Perdic | frontier | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی


Total search result: 21 (2 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	frontier U	مرز
	frontier U	سرحد
	frontier U	خط فاصل مرزی
	frontier U	صف جلو لشکر

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	frontier police U	پلیس مرزبانی
	utility frontier U	مرز مطلوبیت
	production frontier U	مرز تولید
	frontier treaty U	معاهده مرزی
	frontier line U	خط وسط صفحه شطرنج
	delivered at frontier U	یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
	coastal frontier U	حدود ساحلی
	coastal frontier U	نوار مرزی ساحلی
	costal frontier U	مرز ساحلی
	costal frontier U	نوار مرزی ساحلی
	delivered at frontier U	تحویل در مرز
	utility possibility frontier U	مرز امکانات مطلوبیت
	production possibility frontier U	مرز امکانات تولید
	This new frontier incident probably means war. U	این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
	named place of delivery at frontier U	تحویل در مرز مشخص
	He crossed the frontier(border-line). U	ازمرز رد شد
	He smuggled the car into England ( across the British frontier ) . U	اتوموبیل را قاچاقی وارد مرز انگلستان کرد

Recent search history

Forum search