوری شیشه لیموناد
	crystal video rectifier U	یکسوکننده بلورین ویدئو
	liquid crystal displays U	کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتها و صفحه نمایش ماشین حسابها به کار می رود
	liquid crystal display U	صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
	noble gas crystal U	بلور گازهای بی اثر
	crystal field theory U	نظریه میدان بلور
	crystal growth affinity U	رشد خواهی بلور
	current sensitivity of a crystal rectifi U	حساسیت یکسوکننده بلورین
	electrostatic crystal field theory U	نظریه الکتروستاتیکی میدان بلور
	crystal frequency changer efficiency U	بازده بلور تغییر دهنده بسامد
	crystal field stabilization energy U	انرژی پایداری میدان بلور
	How was I supposed to know . After all I didnt have a crystal ball.	مگر کف دستم را بو کرده بودم.
	liquid crystal display colour pigmented U	صفحه نمایش با محلولهای کریستالی مایعی که رنگی به نظر میرسد
	liquid crystal bar graph panel indicator U	شاخص گراف- میله بااستفاده از قطعات کریستال مایع
	linear system [system of linear equations] U	دستگاه معادلات خطی [ریاضی]
	It stickd out a mile. It is crystal clear . It is as clear as daylight. U	مثل روز روشن است ( پرواضح است )
	system U	نظم ترتیب
	system U	طرز روش
	system U	هر گروه از سخت افزار یا نرم افزار یا وسیله جانبی و... که با هم کار می کنند
	system U	رشته دستگاه
	system U	اصول وجود
	system U	اسلوب
	c.g.s. system U	دستگاه سگث
	the system of U	رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
	cw system U	سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
	the system of U	the which by ininheritance agnatisation the passedto is state the residueof agnates male تعصیب
	system U	سازگان
	system U	سلسله
	system U	همست
	system U	سامانه
	an system U	سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
	system U	سیستم
	system U	نظام
	system U	نظم منظومه
	system U	طرز اسلوب
	system U	جهاز
	system U	دستگاه
	system U	سلسله رشته
	system U	طریقه
	value system U	نظام ارزشها
	system U	همستاد روش
	system U	قاعده رویه
	i.f.f. system U	دستگاه تشخیص
	system U	مجموعه سازمان
	system U	مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
	system U	منظومه
	p system U	سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
	system U	ترتیب
	system U	سازمان
	system U	تشکیلات
	system U	نظام سیستم
	system U	روش اصول
	system installation U	نصب سیستم
	lymphatic system U	دستگاه لنفاوی
	system international U	سیستم بین المللی
	system overhead U	مازاد سیستم
	system generator U	مولد سیستم
	magnet system U	سیستم اهنربایی
	text system U	سیستم متن
	magnetic system U	سیستم مغناطیسی
	system indicator U	طبلک نشان دهنده کار دستگاه شاخص سیستم رمز
	management system U	سیستم اداره
	system generation U	تولید سیستم
	makagonov system U	سیستم ماکاگونوف در دفاع هندی شاه شطرنج
	system generation U	ایجاد سیستم
	market system U	نظام بازار
	management system U	سیستم مدیریت
	system implementation U	پیاده سازی سیستم
	system test U	ازمون سیستم
	system interrupt U	وقفه سیستم
	system library U	کتابخانه سیستم
	tax system U	نظام مالیاتی
	system standard U	معیار سیستم
	system software U	نرم افزار سیستم
	system security U	حفافت سیستم
	freshwater system U	سیستم لوله کشی اب شیرین
	system resource U	وسیله سیستم
	household system U	نظام خانوادگی
	household system U	نظام تولیدخانوادگی
	system resource U	منبع سیستم
	hydraulic system U	سیستم هیدرولیک
	system resolution U	تفکیک سیستم کار دستگاه
	system reset U	راه اندازی مجدد سیستم
	target system U	سیستم هدفهای میدان تیر سری هدفهای مستقر در یک منطقه
	system prompt U	اعلان سیستم
	ignition system U	سیستم احتراق موتور
	illuminating system U	سیستم روشنایی
	system standard U	استانداردسیستم
	system study U	مطالعه سیستم
	system testing U	ازمایش سیستم
	tectopulvinar system U	دستگاه بامی- پروانهای
	target system U	سیستم هدفها
	tandem system U	سیستم دو پشته
	heliocentric system U	دستگاه خورشید مرکزی
	giorgi system U	دستگاه جورجی
	system's design U	مدل سیستم طرزساخت سیستم
	geocentric system U	دستگاه زمین مرکزی
	geniculostriate system U	دستگاه مخطط زانویی
	telephone system U	سیستم تلفن
	system's design U	طرح سیستم
	system's design U	ساختمان سیستم
	system unit U	محفظه سیستم
	teleran system U	نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند