Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 81 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
functional deafness
U
ناشنوایی کارکردی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
deafness
U
کری
cortical deafness
U
کری مغزی
tone deafness
U
کری بسامدی
adventitious deafness
U
ناشنوایی اسیب زاد
conduction deafness
U
کری رسانشی
psychic deafness
U
ناشنوایی روانی
organic deafness
U
کری عضوی
nerve deafness
U
کری عصبی
mind deafness
U
کری ادراکی
hysterical deafness
U
کری هیستریایی
word deafness
U
واژه کری
functional
<adj.>
U
بدرد خور
functional
<adj.>
U
به درد بخور
functional
<adj.>
U
کارکردی
functional
<adj.>
U
دارای مزیت
functional
<adj.>
U
باصرفه
functional
<adj.>
U
مفید
functional
<adj.>
U
اجرا شدنی
functional
<adj.>
U
هدفمند
functional
<adj.>
U
شایسته
functional
<adj.>
U
درست
functional
<adj.>
U
سودمند
functional
<adj.>
U
قابل استفاده
functional
<adj.>
U
عملی
functional
<adj.>
U
مناسب
functional
<adj.>
U
قابل اجرا
functional
U
وابسته به وفایف اعضاء وفیفهای
functional
U
مربوط به نحوه کار چیزی
functional
U
سخت افزار یا نرم افزاری که آن طور که باید کار میکند
functional
U
رسم امور داخلی و فرآیندهای ماشین یا نرم افزار
functional
U
مشخصاتی که نتایجی که تولید یک برنامه را معرفی می کنند
functional
U
اصول مبادی
functional
U
اصلی
functional
U
اساسی
functional
U
تابعی
functional
U
وابسته به شغل وپیشه
functional
U
وفیفه دار
functional
U
تابعی وفیفه مندی
functional
U
در حال کار
functional
U
کارکردی
functional validation
U
اعتباریابی کارکردی
functional unit
U
واحد در حال کار واحد تابعی
functional character
U
دخشه وفیفه بندی
functional blindness
U
نابینایی کارکردی
functional autonomy
U
خود مختاری کارکردی
functional analysis
U
آنالیز تابعی
[ریاضی]
functional relationship
U
رابطه تابعی
functional psychology
U
روانشناسی کارکردی
functional unit
U
واحدعملیاتی
functional unit
U
واحد در حال کار
functional defect
U
نقص کارکردی
functional distribution
U
توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
functional relation
U
رابطه تابعی
functional finance
U
سیاست مالی اصولی
functional finance
U
سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
functional fixedness
U
تثبیت کارکردی
functional group
U
گروه عاملی
functional maps
U
نقشههای کارکردی
functional programming
U
برنامه نویسی تابعی
functional distribution
U
توزیع اساسی
functional disorders
U
اختلالهای کارکردی
functional unit
U
واحد وفیفه مند
functional description
U
شرح وفیفهای
functional team
U
تیم عمل کننده
functional design
U
طرح وفیفه مندی
functional team
U
تیم اجرایی
functional specification
U
مشخصه عملیاتی
functional shift
U
تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستوری
functional design
U
طرح وفیفهای
functional diagram
U
نمودار وفیفه مندی
functional psychosis
U
روان پریشی کارکردی
functional distribution of income
U
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
functional units of a computer
U
واحدهای عملیاتی یک کامپیوتر
functional condition code
U
کد یا علامت مشخصات عمل کرد مهمات
functional residual capacity
U
فرفیت باقیمانده عملی
functional principle
[Technology]
U
کارکرد
functional principle
[Technology]
U
عاملیت
activating effect of functional group
U
گروه زیاد کننده فعالیت
activating effect of functional group
U
گروه فعال ساز
directive effect of functional groups
U
اثر جهت دهندگی گروههای عاملی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com