Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 39 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
he looked upward
U
بالانگاه کرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
upward
U
بالایی
upward
U
روببالا روبترقی
upward
U
بطرف بالا
upward compatible
U
طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
upward compatibility
U
سازگاری بالاگرا
shift upward
U
حرکت به سمت بالا
shift upward
U
انتقال به طرف بالا
an upward glance
U
نگاه سربالا
upward compatible
U
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت
upward compatible
U
همساز رو به بالا
upward flow
U
جریان رو به بالا
upward mobility
U
تحرک صعودی
upward motion
U
حرکت رو به بالا
upward rotation
U
چرخش رو به بالا
upward swing
U
نوسان به سمت بالا
upward tendency
U
گرایش صعودی
upward trend
U
روند صعودی
he looked about
به هر سو دورتا دور
he looked about
U
دراطراف
he looked about
U
باطراف
looked
U
نگاه
looked
U
نظر
looked
U
نگاه کردن نگریستن
looked
U
دیدن
looked
U
چشم رابکاربردن
looked
U
قیافه
looked
U
فاهر بنظرامدن مراقب بودن
looked
U
وانمودکردن
looked
U
فاهر شدن
looked
U
جستجوکردن
looked
U
زمانی که مدار مین نسبت به عامل انفجار حساسیت نشان میدهد
looked
U
زمان حساسیت مدار مین
She looked at me ashance .
U
نگاه کجی به من کرد
he looked me in the face
U
در روی من نگاه کرد
he looked me in the face
U
توی صورت من نگاه کرد
all nature looked green
U
طبیعت سراسر سبز بود
all nature looked green
U
همه جا سبز بود
He looked well groomed . He had a tidy appearance .
U
سرووضع مرتبی داشت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com