Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
forward reference
U
ارجاع به جلو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
May I use your name as a reference?
U
اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
in reference to
U
با اشاره به
reference
U
دستیابی به محلی در حافظه
reference
U
توجه کردن یا کار کردن با چیزی
reference
U
مقدار نقط ه شروع برای مقادیر دیگر , معمولاگ صفر
reference
U
فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
reference
U
نشانه چاپ شده برای نشان دادن وجه و یک یادداشت یا عدم وجود مرجع در متن
reference
U
آدرس تبدیل در برنامه که به عنوان مبدا یا پایه برای سایرین است
reference
U
لیست توابع یا دستورات و محل آنها در برنامه
reference
U
دستوری که دستیابی به داده ذخیره شده یا مرتب شده فراهم میکند
self reference
U
خود ارجاع
reference
U
توصیه
reference
U
معرفی
May I use your name as a reference?
U
اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
May I use your name as a reference?
U
اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
who are your reference?
U
چه اشخاصی را دارید که شمارا معرفی کنند
with reference to
U
عطف به
with reference to
U
با اشاره به
reference
U
سفارش
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
U
اندیسی که ارجاعی به متن است
reference
U
لیست موضوعات مرتب شده
reference
U
مراجعه و رجوع کردن
reference
U
ماخذ
reference
U
منبع
reference
U
کتاب مخصوص مراجعات علمی وادبی و غیره
reference
U
عطف
reference
U
کتاب بس خوان بازگشت
reference
U
مراجعه رجوع
reference
U
مرجع
reference
U
ارجاع
reference
U
مدارک
reference
U
سوابق
reference
U
بازگشت مرجع
reference
U
اشاره
reference
U
استفتاء کردن
reference
U
ارجاع امر به داوری
reference
U
راده
reference
U
معرف
reference
U
توصیه
reference
[testimonial]
U
مدرک
reference
[testimonial]
U
گواهی
cell reference
U
ارجاع سل
letter of reference
U
معرفی نامه
letter of reference
U
توصیه نامه
call by reference
U
فراخوانی با ارجاع
print reference
U
شماره عکس هوایی
punctuation for reference
U
زیر واژه
circular reference
U
ارجاع چرخشی
reference book
U
کتابمرجع
point of reference
U
آنچهبهشماکمککندموقعیتیرابهتردرککنید
with reference to letter no
U
با اشاره بنامه شماره ....عطف بنامه .......نسبت بنامه ......
reference position
U
محل پاسگاه فرماندهی تاکتیکی دریایی موضع فرماندهی
geographic reference
U
سیستم مختصات جغرافیایی سیستم شبکه بندی جغرافیایی
global reference
U
ارجاع سراسری
ideas if reference
U
افکار عطفی
implicit reference
U
مرجعی به شی که محل دقیق صفحه را نمیگوید ولی فرض میکند که شی روی صفحه جاری قرار دارد یا قابل دیدن است
sortie reference
U
تعدادهواپیماهای شرکت کننده درپرواز
sortie reference
U
شماره پرواز
external reference
U
ارجاع خارجی
external reference
U
مرجع خارجی
explicit reference
U
خص مثل فیلد یا دگمهای با نام یکتا
delusion of reference
U
هذیان بخود بستن
map reference
U
فهرست شناسایی نقشه
print reference
U
شماره سری عکس هوایی
reference junction
U
اتصالی در سیستم ترموکوپل که دمای اتصال دیگر نسبت به ان سنجیده میشود
reference point
U
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
reference frame
U
دستگاه مقایسهای
reference electrode
U
الکترود مبنا
reference edge
U
لبه مرجع
reference datum
U
سطح افق بار یاوزن هواپیما
reference datum
U
سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا
reference cell
U
پیل مرجع
reference cell
U
پیل مبنا
reference group
U
گروه مرجع
reference sheet
U
برگ راهنما
reference point
U
نقطه مبنا
reference pilot
U
نمونه مرجع
reference piece
U
توپ مبنا
reference phase
U
فاز مبنا
reference number
U
اعداد مبنای نشانه روی
reference line
U
خط راهنمای تعیین جهات خط برگشت خط مبنا
reference librery
U
کتابخانهای که مردم بدانجارفته بکتابهایی مراجعه میکنند
reference language
U
زبان مرجع
reference axes
U
محورهای مرجع
reference address
U
نشانی مرجع
cross-reference
U
سیستم مختصات
cross-reference
U
شبکه چهارخانه
cross-reference
U
ارجاع متقابل
frame of reference
U
چهارچوب داوری
frames of reference
U
چهارچوب داوری
reference time
U
زمان مرجع
backward reference
U
ارجاع به عقب
book of reference
U
کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
reference electrode
U
الکترود مرجع
cross-reference
U
مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross-reference
U
مراجعه متقابل
cross reference
U
ارجاع متقابل
cross reference
U
شبکه چهارخانه
cross reference
U
سیستم مختصات
cross reference
U
مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross reference
U
مراجعه متقابل
reference sheet
U
برگ تعیین محل یکان برگ معرف
reference station
U
ایستگاه مبداء سنجش جذر ومد دریایی
reference signal
U
سیگنال مرجع
to push for an answer
[in reference to something]
U
برای پاسخ فشار آوردن
[در رابطه با چیزی]
reference count technique
U
تکنیک شمارش ارجاعات
lay reference number
U
شماره ترتیب کاشتن مین شماره مشخصات مین کاشته شده
relative cell reference
U
ارجاع سل رابطهای
cross reference generator
U
متغیر ها و اعداد ثابت با محل آنها در برنامه ایجاد میکند
absolute cell reference
U
رجوع مطلق سل
cross reference table
U
جدول ارجاع متقابل
color carrier reference
U
فاز مبنای حامل رنگ
cross reference generator
U
بخشی از اسمبلر یا کامپایلر یا مفسر که لیستی از برچسبهای برنامه
open system interconnection reference
U
مدل ارجاع ارتباط سیستم باز
to help forward
U
جلو انداختن
to look forward
U
جلو
to look forward
U
نگاه کردن انتظارداشتن
to help forward
U
پیش بردن
to look forward to
U
انتظار داشتن
to look forward to
U
استقبال کردن
forward
U
نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
forward
U
بیع سلف
forward
U
سلف
to look forward to something
U
با خوشحالی منتظر چیزی شدن
forward
U
جلو قایق
to go forward
U
جلورفتن
forward tell
U
انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
forward
U
حرکت به جلو یا مقابل
look forward
U
انتظار چیزی را داشتن
right forward
U
پیشروراست
forward-looking
U
نوگرایانه
to look forward to something
U
انتظار چیزی را داشتن
to look forward to something
U
منتظر چیزی شدن
forward
U
ارسال پیام پست الکترونیکی که از کاربر دیگری دریافت کرده اید
forward
U
که یک بسته داده را از یک بخش در بخش دیگر کپی میکند
forward
U
عمل پل
forward
U
روش تشخیص خطا و تصحیح که به داده دریافتی اعمال میشود که داده را صحیح میکند و نیاز به ارسال مجدد نیست
forward
U
فوروارد
forward
U
مهاجم
forward
U
به سمت سینه
forward
U
جسور
forward
U
فرمان پیش پیش
forward
U
جلوی گستاخ
no. 8 forward
U
محاجمشماره8
forward
U
ببعد
forward
U
پیش
forward
U
جلو
outside forward
U
بازیگر گوش
look forward to something
<idiom>
U
را لذت پیش بینی کردن
to go forward
U
پیش رفتن
Looking forward to it
U
پیشبینی اش میکنم
[میشود]
I look forward to seeing you.
U
خوشحالم میشم که ببینمت.
forward
U
فرستادن رساندن
forward
U
جلوانداختن
forward
U
به پیش
forward
U
به جلو
forward
U
ارسال کردن
I'm looking forward to seeing you again.
U
منتظر دیدار دوباره شما هستم.
forward-looking
U
آیندهنگر
forward-looking
U
پیشاندیش
forward-looking
U
آیندهنگرانه
forward
U
بازی کن ردیف جلو به جلو
forward-looking
U
پیشرو
forward-looking
U
مترقی
forward-looking
U
نوگرا
right wing forward
U
پیشرو دست راست
forward/reverse
U
جلو/عقببرنده
roll forward
U
تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
roll forward
U
, با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
set forward
U
جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
trim forward
U
نشست سینه
trim forward
U
stem by trim :syn
I very much look forward to meeting you soon.
U
من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
wing forward
U
فوروارد گوش
wing forward
U
هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
fast-forward
U
جلو زدن فیلم
I'm looking forward to your next email.
U
من مشتاقانه منتظر ایمیل بعدی تان می شوم.
centre forward
U
مرکز
fast forward
U
جلوبر
forward swing
U
تاباولیه
left forward
U
فورواردچپ
I'm really looking forward to the weekend.
U
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
Come forward a little (little bit)more.
U
یک قدری دیگه بیا جلو
He took a few steps forward .
U
چند قدم جلو آمد
to take a step forward
U
یک قدم پیش نهادن
to take a step forward
U
گامی سوی جلو برداشتن
set forward
U
فشار پیشروی
shift forward
U
انتقال به جلو
shift forward
U
انتقال به عوامل بعدی حرکت به سمت جلو
to look forward to something excitedly
U
با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
store and forward
U
انبارش و ارسال
to feverishly look forward to something
U
با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
store and forward
U
ذخیره و ارسال
throw forward
U
بردن غیرمجاز توپ به جلو
to bring forward
U
بصفحه دیگربردن
to carry forward
U
منقول ساختن
to put forward
U
پیش اوردن
to put forward
U
جلوه دادن
to put forward
U
برجسته نمودارکردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com