English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
graphical site table U خط کش تراز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
graphical firing table U خط کش تیر
graphical U مربوط به چیزی که گرافیکی نشان داده شده است
graphical terminal U ترمینال گرافیکی
graphical training aids U چارت
graphical user interface U میانجی نگارهای کاربر
graphical user interface U استفاده میکند و به نرم افزار امکان کنترل آسانتر میدهد. دستورات سیستم که لازم به نوشتن نیستند
graphical user interface U واسط بین سیستم عامل و برنامه و کاربر از تصاویر گرافیکی و نشانه ها برای نمایش توابع یا فایل
graphical training aids U چارت اموزشی
coaxial graphical correlation U همبستگی نموداری
He banged the table with his fist . He thumped the table . U با مشت کوبیدن روی میز
site U موضع
site U مدرک بین ناشر نرم افزار و کاربر که به هر تعدادی کاربر در سایت امکان استفاده از نرم افزار میدهد
site U ایستگاه
site U موقعیت
on site U پای کار
on site U در محل
on site U در جا
x site U انبار موقت
x site U سکوی روبازموقت برای انبار کردن مهمات
y site U نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
site U محلی که پایه چیزی باشد
site U پادگان
site U پایگاه
site U محل دستگاه تراز
site U تراز
site U کارگاه ساختمانی
site U زمین زیر ساختمان
site U مکان
site U مقر
site U محل
site U جا
site U پایه
site U محل محوطه کار
site U زمین محل احداث بنا
site U زمین ساختمانی
site U قرار داشتن مستقر بودن
beta site U ن شود
dam site U جای سد
dam site U جای بند محل سد
Is there a camp site near here? U آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
dam site U محل بند
remote site U محل دور افتاده
dam site U بندگاه
crossing site U محل عبور اجباری
crossing site U محل گذار
crossing site U محل پایاب
site building U زمین زیربنا
site building U زمین ساختمانی
site scale U طبله تراز
Is there a camp site near here? U آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
reconstitution site U قرارگاه یا ستاد بازیافتی ازیک یکان منهدم شده
central site U سایت مرکزی
beta site U محل بتا
This is the site for a new scool . U اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
destruction site U منطقه تخریب
loading site U محل بارگیری
loading site U سکوی بارگیری
line of site U خط تراز یا مبنای افق توپ
line of site U خط توپ هدف
landing site U پایگاه فرود
landing site U محل فرود
lattice site U جایگاه شبکه
launching site U سکوی پرتاب موشک
hot site U یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
height of site U ارتفاع سکوی موشک یاموضع
destruction site U منطقه تخریب مهمات محل تخریب
plane of site U سطح قائم مار بر سکوی تیر
on site concrete U بتن ساخته شده در کارگاه
site survey U برداشت نقشه تکهای از زمین
hardened site U پایگاه مقاوم
hardened site U حفاظ مقاوم پایگاه مقاوم در مقابل تک ش م ر و اتمی
height of site U ارتفاع ایستگاه
height of site U ارتفاع پایگاه
launching site U محل پرتاب
site clearance U تخلیه کارگاه
building site U کارگاه ساختمانی
site plan U نقشه جایگاه
site scale U دستگاه تراز توپ
site plan U نقشه محل
site poll U قرار دادن تمام ترمینال ها یا وسایل در یک محل
site prefabrication U پیش ساختن در پای کار
building site U عرصه
site of the find U چشمه [باستان شناسی]
archeological site U منبع [باستان شناسی]
site of the find U منبع [باستان شناسی]
archeological site U چشمه [باستان شناسی]
site office U دفتر مشاوراملاک
active site U محل فعال
site inspection U معاینه محل
site license U مجوز درون سازمانی
site manager U رئیس کارگاه
active site U موضع فعال
angle of site U زاویه تراز
site office U دفتر ساختمانی
site concrete U بتنی که در پای کار ساخته شود
site engineering U مدیر ساختمان
complementary angle of site U تصحیح تکمیلی تراز
This is a perfect (an excellent) site for a cinema(theatre house). U این زمین برای ساختن یک سینما جان می دهد
The Web site allows consumers to make direct comparisons between competing products. U این وب گاه اجازه می دهد مصرف کنندگان مستقیما محصولات رقیبها را با هم مقایسه بکنند..
table look up U جستجوی جدول
table U لیست
table U میزبازی
table U به جدولی انتقال دادن
table U به صورت جدول دراوردن
table U لوح جدول
table look up U مراجعه به جدول
table U لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
table U مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند
table U فهرست
table U از دستور خارج کردن
table U معوق گذاردن
table U روی میز گذاشتن
table U در فهرست نوشتن
table U کوهمیز
table U مطرح کردن
get table U دست یافتنی
look up table U جدول مراجعهای
table U تو گذاردن
get table U بدست اوردنی
the f. of a table U باید
table U خوان
table U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
under the table <idiom> U زیرمیزی
table U جدول
table U لیست تولید شده توسط کامپایلر یا سیستم محل اندازه و نوع متغییرها , توابع و ماکروها در یک برنامه
table U طرح کردن
table U لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
table saw U تابلونمایشگر
two way table U جدول دو سویی
Could we have a table outside? U آیا ممکن است میز ما بیرون باشد؟
table U لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
table U سفره
table U میز
table U ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
inner table U میزداخلی
the f. of a table U بطوریکه
table spoonful U قاشق سوپخوری
swivel table U میز نوسان دار
table set U وسیله رومیزی
table spoon U قاشق سوپ خوری
tilting table U میز نوسان دار
table of precedence U صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند
table point U جدول امتیازها
table set U دستگاه میزی
table of organization U جدول سازمان
table of equipment U جدول ساز و برگ
table comparator U مقایسه کننده نوارها
table waters U ابهای معدنی سر سفره
table water U سفره اب زیر زمینی
table ware U لوازم میز یا سفره
table utility U برنامه کمکی جدولی
table tomb U گورصندوقی وتخت
table telephone U تلفن رومیزی
symbolic table U جدول علائم
symbol table U جدول نمادها جدول نمادی
symbol table U جدول علامت
table d'hote U خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
table flap U قسمتی از میزکه خوابانیده یابلند میشود
table of distribution U جدول تقسیم اماد
table of distribution U جدول توزیع
table of authorities U جدول اولیا امور
table of allowance U جدول سهمیه مجاز
table money U فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
table linen U رومیزی
table linen U دستمال سفره
table land U زمین هموار
table lamp U لامپ استاندارد
table instrument U وسیله رومیزی
symbol table U جدول نمادها
table talk U صحبتهای خصوصی و غیررسمی در سر میز غذا مفاوضه
Could we have a table by the window? U آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
Could we have a table on the terrace? U آیا ممکن است میز ما روی تراس باشد؟
wait table <idiom> U سرو کردن غذا
Lift up the table. U سرمیز رابلند کن
trestle table U میز سهپایه
table manners U روشغذاخوردنفردی
pin-table U صفحهمخصوصبازیpillowcasePinball
negotiating table U جلسهایکهمخالفانتلاشدارندبهتوافقیدستیابند
league table U جدوللیگ
dinner table U میزغذاخوری
dining table U میزغذاخوری
bargaining table U جلسهمشترکبرایرفعاختلافاتکهها در بریتانیا استفادهمیشد
table mixer U توپتنیسرویمیز
table extension U صفحهانقراض
I'd like to reserve a table for 5. میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
truth table U جدول ارزش [منطق] [ریاضی]
multiplication table U جدول ضرب [ریاضی]
table beet U چغندر
earth-table U رج بنا
corbel-table U [ردیف هایی از قوس های پیشکرده]
communion-table U [میز چوبی در کلیساهای پروتستان]
basement-table U [پی را روی زمین ساختن]
altar-table U میز مقدس در کلیسا
table carpet U فرش رومیزی [اینگونه فرش ها بصورت دایره یا بیضی بافته شده. نقوش قدیمی آن بیشتر از طرح مملوک و فرش های جدیدتر از طرح های قفقازی و ترکی بهره گرفته است.]
the leg of the table U پایه میز
lay the table U چیدن میز
table cut U تراشتختهای
printer table U میزچاپگر
outer table U تختهخارجی
truth table U جدول صحت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com