English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 65 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
glaze finish U پرداخت برق یا لعاب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
glaze U لعاب
glaze U شیشه انداختن
glaze U بی نور و بیحالت شدن
glaze U صیقل کردن
glaze U براق کردن
glaze U لعابی کردن لعاب دادن
glaze U پرداخت
glaze U مهره برق
glaze U لعاب شیشه
double-glaze U پنجرهدوجداره
glaze ice U یخ شفاف
salt glaze U لعاب نمکی
apply glaze U لعاب کردن
finish U تماس انتهایی
finish U انتهای فرآیند یا تابع
to finish off U پرداخت کردن
to finish off U تمام کردن
to finish off U کارهای دست باخر را انجام دادن
finish U انجام دادن چیزی تا انتها
finish U به انتها رسیدن
finish U تکمیل کردن
finish U بپایان رسانیدن
finish U تمام کردن رنگ وروغن زدن
finish U تمام شدن پرداخت رنگ وروغن
finish U دست کاری تکمیلی
finish U پایان
finish U پرداخت کار
finish U بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
finish U پرداخت
finish U پایان مسابقه
finish U کامل کردن
mirror finish U براق
mirror finish U درخشان
oil finish U روغن زنی دست اخر
phosphate finish U روکش فسفات ضد زنگ و مات
plaster finish U اندود گچ
edge finish U شیرازه بافی [جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
satin finish U جلا
satin finish U برق
phosphate finish U لعاب فسفات
finish knife U کارد یا تیغ [مخصوص پرداخت سطح فرش]
end finish U گره جناقی [گره زدن دو انتهای فرش در محل ریشه ها برای جلوگیری از باز شدن و بهم ریختگی تار و پود]
to fight to a finish U تاپایان کارجنگیدن انقدرجنگیدن تایکطرف بکلی شکست بخورد
hard finish U روکاری زبر
dull finish U کالیبر مرده
brown finish U صیقل دادن به وسیله سرخ کردن
black finish U پوشش سیاه
brush finish U مخطط کردن
brush finish U خط انداختن
brush finish U اج دادن
photo finish U استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
dull finish U رخده مرده
early finish U زودترین زمان ختم یک فعالیت
finish line U خط پایان
finish crossover U طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
finish style U طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
finish stock U موجودی کالای ساخته شده
finish tape U نوار پایان مسابقه
finish yarn U نوار پایان مسابقه
garrison finish U پیروزی غیرمنتظره
bright finish U صافکاری براق
to finish the ball into the net U با توپ گل زدن [فوتبال]
It was a racket from start to finish . U از اول تا آخرش کلک بود
latest finish time U دیرترین زمان ختم یک فعالیت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com