Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gyro wheel
U
rotor gyro
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wheel measurement
[ wheel measuring]
U
بازرسی چرخ
[سنجش چرخ]
gyro
U
ژایرو
gyro
U
ژیروسکوپ
gyro
U
برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
gyro
U
وسیلهای که از اندازه حرکت زاویهای یک جرم دوار
free gyro
U
ژایرو ازاد
gyro angle
U
زاویه ژیروسکوپی سمت نجومی
gyro angle
U
سمت پرتاب اژدر
floating gyro
U
ژایرو شناور
attitude gyro
U
الت نشان دهنده پروازی که توسط ژایرو کارمیکند
rate gyro
U
ژایرویی که میزان تغییروضعیت را نشان میدهد
gyro rotor
U
چرخ دوار قطبنمای الکتریکی wheel gyro : syn
gyro repeater
U
تکرار کننده قطبنمای الکتریکی قطبنمای ثانوی
gyro compass
U
قطب نمای ژیروسکوپی
gyro compass
U
قطب نمای نجومی
gyro compass
U
قطبنمای الکتریکی
gyro pilot
U
سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
gyro repeater
U
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
gyro plane
U
سطح مبنای ژیروسکوپی یاهدایت خودکار ناو
rate integration gyro
U
ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
differential laser gyro
U
دو اشعه لیزر با پلاریزاسیون یکسان که برای یک ژایروبکار میروند
directional gyro indicator
U
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
gyro magnetic compass
U
قطب نمای ژیروسکوپی ناوژیروسکوپ مغناطیسی
to be a fifth wheel
[to be in the way]
U
آدم اضافه
[بدون همسر]
بودن
[در جشنی که همه زوج دارند]
fifth wheel
U
چرخپنجم
wheel
U
[همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
wheel
U
دوک نخ ریسی
fifth wheel
U
جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
wheel
U
چرخ نخ ریسی
wheel
U
چرخ
be a fifth wheel
<idiom>
U
آدم اضافی یا زاید
[در گروهی از آدمها]
He's a fifth wheel.
U
او
[مرد]
آدم زایدی است.
four wheel
U
چهارچرخه
third wheel
U
سومینچرخدنده
wheel well
U
محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
wheel
U
چرخش
wheel
U
رل ماشین
wheel
U
چرخیدن
wheel
U
گرداندن
wheel
U
چرخ سمباده
wheel
U
چرخ طایر
wheel
U
ساسایی
wheel
U
جاروب کردن با پا
wheel
U
اتحادیه ورزشی
wheel
U
دور
wheel
U
گردش ناو
to take the wheel
U
پشت رل نشستن
fourth wheel
U
چهارمینچرخهای
front wheel
U
چرخجلو
hand-wheel
U
چرخدستی
banding wheel
U
چرخهچرخنده
toothed wheel
U
چرخ دنده
large wheel
U
چرخبزرگ
trailing wheel
U
چرخ عقب
trick wheel
U
چرخ سکان
trick wheel
U
اطاق اسکان
turbine wheel
U
چرخ توربین
main wheel
U
چرخاصلی
two wheel tractor
U
تراکتور دوچرخه
water wheel
U
دولاب
water wheel
U
چرخاب
wheel printer
U
چاپگر چرخ دوار
wheel base
U
فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
escape wheel
U
دندهخلاص
wheel wright
U
چرخ ساز
wheel horse
U
اسب چرخ کش اسب نزدیک چرخ
wheel spoke
U
پره چرخ
wheel spanner
U
چرخ کش
wheel shaft
U
میله چرخ
wheel satellite
U
ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
wheel puller
U
چرخ کش
wheel indicator
U
نشانگر سکان
wheel load
U
فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
wheel mode
U
ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
worm wheel
U
پیچ حلزونی
worm wheel
U
دنده کرمی شکل
drive wheel
U
چرخدنده
chain wheel B
U
زنجیریچرخهیب
chain wheel A
U
زنجیریچرخهیA
centre wheel
U
چرخهمیانی
adjustment wheel
چرخ متحرک
wheel bearing
U
بلبرینگ چرخ
wheel center
U
مرکز چرخ
wheel chair
U
صندلی چرخ دار
catherine wheel
U
رجوع شود به pinwheel
worm wheel
U
چرخ دنده حلزونی
wheel pressure
U
فشار چرخ
wheel head
U
سرچرخدنده
wheel barrow
U
فرقون
[ساخت و ساختمان]
[ابزار]
wheel barrow
U
فرغون
[ساخت و ساختمان]
[ابزار]
dog-wheel
U
دماغه
dog-wheel
U
استوانه
cathedrian wheel
U
پنجره چرخی
spinning wheel
U
چرخ ریسندگی
[این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
brake wheel
U
چرخ دندانه دار
toothed wheel
U
چرخ دندانه دار
cogged wheel
U
چرخ دندانه دار
cog wheel
U
چرخ دنده
cogged wheel
U
چرخ دنده
wheel gloves
U
دستکش رانندگی
wheel brace
U
آچار چرخ خودرو
wheel tractor
U
فرمانتراکتور
wheel cylinder
U
سیلندرچرخدنده
wheel chock
U
مانعچرخ
turning wheel
U
چرخهسفالگری
tracing wheel
U
چرخهترسیم
striker wheel
U
چرخهضارب
spoked wheel
U
چرخاسبوکد
rotating wheel
U
چرخهدوار
press wheel
U
چرخفشار
pitch wheel
U
چرخکوککردن
wheel trim
U
قالپاق
wheel and deal
<idiom>
U
reversible wheel
U
چرخی که در دو جهت بگردد
wheel wrench
U
آچار چرخ خودرو
to spin a wheel
U
چرخی را تند چرخاندن
I feel like a fifth wheel.
U
من حس می کنم
[اینجا]
اضافی هستم.
to be broken on the wheel
U
روی چرخ گاری مردن
[نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
Barlow's wheel
U
چرخ بارلو
[مهندسی برق]
buckled wheel
U
چرخ خم شده
[تاب خورده]
forged wheel
U
چرخ آهنگری شده
steered wheel
U
چرخ هدایت شده
cast wheel
U
چرخ ریختگی
adjustable wheel
U
چرخ تنظیم پذیر
[مانند بلندی]
[چرخ تطبیق پذیر]
[مانند نوع جاده]
to reinvent the wheel
<idiom>
U
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
modulation wheel
U
چرختعدیلصدا
idler wheel
U
چرخ هرزگرد
gear wheel
U
چرخ دنده
balance wheel
U
رقاص ساعت
gear wheel
U
چرخ دندانه دار
band wheel
U
چرخ تسمه خور
brake wheel
U
ترمز چرخها
break wheel
U
چرخ قطع
buff wheel
U
چرخ سنباده
free wheel
U
حرکت بدون رکاب زدن
four wheel brake
U
ترمز چهار چرخ
all wheel drive
U
محرک تمام چرخها
grinding wheel
U
چرخ سمباده
idler wheel
U
چرخ یا دنده چرخندهای که حرکت را به چرخ دیگری انتقال میدهد
idle wheel
U
دنده چرخ رابط بین دو چرخ
hand wheel
U
چرخ دستی
abrasive wheel
U
چرخ سمباده
grinding wheel
U
چرخ سنباده
abrasive wheel
سنگ چاقو تیز کنی
grinding wheel
U
چرخ سنگ زنی
buffing wheel
U
چرخ سنباده
capstan wheel
U
چرخ دوار
ferris wheel
U
گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
control wheel
U
صفحه کنترل
emery wheel
U
چرخ سمباده
driving wheel
U
چرخ گرداننده
driving wheel
U
چرخ محرک
control wheel
U
صفحه تنظیم کننده
crown wheel
U
چرخی که دندانههای ان نسبت به سطح ان عمودباشد
cup wheel
U
چرخ سمباده
ferris wheel
U
چرخ فلک
color wheel
U
گردونه رنگ امیزی
capstan wheel
U
چرخ لنگر فلایویل
chain wheel
U
چرخ زنجیر
cog wheel
U
چرخ دندانه دار
fly wheel
U
چرخ دندانه داروزینی که روی محور دواری قرار می گیرد
fly wheel
U
چرخ لنگر فلایول
fly wheel
U
چرخ لنگر
fly wheel
U
چرخ طیار
daisy wheel
U
عضو چاپ کننده در یک چاپگرچرخ دوار
steering wheel
U
غربالک
toothed wheel
U
چرخه دندانه دار
spoke wheel
U
چرخ پره دار
split wheel
U
چرخ نیمه یا نصفه
split wheel
U
نیم چرخ
activity wheel
U
گردونه فعالیت
short wheel
U
خودرو شاسی کوتاه
rear wheel
U
چرخ عقب
ratchet wheel
U
اچار ضامن دار
ratchet wheel
U
چرخ دندانه دارمتحرک بوسیله موتور
ratchet wheel
U
چرخ ضامن
sprocket wheel
U
چرخ زنجیر
sprocket wheel
U
چرخ دندانه دار که سوراخ شده یا پیاپی قرار می گیرد
spinning wheel
U
دوک نخ ریسی
four wheel drive
U
محرک چهار چرخ
four-wheel drive
U
محرک چهار چرخ
the turn of a wheel
U
گردش چرخ
the rim of a wheel
U
دوره چرخ
the man at the wheel
U
راننده
suspension wheel
U
چرخ تعلیق خودرو
suspension wheel
U
چرخ یدک
wheel sucker
U
دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
spinning wheel
U
چرخ نخ ریسی
print wheel
U
چرخ چاپ
spare wheel
U
چرخ زاپاس
steering wheel
U
رل
overshot wheel
U
چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
steering wheel
U
چرخ فرمان
mill wheel
U
چرخ یا پره اسیاب
magnet wheel
U
چرخ رتور
magnet wheel
U
چرخ گردنده
impluse wheel
U
چرخ فشار مستقیم
steering wheel
U
چرخ سکان فرمان اتومبیل
paddle wheel
U
چرخ پره دار متحرک کشتی بخار
idler wheel
U
چرخ طیار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com