Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
grid start
U
حرکت اتومبیلها با هم در اغاز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to start from the beginning
[to start afresh]
U
از آغاز شروع کردن
to start out to do something
U
اقدام بکاری کردن
to start doing something
U
دست بکاری زدن
to start doing something
U
کاریرا اغازکردن
to start
U
شروع کردن به دویدن
start up
U
راه اندازی
start in
<idiom>
U
شروع کار
start up
U
رخ دادن
start up
U
از جا پریدن
at the start
U
در ابتدا
at the start
U
در اغاز کار
to start out to do something
U
قصد کاری را کردن
to start up
U
از جا پریدن
to start up
U
رخ دادن
start up
<idiom>
U
بازی را شروع کردن
get the start of
U
سبقت جستن بر
start
U
آغاز
[ابتدا]
[شروع]
to start
U
روشن کردن
[به کار انداختن]
[موتور یا خودرو]
to start with
U
اصلا
to start with
U
در ابتدا
to start with
U
اولا
to start up
U
پیش امدن
start out
U
قصد کردن
start out
U
اقدام کردن
to start up something
U
دستگاهی
[کارخانه ای]
را راه انداختن
[مهندسی]
to start
[for]
U
شروع کردن رفتن
[به]
start off
U
شروع کردن شروع شدن
soft start
U
اغاز نرم
head start
U
فرجه
soft start
U
راه اندازی نرم
standing start
U
استارت ایستاده
warm start
U
شروع گرم
start bit
U
ذرهء اغاز نما
rummy start
U
رویداد شگفت انگیز
hung start
U
شرایطی در استارت توربینهای گاز که در ان احتراق صورت میگیرد ولی موتور به سرعت خودکفایی نمیرسد
head start
U
ارفاق
kick-start
U
هندلموتور
start wall
U
دیوارهشروع
start switch
U
دکمهشروعبهکار
start line
U
خطشروع
reading start
U
شروعخواندن
backstroke start
U
شروعشنابهپشت
start up disk
U
دیسک راه اندازی
head start
U
فرصت برتری
warm start
U
شروع مجدد برنامه که متوقف شده بود ولی بدون از دست دادن داده
start bit
U
بیت اغازنما
start up screen
U
صفحه اغازگر
start up disk
U
دیسک اغازگر
start of taxt
U
اغاز متن
start up control
U
کنترل اغازی
start of heading
U
شروع عنوان
start of message
U
اغاز پیام
start of taxt
U
شروع متن
start signal
U
علامت شروع
start of heading
U
اغاز سرفصل
start key
کلید شروع
start element
U
عنصر شروع
start bit
U
بیت شروع
start bit
U
بیت اغاز
start button
U
تکمه استارت
start button
U
تکمه راه اندازی
start button
U
دگمهای که معمولاگ گوشه سمت چپ در پایین صفحه نمایش ویندوز است و یک مسیر مناسب به برنامه ها و فایلهای کامپیوتر ایجاد میکند
to start on a journey
U
رهسپارسفر شدن
to start on a journey
U
عازم سفری شدن
start on the journey
U
عازم سفر شدن
false start
U
اغاز نادرست خطا در شروع
false start
U
دویدن قبل ازصدای تپانچه
air start
U
استارت زدن موتور در حال پرواز هواپیما
air start
U
طرز قرارگرفتن هواپیما درهوا در شروع مسابقه هواپیمابری
to start with difficulty
U
به سختی روشن شدن
to catch
[to start]
U
روشن شدن
[مثال موتور]
jump-start
U
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
run-up
[start-up]
U
نزدیکی به مکان شروع با دویدن
[برای جهش یا پرتاب کردن]
[ورزش]
clutch start
U
روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
cold start
U
دوباره روشن کردن
false start
U
حرکت غیرمجاز مهاجم پیش از رد کردن توپ
false start
U
استارت کاذب
to
[start to]
wail
U
[شروع به]
زوزه کشیدن
[آژیر]
to start for home
U
رهسپار به
[راه]
خانه شدن
to start an argument with somebody
U
با کسی شروع به بگو و مگو
[جر و بحث]
کردن
to start a fight with somebody
U
با کسی شروع به بگو و مگو
[جر و بحث]
کردن
jump start
U
شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
bump start
U
اغاز مسابقه با هل دادن موتورسیکلت
cold start
U
روش بازنشاندن کامپیوتر
cold start
U
شروع سرد
head start
<idiom>
U
کاری را قبل از بقیه انجام دادن
flying start
U
شروع مسابقه اتومبیلرانی
to start a motor
U
موتوری را بکار انداختن
to start quarrelling
<idiom>
U
شروع به دعوی کردن
[اصطلاح روزمره]
crouch start
U
استارت نشسته
sprint start
U
استارت نشسته
early start
U
زودترین زمان شروع یک فعالیت
It was evident from the start.
U
از اول کار معلوم بود
To start from scratch .
U
از هیچ شروع کردن
cold start
U
boot cold
To start from scratch.
U
از اول شروع کردن ( از اول بسم الله )
To start the engine.
U
موتور راراه انداختن
to poach a start in race
U
نا بهنگام پیش افتادن
whistle for the start of the second half
U
سوت آغاز نیمه دوم بازی
start the ball rolling
<idiom>
U
شروع انجام کار
instant start lamp
U
لامپ با راه اندازی در حالت سرد
to jump-start an engine
U
موتوری را با کابل باتری به باتری روشن کردن
pattern start key
U
کلیدشروعبافت
It was a racket from start to finish .
U
از اول تا آخرش کلک بود
to set out on
[start on]
a journey
U
رهسپار سفری شدن
My car won't start.
اتومبیلم استارت نمیزند.
to launch
[start]
a campaign
U
مبارزه ای
[مسابقه ای]
را آغاز کردن
to make an early start
U
زودرهسپار شدن
to make an early start
U
زود حرکت کردن
to jump-start someone's car
U
کمک برای روشن کردن
[خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
start stop transmission
U
مخابره قطع و وصلی
start stop system
U
سیستم قطع و وصلی
start stop drives
U
محرکهای قطع و وصلی
to kick-start a motorcycle
U
موتورسیکلتی را با پا هندل زدن
[روشن کردن]
The engine won't start.
U
موتور روشن نمی شود.
My car won't start.
اتومبیلم روشن نمی شود.
toget the start of one's rival
U
بررقیبان خود پیشی یا سبقت جستن
to poach a start in race
U
بدون حق در مسابقه دوازدیگران جلو زدن
grid
U
سیستم مربعهای شمارش شده که در رسم کمک میکند. ماتریس خط وط در زاویه راست که امکان مکان دهی ساده نقاط را فراهم میکند
grid
U
مدار شبکه
grid
U
شبکه چهارخانه
grid
U
شبکه
grid
U
زمین فوتبال
grid
U
موقعیت اتومبیلها در شروع مسابقه
grid
U
الگوها یا خط وطی که روی صفحه نشان داده شده اند و محدوده به نقاط هستند
grid d.c.
U
جریان دائم شبکه
grid
U
سیم
grid
U
شبکه بندی جغرافیایی
grid
U
مختصات شبکه بندی جهانی پلاک در باطری
grid
U
سیخ
grid
U
سیخ شبکهای
grid
U
رشتههای درهم و برهم راه اهن و مانند ان
grid
U
دریچه سوراخ سوراخ
grid
U
سیخ دار کردن
grid
U
بارشته ها و میلههای درهم وبر هم مجهز کردن
grid
U
کباب کردن
grid
U
توری
grid
U
صفحه
I must make an early morning start.
U
باید صبح زود راه بیافتم ( حرکت کنم )
Children start school at the age of 7.
U
بچه از سن 7 سالگی؟ مدرسه راشروع می کند
repulsion start induction motor
U
موتور القائی با راه اندازدفعی
capacitor start induction motor
U
موتور متناوب که رتور ان توسط ولتاژ القاء شده از سیم پیچ میدان تحریک میشود
To start (switch on ) the car (engine).
U
اتوموبیل راروشن کردن
grid control
U
کنترل شبکه
grid cap
U
اتصال شبکه
grid circuit
U
مدار شبکه
grid branch
U
مدار شبکه
grid coordinates
U
مختصات شبکه
supressor grid
U
شبکه الکترون بند
grid coordinates
U
مختصات
grid capacitor
U
خازن شبکه
wetzel grid
U
شبکه وتزل
grid blocking
U
مسدودکنندگی شبکه
lighting grid
U
مدارشبکهیروشنایی
grid convergence
U
تقارب نصف النهارات یا کجی شبکه انحراف شبکه
grid characteristic
U
منحنی مشخصه جریان شبکه
target grid
U
شبکه هدف
target grid
U
مختصات هدف
grid condenser
U
خازن شبکه
grid coil
U
بوبین
grid clip
U
اتصال شبکه
grid clip
U
ترمینال شبکه
grid clip
U
گیره
grid choke
U
سلف شبکه
grid chart
U
نمودار شبکهای
grid chart
U
شبکه مختصات
grid characteristic
U
منحنی مشخصه لامپ
grid cap
U
ترمینال شبکه
plate grid
U
صفحهمشبک
grid terminal
U
اتصال شبکه
control grid
U
شبکه کنترل
control grid
U
شبکه فرمان
control grid
U
توری کنترل
common grid
U
شبکه عمومی
color grid
U
شبکه رنگ
canadian , grid
U
سیستم شبکه بندی عکاسی برجسته منشوری
canadian , grid
U
سیستم شبکه بندی که درعکاسی مثلثاتی به کار می رود
atlas grid
U
شبکه بندی جهانی
assumed grid
U
شبکه فرضی سیستم مختصات فرضی
assumed grid
U
شبکه بندی فرضی
deionizing grid
U
شبکه یونزدای
electrostatic grid
U
شبکه فرمان الکتروستاتیکی
floating grid
U
شبکه شناور
grid modulation
U
مدولاسیون شبکه
cattle-grid
U
قفسفلزیمخصوصحملاحشام با اتومبیل
grid bias
U
ولتاژپلاریزاسیون شبکه بایاس شبکه
grid bias
U
پتانسیل شبکه ولتاژ شبکه
grid bias
U
پلاریزاسیون شبکه
grid bias
U
ولت شبکه
grid battery
U
باطری بایاس شبکه
grid bearing
U
گرای شبکه
grid azimuth
U
گرای شبکه
georef grid
U
مختصات جغرافیایی جهانی
gas grid
U
شبکه گاز
universal grid
U
مختصات نقشهای جهانی شبکه بندی نقشهای جهانی
grid zone
U
منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
grid navigation
U
ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
perspective grid
U
خطوط شبکه مختصاتی که روی عکس هوایی کشیده می شوند
polyconic grid
U
سیستم شبکه بندی مخروطی سیستم مختصات مخروطی
grid voltage
U
پتانسیل پلاریزاسیون شبکه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com