Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
guard house
U
پاسدارخانه
guard house
U
پاسگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
guard
U
نگهبانی دادن
guard
U
پاسداری دادن
guard
U
پاییدن پاسداری کردن
guard
U
محافظت کردن نگهبانی کردن
guard
U
محافظت کردن
guard
U
پناه
guard
U
نرده حفافتی
guard
U
احتیاط نرده روی عرشه کشتی
guard
U
گارد
guard
U
پاسبان مستحفظ
guard
U
پاسدار
guard
U
نگهبان
off ones guard
U
غافل
guard
U
حفافت کردن
off-guard
U
درانتظارپیشامدبد
on guard
<idiom>
U
آگاه ،بادقت
old guard
U
صنوف صاحب اعتبار قدیم
old guard
U
محافظه کار سیاسی
off guard
<idiom>
U
غیر قابل پیش بینی ،غیر منتظره
right guard
U
نگهبانراست
guard
U
محافظ
guard
U
صفحه محافظ روکش محافظ
guard
U
روکش کشیدن
guard
U
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
guard
U
حالت دفاعی شمشیرباز
guard
U
چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
guard
U
watch
off ones guard
U
بیرون ازپاسگاه برکنارازنگهبانی
guard
U
محافظ گارد
on guard
U
گاردگرفتن
on ones guard
U
موافب
on ones guard
U
متوجه
on ones guard
U
درپاسگاه
to keep guard
U
موافب
guard
U
حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
to be on guard
U
بودن احتیاط کردن
on guard
U
بحالت محافظ باش
out guard
U
گشتی
out guard
U
گشتی صحرایی
to be on guard
U
موافب
on guard
U
اماده توپگیری اماده برای توگیری
on guard
U
بحالت گارد
take guard
U
وضع دفاعی توپزن جلو میلههای کریکت
to keep guard
U
بودن احتیاط کردن
on guard
U
نگهبان
on guard
U
هشیار
on guard
U
درسرنگهبانی
on guard
U
مراقب بودن نگهبان بودن
on guard
U
گارد گرفتن
on guard
U
اماده برای دفاع باشید
tendon guard
U
محافظزردپی
snow guard
U
محافظبرف
wind guard
U
محافظباد
overhead guard
U
حافظبالایسر
on guard line
U
خطحافظ
neck guard
U
حافظگردن
demolition guard
U
نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
left guard
U
محافظچپ
key guard
U
راهنمایکلید
guard ship
U
ship mission active
double guard
U
دفاع با دو دست
dress guard
U
اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
eye guard
U
حافظچشم
body guard
U
نگهبان
body guard
U
موکب
coast guard
U
گارد کرانه
color guard
U
گارد پرچم
guard dog
U
سگنگهبان
guard rail
U
نرده هائیکه در دوطرف پل جهت عابرین ساخته میشود
guard's van
U
کالسکهنگهبانقطار
color guard
U
پاسدار پرچم
cable guard
U
نگهدارنده کابل
bumper guard
U
سپر ماشین
body guard
U
هنگ ویژه
trigger guard
U
حافظماشه
toe guard
U
حافظانگشتان
custodial guard
U
گروه محافظین ندامتگاه نگهبان ندامتگاه مسئول ندامتگاه
to guard against danger
مواظب خطر بودن
clothing guard
U
حافظپارچه
guard of honour
U
گارداحترام
guard of honour
U
پاسدار تشریفاتی
guard of honor
U
پاسدار تشریفات
yeoman of the guard
U
گارد سلطنتی محافظ جان پادشاه انگلیس
guard mount
U
مراسم تعویض پاسدار قدیم یاجدید
guard of honor
U
گارد احترام
watch guard
U
زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
guard line
U
خط اغاز مسابقه شمشیربازی
gear guard
U
جعبه محافظ برای چرخ دنده ها
guard cell
U
گیاهی را تشکیل میدهند
guard cell
U
یکی از دو سلول لوبیایی شکلی که منافذ
guard bit
U
یک بیت در کلمه ذخیره شده که بیان میکند آیا میتواند تغییر کند یا محافظت شده است
guard band
U
بخشی از نوار مغناطیسی بین دو کانال که روی یک نوار ذخیره شده اند
guard band
U
باند نگهبان
guard assembly
U
محفظه
guard plank
U
تخته محافظ
guard post
U
پایه نگهبان
guard rail
U
جان پناه
chin guard
U
حافظچانه
breech guard
U
حافظتهساز
blade guard
U
تیغهلبه
escort guard
U
گارد محافظ
escort guard
U
محافظ زندانی جنگی بدرقه زندانی
face guard
U
ماسک محافظ
to nount guard
U
به نگهبانی رفتن
to relieve guard
U
نگهبان راعوض کردن
guard signal
U
علامت نگهبان
guard room
U
پاسدارخانه
fire guard
U
پیش بخاری
guard rail
U
نرده دست انداز راه پله
flag guard
U
گارد پرچم
flag guard
U
نگهبان پرچم
flank guard
U
پهلودار
guard assembly
U
الات محافظ روپوش جنگ افزار مجموعه روپوش
plane guard
U
ناو نجات
memory guard
U
نگهبان حافظه
safe guard
U
حفافت
seaman guard
U
گارد دریایی
rear guard
U
نیروی عقب دار
guard dog
U
سگ پلیس
guard dog
U
سگ نگهبان
sergeant of the guard
U
گروهبان نگهبان
shin guard
U
ساقبند
skate guard
U
پرش روی تیغه اسکیت
main guard
U
نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
sergeant of the guard
U
گروهبان پاسدار
main guard
U
پست نگهبانی اصلی
safe guard
U
نگهداری
road guard
U
پلیس راه
mud guard
U
گلگیر
plane guard
U
ناوگارد نجات
praetorian guard
U
گارد ویژه
radio guard
U
نگهبان بی سیم
radio guard
U
نگهبان اطاق بی سیم کشتی یا هواپیمای مامور استراق سمع
picket guard
U
پاسبان اردوگاه
picket guard
U
دژبان
rat guard
U
موش بند
rat guard
U
صفحه مانع ورودموش
rear guard
U
عقب دار
open guard
U
گارد باز
officer of the guard
U
افسر گارد احترام
fire guard
U
حائل اتش
point guard
U
موقعیت گارد
national guard
U
گارد ملی
road guard
U
ژاندارم
border guard
U
پلیس مرزبانی
splash guard
U
گلگیر
life guard
U
نگهبان
knuckle guard
U
انگلیسی
knuckle guard
U
کارد
advance guard
U
پیش قراول
armed guard
U
گارد مسلح
bumper guard
U
روکش سپر
advance guard
U
پیش لشکر پاسدار
advance guard
U
پیشرو
advance guard
U
طلایه
air guard
U
پاسور هوایی
obstruction guard
U
میله جلو لوکوموتیوکه موانع را از روی ریلهاپس میزند
air guard
U
گشتی هوایی
state guard
U
ارتش ایالتی
interior guard
U
نگهبان داخلی
guard-rails
U
نرده
stand guard
U
نگهبانی دادن
guard-rails
U
ریل نگهدار حائل ریل
state guard
U
نیروی نظامی ایالتی
guard-rail
U
نرده
life guard
U
هنگ ویژه
life guard
U
گارد
guard-rail
U
ریل نگهدار حائل ریل
pedestrian guard rail
U
جانپناه برای پیاده رو
front mud guard
U
گلگیر جلوی اتومبیل
To be caught by surprise . To be off ones guard .
U
غافلگیر شدن
body guard moulding
U
قالبحفافتیبدنه
upper blade guard
U
حافظتیغهبالایی
coast guard officer
U
افسر گارد کرانه
drivebelt safety guard
U
محافظهتسمهگرداننده
army national guard
U
گارد ملی وابسته به نیروی زمینی
lower blade guard
U
حافظتیغهپایینی
lower guard retracting lever
U
سطحانقباضحافظتحتانی
house to let
U
خانه اجارهای
the house over the way
U
خانه روبرو
own a house
U
خانهای دارم
own a house
U
دارای خانهای هستم
necessary house
U
خصوصی
house of d.
U
زندان موقتی
i do not know your house
U
خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
house of d.
U
توقیف گاه
necessary house
U
خلوت
her house
U
خانه اش
to keep house
U
خانه نشین شدن
her house
U
خانه ان زن
to keep house
U
خانه داری کردن
keep house
U
در خانه ماندن
keep house
U
خانه داری کردن
house to get
U
خانه اجارهای
necessary house
U
محرمانه
necessary house
U
نهانی
necessary house
U
محرم
to let a house
U
خانهای را اجاره دادن
He came out of the house.
U
از منزل درآمد
house
U
1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com