Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
front crawl
U
شنایکرال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
crawl
U
شنای کرال
crawl
U
اهسته خزیدن
crawl
U
رفتن
to crawl to somebody
U
برای کسی خود شیرینی کردن
crawl
U
سینه خیز
crawl
U
خزیده رفتن
crawl
U
شنال کرال
crawl
U
سینه مال رفتن
to crawl to somebody
U
هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن
crawl
U
خزیدن
crawl
U
عمل خزیدن
crawl kick
U
حرکاتکلار
australian crawl
U
کرال دو ضربهای
crawl stroke
U
مراحلکلار
back crawl
U
کرال پشت
pub crawl
U
از یک میخانه به میخانهی دیگر رفتن
pub crawl
U
میخانه گردی کردن
pub crawl
U
میخانه گردی
crawl space
U
خزیده رو
crawl carry
U
انتقال خزشی
crawl drive
U
محرک وسیله نقلیه خزنده
crawl effect
U
اثر خزش
crawl trench
U
خطوط رابط سنگرها
crawl trench
U
سنگرهای رابط بین خطوط مواضع
crawl type vehicle
U
وسیله نقلیه نوع خزنده
up front
U
رک و راست
in front
<adv.>
U
جلو
at front
<adv.>
U
جلو
up front
U
از پیش
up front
U
جلو چشم مردم
up front
U
در انظار
up front
U
چشمگیر
up front
U
با صراحت و صداقت
up front
U
بیپرده پوشی
in front of
U
در قبال
to go to the front
U
بجبهه رفتن
up front
U
پیشاپیش
up front
U
بیعانه
up front
U
پیش -
up front
<idiom>
U
روراست ،صحیح
front
U
نمای ساختمان
at the front
U
در جلو
up front
U
رک
to go to the front
U
داخل جنگ شدن
at the front
<adv.>
U
جلو
front
U
بطرف جلو روکردن به
front
U
منادی جبهه جنگ
front
U
جلودار
front
U
نما طرز برخورد
front
U
صف پیش
front
U
پیش
front
U
جلو
front
U
مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
front
U
درصف جلوقرارگرفتن
front
U
جبهه
front
U
به جلو
front
U
فرمان سر روبرو جلو
front
U
جبهه هوا
front
U
خط اول میدان رزم پیشانی
front
U
بازی در سانتر
front
U
در قبال
front
U
سمت دشمن
front
U
نمای جلو
at front
<adv.>
U
در مقابل
in the front
<adv.>
U
در پیش
at the front
<adv.>
U
در پیش
at the front
<adv.>
U
در مقابل
in the front
<adv.>
U
در مقابل
in front
<adv.>
U
در پیش
at front
<adv.>
U
در پیش
in the front
<adv.>
U
در جلو
at the front
<adv.>
U
در جلو
in front
<adv.>
U
در جلو
at front
<adv.>
U
در جلو
front
U
بخشی از چیزی که از عقب به نظر آید
front
U
یچهای کنترل سیستم کامپیوتر اصلی و نشانگرهای وضعیت
front
U
نمای ساختمان
in the front
<adv.>
U
جلو
in front
<adv.>
U
در مقابل
front board
U
مقوایجلویی
the front door
U
درجلو
the front door
U
درورد
type front
U
نوعی روش تایپ کردن نامه ها
type front
U
ماشین تایپ به جلو
water front
U
جبهه رطوبتی
wave front
U
جبهه امواج رادیویی
wave front
U
جبهه موج
sight front
U
دید جلو در نقشه برداری
shock front
U
جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
stationary front
U
جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
front putty
U
بتونه جلو
front leg
U
پایهجلو
front lights
U
چراغهایجلو
front mudguard
U
گلگیرجلو
front pipe
U
لولهجلو
front pocket
U
جیبجلو
front point
U
میخجلویکفش
front tip
U
آبپاشنوکاتو
front wheel
U
چرخجلو
front bench
U
اعضایپارلمانیکهدردولتهممسئولیتدارند
front door
U
دراصلیساختمان
In the front rank.
U
درصف جلو
front lamp
لامپ جلو
front knob
U
دستگیریجلویی
fall front
U
پیشآمدگیجلویدکور
front apron
U
جلویکروات
front beam
U
شاغولجلویی
front binding
U
روپوشجلویی
front brake
U
ترمزجلو
front crossbar
U
مانعپیشین
front derailleur
U
درایلرجلویی
front flap
U
زبانهجلویی
front foil
U
فلزورقهایجلویی
front footrest
U
پدالجلویی
front indicator
U
فشارسنج
front indicator
U
جلو
front court
U
نیمهای که به ان حمله میشود
front face
U
پیشانی
front man
U
جلودار
front grip
U
گرفتن میله دست مهتابی
warm front
U
جبهه هوای گرم
front lighting
U
روشنایی جلو ساختمان
front liner
U
سانتر فوروارد
front lines
U
خط مقدم جبهه
front end
U
نرم افزار نهایی
front lines
U
خطوط مقدم
front lines
U
خطوط جلو جبهه
front matter
U
مقدمه
front matter
U
پیش گفتار
front line
U
9 بخش اول زمین 81 بخشی گلف
front wing
U
گلگیر جلوی اتومبیل
front office
U
سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
front panel
U
تابلوی جلو دار
front panel
U
مجموعهای از کلیدها و علائم برای کنترل سیستم کامپیوتری توسط اپراتور
front man
U
منادی
front face
U
سطح برجسته
front bearing
U
یاطاقان جلو
front court
U
محوطه جلو خط سرویس اسکواش
front axle
U
اکسل جلو
front line
U
خط حمله خط حمله یادفاع
fore front
U
نمای اصلی
front rake
U
زاویه شیب
action front
U
حاضر به تیر
front-page
U
مطالب سرصفحه یا سرمقاله
front-page
U
سرصفحه
front drop
U
پرش به بالا و چرخش بجلو وفرود روی شکم
front end
U
سر جلویی
front page
U
مطالب سرصفحه یا سرمقاله
front page
U
سرصفحه
front men
U
پیشرو
front men
U
منادی
front men
U
جلودار
front man
U
پیشرو
front-runners
U
دونده پیشتاز
front porch
U
میدان جلو
shirt front
U
پیش سینه
home front
U
عملیات غیر نظامیان وشخصی ها در زمان جنگ
mach front
U
میله انتن سرعت سنج هواپیما
mach front
U
انتن ماخ سنج
odd front
U
خط دفاعی 4 نفره
front runner
U
دونده پیشتاز
cold front
U
پیشان هوای سرد
popular front
U
ائتلاف احزاب دست چپی ومیانه رو
cold front
U
جبهه هوای سرد
shop front
U
ازاره نمای بنا
popular front
U
جبهه خلق ملی
popular front
U
ائتلافی که احزاب غیر فاشیست در 5391در انترناسیونال کمونیست پیشنهاد شد و بر مبنای ان دولتهایی نیز در فرانسه واسپانیا روی کار امد
popular front
U
لیکن زمامداری این حکومتها دیری نپایید
pressure front
U
جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
sea front
U
نمای دریایی شهر
shirt front
U
پیش سینه اهاری
popular front
U
جبهه ملی
front rank
U
صف جلو
front sight
U
مگسک
front-runner
U
دونده پیشتاز
front strain
U
کرنش پیچشی
front underlock
U
خیمه کامل و پریدن به پشت حریف
front view
U
نمای جلویی
front view
U
نمای جلو
front view
U
جبهه
front view
U
پیشانی
front raise
U
تمرین با دنبل از ناحیه ران تاشانه و ساعد روی بازو
front wall
U
دیوار مقابل اسکواش
front race
U
پیشتازی
front wall
U
دیوار جلو
to tailgate the motorist in front
U
دمرانی کردن
[اصطلاح روزمره]
front axle drive
U
محرک اکسل جلو
front axle housing
U
پوسته اکسل جلو
front axle suspension
U
اویزش یا تعلیق اکسل جلو
front door
[of house]
U
ورودی
front axle bearing
U
یاطاقان اکسل جلو
upper warm front
U
جبهههوایبسیارگرم
to push to the front
[of line]
U
داخل صف زدن
front door
[of house]
U
در جلویی
[ساختمان]
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
front door
[of house]
U
در ورودی
to tailgate the motorist in front
U
سر به دم حرکت کردن
[اصطلاح روزمره]
to front a house with marble
U
نمای خانهای رابامرمرساختن
The car in front is obstructintg us.
U
اتوموبیل جلویی به ما راه نمی دهد
snap-fastening front
U
جلودکمهدار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com