Perdic | free with ones money | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	free with ones money U	ولخرج

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	A slave bought with money is more free than he who. <proverb> U	بنده زر خرید آزادتر از بنده شکم است .
Other Matches

	Money for jam . Money for old rope . U	پول یا مفتی
	Protection money. Racket money. U	باج سبیل
	money begets money <idiom> U	پول پول می آورد
	He is in the money. U	پول پارومی کند ( خیلی ثروتمند است )
	After all that money is of no use.	تازه آن پول هم بدردت نمی خورد.
	money U	سکه
	money U	مسکوک ثروت
	money U	جایزه نقدی
	money	اسکناس
	even money U	مبلغ مساوی در شرط بندی
	value of money U	ارزش پول
	money on d. U	پول سپرده
	value for money U	ارزش پول
	money on d. U	وجه امانعی
	near with one's money U	خسیس
	we are want of money U	ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
	value for money U	قدرت خرید پول
	he is f. of money U	پول فراوان دارد
	money U	پول
	i have no money about me U	با خود هیچ پولی ندارم
	take in (money) <idiom> U	رسیدن
	near money U	شبه پول
	be in the money <idiom> U	پول پارو کردن
	his money is more than can U	پولیش بیش
	his money is more than can U	ازانست که بتوان شمرد
	be in the money <idiom> U	در پول غلت خوردن
	f. money U	پول فراوان
	salvage money U	جایزه نجات کشتی یا محموله
	soft money U	پول ضعیف
	smart money U	مطلع
	role of money U	نقش پول
	smart money U	خسارت
	scant of money U	کم پول
	requistion for money U	درخواست
	to guzzle away one's money U	پول خودرادرمیگساری ازدست دادن
	requistion for money U	پول
	retention money U	مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
	scant of money U	بی پول
	retention money U	پول گرویی
	smart money U	غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
	smart money U	پاداش زیان
	short of money U	کم پول
	sound money U	پول قوی
	possession money U	حق النسبی
	possession money U	حق الاجرا
	penury of money U	قحط پول
	penury of money U	کمیابی پول
	passage money U	معاش کردن
	passage money U	تاکردن
	passage money U	راه
	passage money U	غذا
	passage money U	خوراک
	possession money U	حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
	prize money U	پولی که از فروش غنیمت دریایی بدست می اید
	promotion money U	دستمزدی که به موسسین شرکت برای خدماتشان پرداخت میشود
	ready money U	پول فراهم شده
	ready money U	پول موجود
	ready money U	پول نقد
	raise money U	جمع اوری کردن پول
	raise money U	فراهم کردن پول
	quantity of money U	مقدار پول
	purchase money U	قیمت جنس
	passage money U	کرایه
	purchase money U	در CL ثمن
	passage money U	کرایه مسافر
	To count the money . U	پول شمردن
	Count the money to see if it is right. U	پو ؟ را بشما ؟ ببین درست است
	idle money U	پول راکد
	He owes me some money. U	از او پول می خواهم (طلب دارم )
	He got the money from me by a trick. U	با حقه وکلک پول را از من گرفت
	pocket money . U	پول تو جیبی ( مقرری روزانه ؟ هفتگه یا غیره )
	He is saving his money. U	پولهایش راجمع می کند
	To touch someone for money. U	کسی راتیغ زدن ( ازاو پول گرفتن )
	I am pinched for money. U	دست وبالم تنگ است (تحت فشار مالی )
	To swindle money out of somebody. U	با تقلب پول از کسی گرفتن ( درآوردن )
	To be a money grubber. U	پول پرست بودن
	To be wallowing in money . U	غرق درپول بودن
	To put some money aside . U	پولی را کنا رگذاشتن ( ذخیره ساختن )
	My only problem is money . U	تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
	My money request to him U	طلب من از او [مرد]
	I am running out of money . U	پول من تمام شد. [من دیگر پول ندارم.]
	Changing money U	تبدیل پول و ارز
	Time is money. <proverb> U	وقت طلاست .
	He is a money -bags. <proverb> U	مالامال از پول است .
	money to burn <idiom> U	بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
	rake in the money <idiom> U	ایجاد تعجب
	for love or money <idiom> U	به هر شکلی
	Money is no object at all . U	پول اصلا" مطرح نیست
	We divided the money among ourselves . U	پول را بین خودمان قسمت
	To raise money. U	پول فراهم کردن
	gate money U	پولبلیطورودیه
	to stake money on something U	سرچیزی شرط بندی کردن پول روی چیزی گروگذاشتن
	money worth U	پول بها
	to have a run for one's money U	از هزینه یا کوشش خود بهرهای بردن
	Could you lend me some money ? U	می توانی یک قدری به من پول قرض بدهی ؟
	to game away one's money U	درقمارپول ازدست دادن
	to change money U	خردکردن یامبادله کردن پول
	time money U	وام مدت دار
	tight money U	سیاست پولی انقباضی
	tight money U	کنترل پولی
	table money U	فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
	supply of money U	عرضه پول
	to stink of money U	خر پول بودن
	to take eggs for money U	خر مهره
	to take eggs for money U	را با دربرابر
	danger money U	مزدوحقالزحمهانجام کاریخطرناک
	appearance money U	پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
	save money U	پس انداز کردن
	wildcat money U	پول بدون پشتوانه
	volume of money U	حجم پول
	velocity of money U	سرعت پول
	veil of money U	نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
	veil of money U	حجاب پول
	trust money U	پول امانی
	token money U	پول فرعی
	to take eggs for money U	کردن
	sound money U	پول سالم
	onother's money U	پول شخصی دیگر
	lap money U	جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
	money bag U	ادم خر پول
	money box U	صندوق دستگیری
	money box U	صندوق اعانه
	money box U	غلک
	money capital U	سرمایه پولی
	money changer U	صراف
	money creation U	انتشار پول
	money creation U	ایجاد پول
	money exchange U	صرف
	money bag U	دارایی دولت
	money bag U	کیف
	money bag U	کیسه
	lavish of money U	ولخرج
	lavish of money U	پول تمام کنlark
	luck money U	پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
	managed money U	پول اداره شده
	managed money U	پول نظارت شده
	money off offer U	فروش با تخفیف
	money of account U	پول محاسباتی
	money multiplier U	ضریب بهم فزاینده پول
	minted money U	پول فلزی
	money and banking U	پول و بانکداری
	money back U	تضمین پرداخت
	money exchange U	تبدیل پول
	money flow U	جریان پول
	money lender U	وام دهنده
	money lender U	صراف
	money lender U	نزول خوار
	money lender U	پول وام ده
	money lender U	پول به بهره گذار
	money list U	لیست حقوق
	money list U	لیست پرداخت حقوق
	money maker U	پول گرد کردن
	money making U	پول گرد کن
	money making U	پول بهم زدن پول جمع کنی
	money making U	پول بهم زنی
	money income U	مزد و حقوق
	money income U	درامد پولی
	money in circulation U	پول در گردش
	stream of money U	جریان پول
	money for months U	دوماه است
	money for expenditure U	خرجی
	money for expenditure U	نفقه
	money functions U	وفائف پول
	money grubber U	مال اندوز
	money grubber U	لئیم
	money illusion U	توهم پولی
	money illusion U	خطای پولی
	money in advance U	بیعانه
	money in advance U	پیش پرداخت مساعده
	money matters U	امور پولی
	onother's money U	پول دیگری
	money stock U	حجم پول در گردش
	functions of money U	وفائف پول
	functions of money U	نقش پول
	money spinner U	کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
	hardly earned money U	پول سخت بدست امده
	he brought more money U	باز پول اورد
	he brought more money U	قدری دیگر پول اورد
	he coins money U	گویی پول سکه میزند
	he has a rage for money U	برای گرد کردن پول شهوت
	he has a rage for money U	دارد
	he is pressed for money U	از بی پولی در مضیقه است
	money stock U	عرضه پول
	money supply U	عرضه پول
	odd money U	یک اسکناس 01 ریالی
	oceans of money U	یک دنیا پول
	neutrality of money U	بدون تاثیربودن پول
	neutrality of money U	خنثی بودن پول
	quasi money U	شبه پول
	mortgage money U	پول قرضی
	mortgage money U	پول رهنی
	money worth U	چیزی که بپول بیزرد
	money worth U	بهای پول
	money worth U	برابر پول
	money wage U	مزد پولی
	he made his money f. U	پول خودرابه باد داد
	he pays his own money U	پولش را خودش میدهد
	i lent him what money i had U	هرچه پول داشتم به او وام دادم
	i lent him what money i had U	انچه پول ...
	i owe some money to you U	یک پولی به شما بدهکارم