English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
forward air control post U ایستگاه کنترل هوایی جلو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
forward post U پست استراق سمع جلو
forward post U پستهای دیده ور جلو
forward command post U پاسگاه مقدم
forward command post U پست فرماندهی جلو
ambulance control post U پست یا پاسگاه کنترل امبولانسها
forward U جلو
forward U جلوی گستاخ
forward U پیش
forward-looking U آیندهنگرانه
forward-looking U نوگرایانه
forward U ببعد
forward-looking U پیشرو
forward-looking U آیندهنگر
forward-looking U پیشاندیش
forward-looking U مترقی
forward-looking U نوگرا
outside forward U بازیگر گوش
forward U حرکت به جلو یا مقابل
forward tell U انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
I look forward to seeing you. U خوشحالم میشم که ببینمت.
no. 8 forward U محاجمشماره8
look forward U انتظار چیزی را داشتن
Looking forward to it U پیشبینی اش میکنم [میشود]
to look forward to something U با خوشحالی منتظر چیزی شدن
to look forward to something U منتظر چیزی شدن
forward U به پیش
I'm looking forward to seeing you again. U منتظر دیدار دوباره شما هستم.
look forward to something <idiom> U را لذت پیش بینی کردن
forward U جسور
forward U فرستادن رساندن
forward U جلوانداختن
forward U بازی کن ردیف جلو به جلو
to go forward U جلورفتن
to go forward U پیش رفتن
forward U فوروارد
to look forward to something U انتظار چیزی را داشتن
forward U جلو قایق
forward U سلف
forward U بیع سلف
forward U نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
forward U روش تشخیص خطا و تصحیح که به داده دریافتی اعمال میشود که داده را صحیح میکند و نیاز به ارسال مجدد نیست
forward U عمل پل
forward U که یک بسته داده را از یک بخش در بخش دیگر کپی میکند
to help forward U جلو انداختن
to help forward U پیش بردن
forward U ارسال کردن
forward U به جلو
right forward U پیشروراست
forward U فرمان پیش پیش
forward U ارسال پیام پست الکترونیکی که از کاربر دیگری دریافت کرده اید
forward U به سمت سینه
forward U مهاجم
to look forward to U استقبال کردن
to look forward to U انتظار داشتن
to look forward U نگاه کردن انتظارداشتن
to look forward U جلو
center forward U سانترفوروارد
center forward U نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
fast-forward U جلو زدن فیلم
center forward U بازیگر نوک حمله
charges forward U هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
oars forward U پارو به جلو
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
number forward U مهاجمان تک رو پشت خط تجمع
store and forward U انبارش و ارسال
carry forward U مبلغ منقول
carry forward U منقول ساختن
store and forward U ذخیره و ارسال
to take a step forward U گامی سوی جلو برداشتن
to take a step forward U یک قدم پیش نهادن
freight forward U پس کرایه
trim forward U نشست سینه
trim forward U stem by trim :syn
wing forward U فوروارد گوش
wing forward U هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
forward position U موقعیت رو به جلو
put forward U جلوانداختن
to put forward U برجسته نمودارکردن
to put forward U جلوه دادن
to put forward U پیش اوردن
shift forward U انتقال به جلو
set forward U فشار پیشروی
set forward U جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
roll forward U , با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
throw forward U بردن غیرمجاز توپ به جلو
to bring forward U بصفحه دیگربردن
to carry forward U منقول ساختن
roll forward U تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
right wing forward U پیشرو دست راست
put forward U جلو بردن
put forward U مطرح کردن
bring forward U نظرکردن به
bring forward U ارائه دادن
brought forward U منقول ازصفحه پیش
carriage forward U پس کرایه
carriage forward U کرایه در مقصدپرداخت میشود
carriage forward U هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
Come forward a little (little bit)more. U یک قدری دیگه بیا جلو
He took a few steps forward . U چند قدم جلو آمد
carrige forward U پس کرایه
bring forward U تولید کردن
left forward U فورواردچپ
forward/reverse U جلو/عقببرنده
push along forward U راه خود را باعجله تعقیب کردن
prop forward U هرکدام ازدو مهاجم خط جلودرتجمع
centre forward U مرکز
power forward U مامورجلوگیری از نزدیک شدن حریف به سبد
power forward U فوروارد قوی
fast forward U جلوبر
shift forward U انتقال به عوامل بعدی حرکت به سمت جلو
bring forward U معرفی کردن
forward swing U تاباولیه
carrige forward U کرایه به عهده گیرنده کالا
forward purchasing U سلف خری
forward lap U پوشش جلو
forward lap U باله جلو
forward march U قدم رو
forward march U فرمان قدم رو فرمان پیش
forward mode U افزودن یک عدد یا اندیش و اختلاف به اصل
forward motion U جنبش پیشرو
forward observer U دیدبان جلو
forward observer U دیدبان مقدم
forward overlap U پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
forward pointer U اشاره گری که محل داده بعدی در یک ساختار داده را بیان میکند
forward purchase U معامله سلف
forward purchase U خرید سلف
forward purchase U پیش خرید
forward purchasing U پیش خرید
forward rate U نرخ سلف
forward echelon U رده جلوی نبرد
forward echelon U رده جلو
forward dive U شیرجه رو به اب با چرخش
to look forward to something excitedly U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
to feverishly look forward to something U با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
forward area U منطقه جلو
forward area U منطقه جلوی رزم
forward association U تداعی رو به جلو
forward bias U پیشقدر به جلو
forward breast U طناب شماره دو
forward cast U پرتاب نخ ماهیگیری
forward chaining U روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
forward conductance U برق رسانایی مستقیم
forward current U جریان ولتاژ مستقیم
forward dealing U معامله به وعده
forward delivery U تحویل به وعده
forward delivery U تحویل دراینده
forward reference U ارجاع به جلو
from this time forward U زین سپس
forward spring U اسپرینگ سینه
lock forward U هرکدام از دو نفر خط تهاجم در طرفین ردکننده توپ
forward station U ایستگاه جلو
forward station U پاسگاه جلویی
forward turret U توپ سینه
forward voltage U ولتاژ مستقیم
from this time forward U ازاین پس
from this time forward U ازاین ببعد
loose forward U مهاجم تک رو پشت خط تجمع
I very much look forward to meeting you soon. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
I'm looking forward to your next email. U من مشتاقانه منتظر ایمیل بعدی تان می شوم.
move forward U جلو کشیدن
forward spring U طناب شماره سه
forward slope U شیب متمایل به جلو
forward slip U پیش افتادگی
forward sale U بیع سلم
forward sale U بیع سلف
forward sales U فروش سلف
forward sales U فروش کالاجهت تحویل در اینده
forward sale U نسیه فروختن
forward reaction U واکنش رفت
forward sales U پیش فروش
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
forward sale U پیش فروش
forward resistance U مقاومت مستقیم
forward slip U جلو افتادگی لغزش به سمت جلو
forward slope U شیب جلو
to date a letter forward U کاغذی راتاریخ عقب ترگذاشتن
forward air controller U نافر مقدم هوایی
fast-forward button U دکمهجلوبر
forward air controller U افسر نافرمقدم
I look forward to receiving your reply. U من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
My sister says she's looking forward to meeting you. U خواهر من می گوید که مشتاق است با شما آشنا شود.
forward slide change U تعویضاسلایدجلویی
to put one's best foot forward <idiom> U از دل و جان مایه گذاشتن
fast forward key U کلیدجلوبرندهسریع
to set the clock forward ساعت را جلو آوردن
to look forward expectantly to the future U با انتظار به آینده نگاه کردن
voice store and forward U ذخیره و ارسال صدا
forward steering position U wheelhouse
forward defense area U منطقه پدافندی جلو
forward defense area U منطقه پدافند جلو
put someone's best foot forward <idiom> U بیشتر تلاش کردن
make a forward purchase U سلف خریدن
forward bow spring U فنر جلوی سینه کشتی
forward bow spring U طناب مهار کشتی
forward edge of battle area U لبه جلویی منطقه نبرد
maximum forward r.m.s. on state current U جریان رفت موثر حداکثر
peak forward anode voltage U اوج فشار اندی مستقیم
rear waistlock and forward single leg U درو با مایه از مچ پا
rear waistlock and forward inside leg tr U انواع درو
I look forward to hearing from you soon. [letter closing line] U مشتاقم به زودی از شما آگاه شوم. [پایان نامه]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com