Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
functional team
U
تیم اجرایی
functional team
U
تیم عمل کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
team
U
تیم گروهانی
team
U
گروه
team up
U
توحید مساعی کردن
team up
U
تشریک مساعی
first team
U
تیم اصلی
team up
U
هم دست شدن
[در کار]
team
U
گروهان تقویت شده
team
U
گروهه
team
U
دسته
team
U
دست جفت
team
U
یک دستگاه
team
U
تیم
team
U
دسته درست کردن
team
U
بصورت دسته یاتیم درامدن
functional
<adj.>
U
مفید
functional
<adj.>
U
اجرا شدنی
functional
<adj.>
U
هدفمند
functional
<adj.>
U
شایسته
functional
<adj.>
U
درست
functional
<adj.>
U
سودمند
functional
<adj.>
U
قابل استفاده
functional
<adj.>
U
قابل اجرا
functional
<adj.>
U
عملی
functional
<adj.>
U
مناسب
functional
<adj.>
U
کارکردی
functional
<adj.>
U
باصرفه
functional
<adj.>
U
دارای مزیت
functional
<adj.>
U
بدرد خور
functional
U
تابعی وفیفه مندی
functional
U
در حال کار
functional
U
وفیفه دار
functional
U
وابسته به شغل وپیشه
functional
U
کارکردی
functional
U
وابسته به وفایف اعضاء وفیفهای
functional
U
تابعی
functional
U
اساسی
functional
U
اصلی
functional
<adj.>
U
به درد بخور
functional
U
مربوط به نحوه کار چیزی
functional
U
سخت افزار یا نرم افزاری که آن طور که باید کار میکند
functional
U
رسم امور داخلی و فرآیندهای ماشین یا نرم افزار
functional
U
مشخصاتی که نتایجی که تولید یک برنامه را معرفی می کنند
functional
U
اصول مبادی
team pursuit
U
مسابقه تعقیبی تیمی
team line up
U
به صف ایستادن تیم
team game
U
بازی گروهی
team foul
U
خطای مهم
team area
U
محدوده بین دو خط 53 یاردی در هر دو طرف زمین فوتبال امریکایی
specialty team
U
تیم ذخیره ها
special team
U
تیم ذخیره ها
pararescue team
U
تیم تجسس و نجات
helicopter team
U
تیم سوار بر هلی کوپتر
team roping
U
مسابقه تیم 2 نفره گاوبازی جهت کمنداندازی و بستن گاودر حداقل وقت
team teaching
U
تدریس گروهی
team tennis
U
بازیهای مختلف تنیس
prosecution team
U
تیم دادرسی
crisis team
U
گروه ضد بحران
work team
U
گروه کار
work team
U
دسته
team shirt
U
لباستیم
team bench
U
نیمکتبازیکنان
team-mates
U
یار
team-mates
U
همگروه
team-mate
U
یار
team-mate
U
همگروه
triple team
U
سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
team spirit
U
روحیهوفاداریمابینیکتیم
boat team
U
تیم قایق اب خاکی
programming team
U
تیم برنامه نویسی
four man team
U
تیم چهار نفره
factory team
U
تیم کارخانه اتومبیل سازی
expansion team
U
تیم تازه وارد به لیگ
embarkation team
U
تیم یا قسمت مخصوص کمک به سوار شدن یا بارگیری
double team
U
تیم دونفره
boat team
U
تیم سوارشونده در یک قایق در عملیات اب خاکی
company team
U
تیم مرکب
company team
U
تیم گروهانی
combat team
U
گروهان مرکب رزمی گروه رزمی پیاده
combat team
U
تیم رزمی
functional design
U
طرح وفیفه مندی
functional design
U
طرح وفیفهای
functional diagram
U
نمودار وفیفه مندی
functional disorders
U
اختلالهای کارکردی
functional distribution
U
توزیع اساسی
functional shift
U
تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستوری
functional defect
U
نقص کارکردی
functional deafness
U
ناشنوایی کارکردی
functional character
U
دخشه وفیفه بندی
functional blindness
U
نابینایی کارکردی
functional autonomy
U
خود مختاری کارکردی
functional analysis
U
آنالیز تابعی
[ریاضی]
functional distribution
U
توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
functional description
U
شرح وفیفهای
functional programming
U
برنامه نویسی تابعی
functional relation
U
رابطه تابعی
functional validation
U
اعتباریابی کارکردی
functional specification
U
مشخصه عملیاتی
functional unit
U
واحد در حال کار
functional psychosis
U
روان پریشی کارکردی
functional psychology
U
روانشناسی کارکردی
functional unit
U
واحد وفیفه مند
functional unit
U
واحدعملیاتی
functional maps
U
نقشههای کارکردی
functional fixedness
U
تثبیت کارکردی
functional finance
U
سیاست مالی اصولی
functional unit
U
واحد در حال کار واحد تابعی
functional group
U
گروه عاملی
functional relationship
U
رابطه تابعی
functional finance
U
سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
Both of us will make a good team.
U
ما دو تا تیم خوبی میسازیم.
battalion landing team
U
تیم پیاده شونده گردانی
control and assessment team
U
تیم کنترل و ارزیابی نتایج تک ش م ر
army assault team
U
تیم هجومی نیروی زمینی
chief programmer team
U
سرپرست یک تیم برنامه نویسی
combined arms team
U
تیم رستههای مرکب
combined arms team
U
تیم مرکب
battalion landing team
U
تیم ساحلی گردان
brigade landing team
U
تیم پیاده شونده تیپی
central planning team
U
تیم طرح ریزی مرکزی
combat control team
U
تیم کنترل رزمی
team handball court
U
مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
team handball court
U
زمین بازی هند بال
heavy fire team
U
تیم اتشهای زمینی سنگین
light fire team
U
تیم دو هلی کوپتره
member of the national team
U
عضو تیم ملی
mobile training team
U
تیم اموزشی سیار
light fire team
U
تیم اتش سبک
functional residual capacity
U
فرفیت باقیمانده عملی
functional condition code
U
کد یا علامت مشخصات عمل کرد مهمات
functional distribution of income
U
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
functional units of a computer
U
واحدهای عملیاتی یک کامپیوتر
functional principle
[Technology]
U
کارکرد
functional principle
[Technology]
U
عاملیت
The future of the team is shrouded in uncertainty.
U
آینده این تیم بلاتکلیف است.
activating effect of functional group
U
گروه فعال ساز
activating effect of functional group
U
گروه زیاد کننده فعالیت
directive effect of functional groups
U
اثر جهت دهندگی گروههای عاملی
Recent search history
Forum search
Search history is
off
.
Activate
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
Close
Previous
Next
Loading...