Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 94 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
grand jury
U
هیئت منصفه عالی
grand jury
U
هیات منصفه عالی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
jury
U
هیات داوران
jury
U
هیئت منصفه
jury
U
ژوری داورگان
jury
U
هیات منصفه
jury
U
مقامات رسمی نافر
jury
U
هیئت داوران
petit jury
U
هیئت منصفه دوازده نفری
to jury-rig something
U
چیزی را بالبداهه ساختن
jury box
U
جایگاههیاتمنصفه
trial jury
U
هیئت منصفه
to pack a jury
U
جورکردن و برگزیدن اعضای هئیت منصفه بدانسان که طرافداری از شخص بنماید
striking a jury
U
تعیین هیات منصفه با روش حذفی
special jury
U
هیئت منصفه مخصوص
pyx jury
U
هئیت منصفه عیارگیران داوران دینارسنج
to jury-rig something
U
چیزی را به هم پیوستن
jury man
U
عضو هیات منصفه
petty jury
U
هیئت منصفه
petty jury
U
هیئت داوری هیئت قضات
member of the jury
U
عضو هیات منصفه
jury sturt
U
پایه اضافی یا موقتی
grand
U
هزار دلار
grand
U
بسیار عالی باشکوه
grand
U
بزرگ مهم
grand
U
والا
grand
U
مجلل
grand
U
مشهور
grand
U
معروف
grand
U
باوقار
grand
U
جدی
grand vizier
U
نخست وزیر
grand vizier
U
صدراعظم
grand uncle
U
عموی مادر
grand uncle
U
عموی پدر
grand uncle
U
دایی مادر
grand niece
U
نوه برادر یا خواهر
grand son
U
پسر دختر
grand son
U
پسر پسر
grand opera
U
اپرای عمیق
grand opera
U
اپرای سنگین
grand parent
U
جد و جده
grand uncle
U
دایی پدر
grand slam
U
توفیق عظیم
grand slam
U
شلم
on a grand scale
<adv.>
U
در مقیاس بزرگ
on a grand scale
<adv.>
U
به مقدار زیاد
grand slam
U
علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
grand slam
U
بردن چهار مسابقه مهم گلف در یک سال
grand slams
U
موفقیت کامل
grand slams
U
توفیق عظیم
grand slams
U
شلم
grand slams
U
علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
grand duchess
U
دوشس بزرگ
grand slams
U
بردن چهار مسابقه مهم گلف در یک سال
grand tour
U
سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
grand tours
U
سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
grand nephew
U
نوه برادر یا خواهر
grand mother
U
جده
grand mother
U
مادر بزرگ
grand dame
U
بانو
grand conanical
U
بندادی بزرگ
grand child
U
نوه
grand aunt
U
عمه مادری
grand aunt
U
خاله مادری عمه پدری
grand aunt
U
خاله پدری
grand father
U
جد
grand father
U
پدر بزرگ
grand pianos
U
پیانوی بزرگ و افقی
grand piano
U
پیانوی بزرگ و افقی
Grand Prix
U
مسابقه حرکات وپرش اسب بین سوارکاران ماهر بصورت انفرادی یاگروهی
Grand Prix
U
یک دوره مسابقه بین المللی بین اسبهای سه ساله درفرانسه
grand juries
U
هیات منصفه عالی
grand juries
U
هیئت منصفه عالی
grand slam
U
موفقیت کامل
grand dame
U
زن با نفوذ
grand daughter
U
دختر دختر
grand division
U
تقسیمات بزرگ طبله
grand mal
U
صرع بزرگ
grand mal
U
حمله بزرگ صرع
grand mal
U
صرع همراه با تشنج وغش
grand larceny
U
سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
grand larceny
U
سرقت کبیره
grand larceny
U
سرقت اموال پرقیمت
grand larceny
U
سرقت عظیم
grand inquisitor
U
رئیس دادگاه رسیدگی دربرخی کشورها
grand duke
U
دوک بزرگ
grand duchy
U
قلمرودوشس
grand duchy
U
قلمرو دوک
grand duchy
U
دوک نشین
grand duchess
U
زوجه یا بیوه دوک
grand division
U
مقیاس درجه بندی بزرگ طبلک
grand touring car
U
نوعی اتومبیل مسابقه مسافتهای طولانی
great grand father
U
جد اعلی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com