English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
full employment rate of growth U نرخ رشد در اشتغال کامل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
full employment U اشتغال کامل
full employment output U تولید در اشتغال کامل
full employment equilibrium U تعادل اشتغال کامل
full time employment U اشتغال تمام وقت
employment rate U میزان نسبی اشتغال
employment rate U نزخ اشتغال
growth rate U نرخ رشد
undersirable rate of growth U نرخ رشد نامطلوب
warranted rate of growth U نرخ رشد تضمین شده
rate of crystalline growth U سرعت نمو تبلور
current rate of growth U نزخ رشد جاری
potential rate of growth U نرخ رشد بالقوه
natural rate of growth U نرخ رشد طبیعی
general rate of growth U نرخ عمومی رشد
annual rate of growth U نرخ رشد سالانه
rate of economic growth U نرخ رشد اقتصادی
open-ended employment contract [employment contract of unlimited duration] U قرارداد کار بدون مدت
under employment U کم کاری
under employment U کم کار
out of employment U بیکار
employment U استعمال
employment U شغل
employment U به کار بردن یکانها
employment U کاربرد
employment U کاربرد نیروها یا جنگ افزارها استفاده از
self employment U شغل ازاد
employment U بکارگیری
employment U کارگماری
employment U اشتغال
employment U استخدام
he was refused employment U باو کار ندادند
commencement of employment U زمان شروع اشتغال
he was refused employment U از دادن کارباودریغ
he was refused employment U کردند
overfull employment U اشتغال وافر
employment practice U شیوه استخدامی
employment policy U سیاست اشتغال
employment opportunities U امکانات اشتغال
static employment U کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
employment gap U مقدار کمبوداشتغال در حالت تعادل تولیدملی نسبت به اشتغال درفرفیت واقعی تولید
employment opportunities U فرصتهای اشتغال
mobile employment U استفاده از توپخانه پدافندهوایی در نقش پشتیبانی ستونهای متحرک زمینی
employment act U قانون اشتغال
overfull employment U اشباع اشتغال
employment agency U آژانسکاریابی
employment gap U شکاف اشتغال
place of employment U محل کار
employment volume U حجم اشتغال
employment tests U ازمونهای استخدامی
employment schedule U برنامه استفاده از ناو
employment schedule U برنامه ماموریت ناو
growth U روش
growth U افزایش ترقی
growth U پیشرفت
growth U رشد
growth U گوشت زیادی تومور
growth U بلوغ
growth U نتیجه
growth U اثر حاصل
growth U نمو
growth U نمود
growth U چیز زائد
vertical growth U رشد عمودی
growth line U خطرشد
sustaining growth U رشد مداوم
epitaxial growth U رشد همبافته
zero population growth U رشد جمعیت صفر
unbalanced growth U رشد نامتعادل
unbalanced growth U رشد نامتوازن
zero economic growth U نرخ رشد اقتصادی صفر
quick growth U رشدسریع
proportional growth U رشد تناسبی
bangaloid growth U خانه ییلاقی
growth ring U دایره رشد
quick growth U تندرویی
economic growth U رشد اقتصادی
self sustaining growth U رشد خود پایدار
stable growth U رشد با ثبات
steady growth U رشد پایدار
population growth U رشد جمعیت
growth effects U اثار رشد
growth factor U عامل رشد
climate for growth U محیط رشد
climate for growth U شرایط لازم برای رشد
horizontal growth U رشد افقی
crystalline growth U نمو بلورین
geometric growth U رشد هندسی
growth stocks U سهام پر سود
growth ring U دایره سالیانه
growth areas U نواحی رشد
growth centers U مراکز رشد
growth motives U انگیزههای رشددهنده
growth curve U منحنی نمو
growth company U شرکت در حال گسترش
particle growth U رشد ذره
lush growth U رشد سرسبز
crystalline growth U رشد بلورین
ovular growth U رشد تخمچه
ovular growth U رویش تخمک
growth reaction U واکنش رشد
growth poles U قطبهای رشد
growth factors U عوامل رشد
mushroom growth U رویش تند
mushroom growth U زود رویی
mental growth U رشد ذهنی
crystal growth U رشد بلور
crystal growth affinity U رشد خواهی بلور
chain growth polymerization U بسپارش زنجیری
step growth polymerization U بسپارش مرحلهای
chain growth polymerization U بسپارش افزایشی
steady state growth U رشد مداوم
steady state growth U رشد پایدار
stages of economic growth U مراحل رشد اقتصادی
balanced growth model U الگوی رشد متوازن
characters of economic growth U خصوصیات رشد اقتصادی
stages theory of economic growth U نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
hidden momentum of population growth U به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
hidden momentum of population growth U سبب گستردگی والدین اینده میشود
hidden momentum of population growth U نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
full U صفحه نمایش بزرگ VDU که یک صفحه متن کامل را نمایش میدهد
full U شرح محل یک دایرکتوری
full U تمام تکمیل
full U چرخش با پشتک کامل
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full U تمام قدرت
full U تماس کامل قسمت مخصوص ضربه زدن چوب گلف با گوی
full U کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
full U ابوینی
full U چرخیدن ژیمناست
full U انجام جستجوی چیزی در یک متن در فایل یا پایگاه داده ها و نه در یک فضایی از ملاب
full U کد فایل در آن ذخیره شده است
full well U بسیارخوب
in full U تمام وکمال
in full U کاملا
full well U خوب خوب
to the full U به منتهادرجه
full U پر کردن درون چیزی تا حد امکان
full U کامل یا شامل همه چیز
full U که از همه صفحه موجود استفاده میکند. درون یک پنجره نشان داده نمیشود
full and down U ناو پر بار و سنگین
full U ارسال داده روی کانال در دو جهت
full U مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
full U سیر
I'm full. U من سیر شدم [هستم] . [اصطلاح روزمره]
to the full <idiom> U خیلی زیاد ،به طور کامل
full and by U پرونیمهپر
full up U پر- مملو - لبریز
to the full U کاملا
full U انباشته
full U مملو
full U تمام
full U پر لبریز
full U پرکردن پرشدن
full U سیری
full U فول اکنده
full U پر
full U پری
full U کامل
full U بالغ رسیده
full power U اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
full orbed U تمام روشن
full orbed U پر
full pay U حقوق تمام
full pay U مواجب تمام
full pitch U گام پر
full pitch U پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
full production U تولید در حداکثرفرفیت
full production U تولید کامل
full powers U اختیارات تام
full point U نقطه پایان جمله
full foliaged U پربرگ
full power U اختیارات تام
full of years U سالخورده
full of resource U باتدبیر زرنگ
full age U سن تکلیف
full age U سن رشد
full adder U افزاریشگرکامل
full adder U تمام جمع کننده
full adder U تمام افزایشگر
full ablutions U sharia by pescribed bodyas whole the of غسل
full moon U ماه تمام
full moon U ایبک
full moon U ماه شب چهاردهم
full mouthed U تمام دندان
full mouthed U دارای شماره کامل دندان
full mouthed U پرصدا
full of life U باروح
full of life U سر زنده
full of life U پر جمعیت
full of resource U کاردان
full pelt U با شتاب هرچه بیشتر سراسیمه
full rubber U حرکت هریک از این سطوح تااخرین حد ممکن
at full blast <adv.> U در حداکثر قدرت یا شدت
full spinner U حرکت گوی بولینگ با حالت فرفره
full step U یک قدم کامل
full step U گام کامل
full subtractor U تمام کاهشگر
full summer U عین تابستان
full summer U چله تابستان
full tilt U باسرعت زیاد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com