Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
front bench
U
اعضایپارلمانیکهدردولتهممسئولیتدارند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tree bench
[bench encircling a tree trunk]
U
نیمکت
[دور تنه ]
درخت
bench
U
سکو
bench
U
مسند قضاوت
bench
U
تعویض بازیگر نیمکت تمرین وزنه برداری
bench
U
نیمکت ذخیره ها
bench
U
میز کار دستگاه
bench
U
سکوی کوهستانی
bench
U
بر کرسی نشستن
bench
U
نیمکت گذاشتن
bench
U
روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
bench
U
کرسی قضاوت جای ویژه
bench
U
نیمکت
bench
U
هیات قضات محکمه
bench
U
میز ابزار
bench
U
میز قالب گیری
bench
U
میز
bench
U
میز کار
players' bench
U
نیمکتبازیکنان
bench mark
U
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
bench mark
U
نشانه مبنا
bench mark
U
علائمی که در روی انها ارتفاع محل نشان داده شده است
bench micrometer
U
میکرومتر رومیزی
bench mark
U
شاخص مبداء
bench mark
U
نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
bench check
U
ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
bench mark
U
رپر
bench jockey
U
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
bench warmer
U
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
bench lathe
U
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
bench mark
U
نشان
bench mark
U
انگپایه
bench press
U
پرس میزی
bench stone
U
سنگ سمباده رومیزی
park bench
U
نیمکت پارک
backless bench
U
نیمکت
[صندلی]
بدون پشتی
garden bench
U
نیمکت باغ
team bench
U
نیمکتبازیکنان
officials' bench
U
نیمکتمربیان
incline bench
U
تخته وزنه برداری
bench seat
U
صندلیاتومبیل
bench height
U
ارتفاعگسل
penalty bench
U
منطقه پنالتی که بازیگراخراجی انجامینشیند
ride the bench
U
بازیگر ذخیره
circular bench
U
نیمکت گرد
[دایره ای]
bench wall
U
دیوار تکیه گاه
bench warrant
U
حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار
carpenter's bench
U
دستگاه نجاری
carpenter's bench
U
خرپشت
carpenter's bench
U
میزکار
carpenters bench
U
میز درودگری
circular saw bench
U
اره کمانهای میزی
clear the bench
U
استفاده از ذخیره ها
cross bench
U
نیمکت بیطرفان در مجلس
draw bench
U
میز رسم
drawing bench
U
میز رسم
to sit on the bench
U
روی نیمکت نشستن
widow bench
U
میراث زوجه
bench check
U
کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
bench mark
U
نشانه
assembly bench
U
میز مونتاژ
be raise to the bench
U
بر مسند قضاوت تکیه زدن دادرس شدن
tidal bench mark
U
انگپایه کشندی
bench milling machine
U
ماشین فرز رومیزی
tidal bench mark
U
شاخص جزر و مد
bench tapping machine
U
ماشین مته رومیزی
double-back bench
U
نیمکت جفتی
[پشت به پشت یا یک ردیفه]
queens bench division
U
دادگاه ملکه
bench type radial
U
میز نوع شعاعی
bench scale process
U
فرایند کارگاهی
dial bench gage
U
میز اندازه گیری
carver's bench screw
U
پیچمخصوصنیمکت
cold drawing bench
U
میز سردکشی
bench by a back injury
U
خارج شدن از مسابقه وزنه برداری به علت اسیب دیدگی
bench drilling machine
U
میز دستگاه درل
front
U
جبهه
front
U
سمت دشمن
up front
<idiom>
U
روراست ،صحیح
front
U
نمای ساختمان
up front
U
در انظار
front
U
خط اول میدان رزم پیشانی
at the front
U
در جلو
front
U
درصف جلوقرارگرفتن
front
U
مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
in front of
U
در قبال
up front
U
بیپرده پوشی
front
U
جلودار
up front
U
پیش -
up front
U
بیعانه
up front
U
پیشاپیش
up front
U
از پیش
front
U
نما طرز برخورد
up front
U
جلو چشم مردم
up front
U
چشمگیر
up front
U
با صراحت و صداقت
up front
U
رک و راست
front
U
صف پیش
up front
U
رک
to go to the front
U
داخل جنگ شدن
front
U
پیش
front
U
منادی جبهه جنگ
front
U
بطرف جلو روکردن به
front
U
جبهه هوا
at front
<adv.>
U
جلو
in the front
<adv.>
U
در پیش
at the front
<adv.>
U
در پیش
in front
<adv.>
U
در پیش
at front
<adv.>
U
در پیش
in the front
<adv.>
U
در جلو
at the front
<adv.>
U
در جلو
in front
<adv.>
U
در جلو
at front
<adv.>
U
در جلو
in the front
<adv.>
U
جلو
front
U
جلو
at the front
<adv.>
U
جلو
in front
<adv.>
U
جلو
at front
<adv.>
U
در مقابل
front
U
در قبال
front
U
نمای جلو
front
U
بازی در سانتر
front
U
نمای ساختمان
front
U
به جلو
front
U
بخشی از چیزی که از عقب به نظر آید
to go to the front
U
بجبهه رفتن
in the front
<adv.>
U
در مقابل
at the front
<adv.>
U
در مقابل
in front
<adv.>
U
در مقابل
front
U
یچهای کنترل سیستم کامپیوتر اصلی و نشانگرهای وضعیت
front
U
فرمان سر روبرو جلو
water front
U
جبهه رطوبتی
front lights
U
چراغهایجلو
front grip
U
گرفتن میله دست مهتابی
type front
U
نوعی روش تایپ کردن نامه ها
fall front
U
پیشآمدگیجلویدکور
type front
U
ماشین تایپ به جلو
wave front
U
جبهه موج
wave front
U
جبهه امواج رادیویی
front apron
U
جلویکروات
front leg
U
پایهجلو
front mudguard
U
گلگیرجلو
front pipe
U
لولهجلو
front pocket
U
جیبجلو
front point
U
میخجلویکفش
front tip
U
آبپاشنوکاتو
front wheel
U
چرخجلو
front crawl
U
شنایکرال
front door
U
دراصلیساختمان
In the front rank.
U
درصف جلو
front lamp
لامپ جلو
front knob
U
دستگیریجلویی
front beam
U
شاغولجلویی
front binding
U
روپوشجلویی
front board
U
مقوایجلویی
front brake
U
ترمزجلو
front crossbar
U
مانعپیشین
front derailleur
U
درایلرجلویی
front flap
U
زبانهجلویی
front foil
U
فلزورقهایجلویی
front footrest
U
پدالجلویی
front indicator
U
فشارسنج
front indicator
U
جلو
front face
U
سطح برجسته
front man
U
پیشرو
front wing
U
گلگیر جلوی اتومبیل
front men
U
جلودار
front matter
U
پیش گفتار
front men
U
منادی
front matter
U
مقدمه
front page
U
سرصفحه
front page
U
مطالب سرصفحه یا سرمقاله
front office
U
سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
front man
U
منادی
warm front
U
جبهه هوای گرم
front rank
U
صف جلو
front raise
U
تمرین با دنبل از ناحیه ران تاشانه و ساعد روی بازو
front race
U
پیشتازی
front putty
U
بتونه جلو
front porch
U
میدان جلو
front panel
U
مجموعهای از کلیدها و علائم برای کنترل سیستم کامپیوتری توسط اپراتور
front panel
U
تابلوی جلو دار
front lines
U
خطوط جلو جبهه
front lines
U
خطوط مقدم
front man
U
جلودار
front bearing
U
یاطاقان جلو
front court
U
نیمهای که به ان حمله میشود
front court
U
محوطه جلو خط سرویس اسکواش
front drop
U
پرش به بالا و چرخش بجلو وفرود روی شکم
front end
U
سر جلویی
front end
U
نرم افزار نهایی
front face
U
پیشانی
front axle
U
اکسل جلو
front lighting
U
روشنایی جلو ساختمان
front lines
U
خط مقدم جبهه
front-page
U
سرصفحه
front-page
U
مطالب سرصفحه یا سرمقاله
action front
U
حاضر به تیر
front liner
U
سانتر فوروارد
front rake
U
زاویه شیب
front men
U
پیشرو
fore front
U
نمای اصلی
front sight
U
مگسک
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com