English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
growth line U خطرشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
growth U نتیجه
growth U نمو
growth U بلوغ
growth U اثر حاصل
growth U چیز زائد
growth U گوشت زیادی تومور
growth U رشد
growth U روش
growth U نمود
growth U افزایش ترقی
growth U پیشرفت
growth curve U منحنی نمو
stable growth U رشد با ثبات
quick growth U تندرویی
growth stocks U سهام پر سود
proportional growth U رشد تناسبی
quick growth U رشدسریع
geometric growth U رشد هندسی
economic growth U رشد اقتصادی
growth reaction U واکنش رشد
particle growth U رشد ذره
growth areas U نواحی رشد
growth centers U مراکز رشد
growth company U شرکت در حال گسترش
growth effects U اثار رشد
growth factor U عامل رشد
growth factors U عوامل رشد
self sustaining growth U رشد خود پایدار
lush growth U رشد سرسبز
growth poles U قطبهای رشد
growth rate U نرخ رشد
ovular growth U رویش تخمک
bangaloid growth U خانه ییلاقی
ovular growth U رشد تخمچه
growth ring U دایره رشد
growth ring U دایره سالیانه
epitaxial growth U رشد همبافته
growth motives U انگیزههای رشددهنده
steady growth U رشد پایدار
horizontal growth U رشد افقی
sustaining growth U رشد مداوم
mental growth U رشد ذهنی
zero population growth U رشد جمعیت صفر
zero economic growth U نرخ رشد اقتصادی صفر
climate for growth U محیط رشد
crystal growth U رشد بلور
mushroom growth U زود رویی
climate for growth U شرایط لازم برای رشد
vertical growth U رشد عمودی
mushroom growth U رویش تند
crystalline growth U رشد بلورین
unbalanced growth U رشد نامتعادل
unbalanced growth U رشد نامتوازن
crystalline growth U نمو بلورین
population growth U رشد جمعیت
general rate of growth U نرخ عمومی رشد
rate of crystalline growth U سرعت نمو تبلور
rate of economic growth U نرخ رشد اقتصادی
chain growth polymerization U بسپارش زنجیری
chain growth polymerization U بسپارش افزایشی
natural rate of growth U نرخ رشد طبیعی
undersirable rate of growth U نرخ رشد نامطلوب
warranted rate of growth U نرخ رشد تضمین شده
step growth polymerization U بسپارش مرحلهای
potential rate of growth U نرخ رشد بالقوه
annual rate of growth U نرخ رشد سالانه
steady state growth U رشد مداوم
balanced growth model U الگوی رشد متوازن
current rate of growth U نزخ رشد جاری
characters of economic growth U خصوصیات رشد اقتصادی
steady state growth U رشد پایدار
stages of economic growth U مراحل رشد اقتصادی
crystal growth affinity U رشد خواهی بلور
hidden momentum of population growth U نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
stages theory of economic growth U نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
full employment rate of growth U نرخ رشد در اشتغال کامل
hidden momentum of population growth U سبب گستردگی والدین اینده میشود
hidden momentum of population growth U به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
line to line fault U اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line fault U تماس خطوط
line by line milling U فرز کردن سطری
line by line milling U فرز کردن سطر به سطر
line by line analysis U تجزیه سطر به سطر
line to line spacing U فاصله سطور
line to line fault U اتصال کوتاه دوقطبی
line to line voltage U ولتاژ زنجیر شده
line to line voltage U ولتاژ بین دو خط
line to line fault U اتصال کوتاه خط به خط
out of line U جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
out of line <idiom> U ناصحیح
the line U صف
to come in to line U در صف امدن
in line <idiom> U با محدودیت متداول
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
mean line U خط میان
off line U غیر متصل
to come in to line U موافقت کردن
line up <idiom> U سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up <idiom> U به درستی میزان کردن
all along the line U در همه جا
below the line U درامد یا هزینه غیر مترقبه
in line U همراستا
along line U در امتداد خطوط
in line U شمشیر در وضع حمله
line by line U سطر به سطر
along line U در خط
old line U محافظه کار
old line U دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
all along the line U درامتدادهمه خط
o o line U خط تقسیم دیدبانی
line up <idiom> U به صف کردن
down the line <idiom> U درآینده
out of line U خارج از خط جبهه
on the line U هواپیمای اماده پرواز
line out U با خط علامت گذاشتن
line out U قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
down the line U ضربه از کنار زمین
down line U بار کردن پایین خطی
on line help U کمک مستقیم
o o line U خط دیدبانی سپاه
by line U کار یاشغل اضافی وزائد
line U طرز
line U حدود رویه
line U خط زدن
line U نسب
line U رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line U لوله منفردی در سیستم سیالات
line U رشته
line U لاین
line U محصول
by line U خط فرعی راه اهن
by line U خط دوم یافرعی
necessary line U خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
line U اتصال فیزیکی به ارسال داده
line U شعبه
line U جبهه جنگ
line U سیم
line U خط انداختن در
line U : خط کشیدن
line U لجام
line U دهنه
line U جاده
line U طناب سیم
line U ریسمان
line U رشته بند
line U ردیف
line U سطر
line U خط دار کردن
line U بخط کردن
line U اراستن
line U در سمت
line U صفی در خط
line U خط صف
line U طناب خط
line U خط
line U پوشاندن
line U استرکردن
line U ترازکردن
line U رسن
line U : خط
off line U منفصل
on line U مورداستعمال
on line U داخل رده
off line U قطع
Are you still on the line? U هنوز پشت تلفن هستی؟
line of d. U مرز
on line U متصل
line up U به خط شدن
on line U در خط
line-up U ردیف ایستادن تیم
line-up U به ترتیب ایستادن
off line U وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
off line U برون خطی
line-up U به خط شدن
line up U ردیف ایستادن تیم
line up U به ترتیب ایستادن
on line U درون خطی
Are you still on the line? U خط را قطع نکردی؟
on line U مستقیم
by-line U کار یاشغل اضافی وزائد
line of d. U حد فاصل
by-line U خط فرعی راه اهن
by-line U خط دوم یافرعی
mach line U موج ضربهای ضعیف
lumber's line U خط سینه ناو
morning line U امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
multidrop line U پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
on line system U سیستم درون خطی
peaked line U خط چین
multicore line U خط چند رشتهای
out of line coding U کدگذاری برون خطی
pass a line U رد کردن طناب
mould line U خط حاصل از تلاقی دو سطح
median line U میانه
mason's line U ریسمان کار
message line U خط مخابره
marriage line U عقدنامه سند ازدواج
marriage line U گواهینامه ازدواج
mooring line U طناب مهار مین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com