Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
forward/reverse
U
جلو/عقببرنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reverse
U
بدبختی
reverse
U
پشت
reverse
U
معکوس کننده
reverse
U
معکوس
reverse
U
وارونه
reverse
U
بدل کاری
reverse
U
برگرداندن پشت و رو کردن
reverse
U
نقض کردن
reverse
U
فهر
reverse
U
شکست وارونه کردن
reverse
U
شکستنی مخالف
reverse
U
خلاف جهت
reverse
U
برگشتن
reverse
U
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reverse
U
نقض کردن واژگون کردن
reverse
U
داده ازگیرنده به فرستنده
reverse
U
حرکت درخلاف جهت . ارسال
reverse
U
حرکت در جهت مخالف
instead of the reverse
U
بجای وارونه این
reverse
U
وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
reverse
U
حالت صفحه نمایش که سیاه و سفید آن رزرو شده اند.
reverse
U
معکوس کردن
reverse
U
لغو کردن
reverse
U
عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد
reverse
U
کانال کنترل داده کند بین گیرنده وفرستنده
reverse
U
حرکت نوک چاپگر در نیمه خط به بالابرای چاپ حروف بزرگ
reverse
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverse
U
حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reverse
U
عکس ضد
reverse video
U
ویدئوی معکوس
reverse video
U
صفحه نمایش معکوس
naked reverse
U
حمله با مانور سدکنندگان به یک سمت و توپدار به سمت دیگر
reverse gear
U
دنده معکوس
the reverse of the medal
U
طرف یا جنبه دیگر موضوع
reverse video
U
کاراکترهای تیره بر روی زمینه نمایش روشن تصویرمعکوس
reverse control
U
کنترل معکوس
double reverse
U
شوت برگردان به دروازه
reverse osmosis
U
اسمز معکوس
reverse image
U
تصویر وارونه
reverse dive
U
شیرجه وارونه
reverse current
U
جریان معکوس
reverse bias
U
تغذیه معکوس
reverse bias
U
پیشقدر معکوس
indian in reverse
U
هندی معکوس
reverse pitch
U
گام معکوس
reverse speed
U
سرعت معکوس
reverse thrust
U
تراست معکوس
reverse slope
U
شیب معکوس
reverse gears
U
دنده معکوس
reverse polarity
U
پلاریته معکوس
reverse slope
U
ضد شیب
to suffer a reverse
U
شکست خوردن
The car is in the reverse gear.
U
اتو موبیل توی دنده عقب است
reverse slide change
U
تعویضاسلایدوارونه
reverse polish notation
U
نشان گذاری لهستانی معکوس
auto reverse button
U
دکمهمعکوساتوماتیک
reverse stitch button
U
دکمهوارونهکنندهدوخت
fireman's carry from outside and reverse
U
پیچ یک دست و یک پا از پشت دست
maximum reverse r.m.s. voltage
U
ولتاژ سد موثر حداکثر
reverse flow engine
U
توربین گاز دارای کمپرسورجریان خطی یا محوری
reverse current cutout
U
افتامات
reverse chicken wing
U
نوعی کلید کشی
king's indian in reverse
U
هندی شاه معکوس
reverse flow regin
U
ناحیه جریان معکوس
reverse current circuit breaker
U
مدارشکن جریان معکوس
reverse side of metal work
U
پشت کار فلزی
leg ride and reverse chicken wing
U
سگک قفل قیصر
forward-looking
U
آیندهنگرانه
forward-looking
U
نوگرایانه
no. 8 forward
U
محاجمشماره8
forward-looking
U
پیشرو
forward-looking
U
مترقی
right forward
U
پیشروراست
look forward
U
انتظار چیزی را داشتن
forward-looking
U
پیشاندیش
to go forward
U
پیش رفتن
to go forward
U
جلورفتن
forward tell
U
انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
to help forward
U
جلو انداختن
to look forward
U
جلو
to look forward
U
نگاه کردن انتظارداشتن
to look forward to
U
انتظار داشتن
to look forward to
U
استقبال کردن
forward-looking
U
آیندهنگر
to help forward
U
پیش بردن
forward-looking
U
نوگرا
forward
U
سلف
forward
U
فوروارد
forward
U
مهاجم
forward
U
به سمت سینه
forward
U
به پیش
forward
U
فرمان پیش پیش
forward
U
نشانه گری که حاوی آدرس عنصر بعدی لیست است
to look forward to something
U
منتظر چیزی شدن
forward
U
بیع سلف
forward
U
حرکت به جلو یا مقابل
forward
U
ارسال پیام پست الکترونیکی که از کاربر دیگری دریافت کرده اید
forward
U
که یک بسته داده را از یک بخش در بخش دیگر کپی میکند
forward
U
عمل پل
forward
U
روش تشخیص خطا و تصحیح که به داده دریافتی اعمال میشود که داده را صحیح میکند و نیاز به ارسال مجدد نیست
to look forward to something
U
انتظار چیزی را داشتن
forward
U
به جلو
forward
U
ارسال کردن
I look forward to seeing you.
U
خوشحالم میشم که ببینمت.
forward
U
ببعد
forward
U
پیش
forward
U
جلو
outside forward
U
بازیگر گوش
look forward to something
<idiom>
U
را لذت پیش بینی کردن
Looking forward to it
U
پیشبینی اش میکنم
[میشود]
forward
U
بازی کن ردیف جلو به جلو
I'm looking forward to seeing you again.
U
منتظر دیدار دوباره شما هستم.
forward
U
جلوانداختن
forward
U
جلو قایق
forward
U
فرستادن رساندن
forward
U
جسور
forward
U
جلوی گستاخ
to look forward to something
U
با خوشحالی منتظر چیزی شدن
to look forward to something excitedly
U
با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
right wing forward
U
پیشرو دست راست
forward position
U
موقعیت رو به جلو
put forward
U
جلوانداختن
throw forward
U
بردن غیرمجاز توپ به جلو
forward march
U
قدم رو
Come forward a little (little bit)more.
U
یک قدری دیگه بیا جلو
roll forward
U
تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
roll forward
U
, با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
to put forward
U
برجسته نمودارکردن
to take a step forward
U
گامی سوی جلو برداشتن
to take a step forward
U
یک قدم پیش نهادن
trim forward
U
نشست سینه
trim forward
U
stem by trim :syn
wing forward
U
فوروارد گوش
wing forward
U
هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
I'm really looking forward to the weekend.
U
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
centre forward
U
مرکز
fast forward
U
جلوبر
forward swing
U
تاباولیه
fast-forward
U
جلو زدن فیلم
left forward
U
فورواردچپ
to put forward
U
جلوه دادن
to put forward
U
پیش اوردن
set forward
U
جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
set forward
U
فشار پیشروی
shift forward
U
انتقال به جلو
shift forward
U
انتقال به عوامل بعدی حرکت به سمت جلو
store and forward
U
انبارش و ارسال
store and forward
U
ذخیره و ارسال
to feverishly look forward to something
U
با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
to bring forward
U
بصفحه دیگربردن
to carry forward
U
منقول ساختن
I very much look forward to meeting you soon.
U
من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
I'm looking forward to your next email.
U
من مشتاقانه منتظر ایمیل بعدی تان می شوم.
He took a few steps forward .
U
چند قدم جلو آمد
put forward
U
جلو بردن
forward purchase
U
معامله سلف
forward lap
U
پوشش جلو
forward echelon
U
رده جلوی نبرد
forward echelon
U
رده جلو
forward dive
U
شیرجه رو به اب با چرخش
forward delivery
U
تحویل دراینده
forward delivery
U
تحویل به وعده
forward dealing
U
معامله به وعده
forward current
U
جریان ولتاژ مستقیم
forward conductance
U
برق رسانایی مستقیم
forward lap
U
باله جلو
forward march
U
فرمان قدم رو فرمان پیش
forward mode
U
افزودن یک عدد یا اندیش و اختلاف به اصل
forward post
U
پستهای دیده ور جلو
forward post
U
پست استراق سمع جلو
forward pointer
U
اشاره گری که محل داده بعدی در یک ساختار داده را بیان میکند
forward overlap
U
پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
forward observer
U
دیدبان مقدم
forward observer
U
دیدبان جلو
forward motion
U
جنبش پیشرو
forward chaining
U
روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
forward cast
U
پرتاب نخ ماهیگیری
carrige forward
U
کرایه به عهده گیرنده کالا
carrige forward
U
پس کرایه
carriage forward
U
هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
carriage forward
U
کرایه در مقصدپرداخت میشود
carriage forward
U
پس کرایه
brought forward
U
منقول ازصفحه پیش
bring forward
U
ارائه دادن
bring forward
U
نظرکردن به
bring forward
U
تولید کردن
carry forward
U
منقول ساختن
carry forward
U
مبلغ منقول
center forward
U
سانترفوروارد
forward breast
U
طناب شماره دو
forward bias
U
پیشقدر به جلو
forward association
U
تداعی رو به جلو
forward area
U
منطقه جلوی رزم
forward area
U
منطقه جلو
freight forward
U
پس کرایه
charges forward
U
هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
center forward
U
بازیگر نوک حمله
center forward
U
نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
bring forward
U
معرفی کردن
forward purchase
U
خرید سلف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com