Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 40 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
foster daughter
U
دخترخوانده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
daughter
U
دختر
daughter
U
بنت
god daughter
U
دختر تعمیدی
step daughter
U
دختر اندر دخترزن یا شوهر
daughter board
U
تخته جانبی که به تخته اصلی سیستم وصل میشود
daughter board
U
یک برد مدار که روی برداصلی نصب میشود
daughter chain
U
زنجیر فرعی
daughter chain
U
زنجیر نوزاد
grand daughter
U
دختر دختر
she was her putative daughter
U
اورا دختری فرض میکرد مشهور بودکه وی دختراوست
daughter in law
U
عروس
daughter-in-law
U
عروس
She bore him a daughter.
U
برایش یک دختر آورد (زائید)
step daughter
U
ربیبه
step daughter
U
نا دختری
daughter in low
U
عروس
to kiss the gunners daughter
U
تازیانه خوردن
Mother-daughter boteh design
U
طرح بته جقه مادر و بچه
[این طرح در فرش های قشقایی، خمسه و بعضی دیگر از طرح ها به چشم می خورد و شامل یک بته جقه بزرگ و یک بته کوچک در دل یکدیگر است.]
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
foster
U
رضاعی
foster
U
پروردن
foster
U
پرورش دادن
foster
U
شیردادن
foster
U
غذا دادن
foster
U
دایه
foster
U
بچه سر راهی پرستار
foster
U
نسل
foster
U
شیر دادن
foster
U
غذا
foster child
U
فرزند خوانده
foster brother
U
برادر رضاعی
foster sister
U
خواهر رضاعی
foster father
U
شوهردایه
foster father
U
پدرخوانده
foster mother
U
مادر رضاعی
foster parents
U
والدین خوانده
foster relationship
U
قرابت رضاعی
foster relationship
U
خویشاوندی رضاعی
foster son
U
پسر خوانده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com