English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
flash signal U علامت فلاش
flash signal U سیگنال فلاش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
flash U نور برق دهانه توپ یا تفنگ
flash U درخشیدن
flash U برق زدن
flash U تاباندن
flash U ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flash U فلاش
in a flash U درانی
flash U پیام انی یا برق اسا
flash U بروز ناگهانی جلوه
flash U فلاش عکاسی
flash U زودگذشتن
flash U برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flash U تشعشع
flash U لحظه
flash U یک ان
flash U روشنایی مختصر
flash U برق
flash U درخش
flash U شدت حرف که روشن و خاموش شود
in a flash U بیک چشم برهم زدن
flash U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash U معدن موازی سریع A/D.
flash U عنصر حافظه الکترونیکی که حاوی داده است و معمولاگ فقط خوانده میشود ولی اجازه میدهد داده در حافظه ذخیره شود. با استفاده از سیگنال الکتریکی مخصوص
flash U تابش انی
flash U تلالو تاباندن
flash U حافظه غیر فرار مشابه EEPROM که با بلاکهای داده کار میکند و نه بیتها که معمولاگ در درایور دیسک به کار می رود
flash defilade U پنهان کردن برق دهانه توپ استتار برق دهانه توپ
flash in the pan <idiom> U ابتدا عالی وبعد خراب شدن ،شکست خوردن
flash point U نقطه اشتعال
flash house U جایگاه دزدان
flash hider U مخفیکنندهنوردهانهنفنگ
x ray flash U فلاش رونتگن
light flash U فلاش نور
flash point U نقطه الوگیری نقطه افروزش
squawk flash U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روشن کنید
flash reducer U کم کننده برق دهانه توپ
helium flash U جرقه هلیومی
electronic flash U فلاش الکترونی
flash blindness U کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
flash message U پیام برق اسا
flash photography U عکاسی شب بابرق
flash photolysis U نورکافت درخشی
flash point U نقطه احتراق
flash ranging U مسافت یابی نوری
flash reducer U کم کننده شعله باروت
flash report U گزارش انی
flash report U گزارش برق اسا
flash suppressor U شعله پوش
flash suppressor U خنثی کننده شعله دهانه توپ
flash tube U لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
flash message U پیام انی
flash light U نور برق
flash bulb U فلاش دوربین عکاسی
flash card U ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
flash card U ورقه تمرین بصری
flash color U رنگ مبنا
flash color U رنگ اصلی
flash color U زمینه
flash fly U مگس وحشراتی که گوشت میخورند
flash fuze U چاشنی الکتریکی
flash fuze U ماسوره الکتریکی یا جرقهای
flash hook U قلاب گوشت
flash house U دزدخانه جنده خانه
flash in the pan U کوشش بیهوده
flash in the pan U جوشش انی وبی نتیجه
flash lamp U لامپ پر نور عکاسی
flash light U چراغ قوه
flash weld U جوش شعلهای
flash flood U سیل برق اسا
flash burn U سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
flash burns U سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
flash floods U سیل برق اسا
flash to bang time U زمان بین دیدن برق دهانه توپ تا شنیدن صدای انفجارگلوله
flash to bang time U فاصله زمانی بین نور و صدای گلوله
flash butt welding U جوشکاری لب به لب
flash point tester U ازمایش کننده نقطه اشتعال
flash ranging location U تعیین محل هدفها با مسافت یابی نوری
signal U مخابره کردن
signal U اختلاف بین توان سیگنال ارسالی و اختلال روی خط
signal U ارسال پیام به کامپیوتر
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal U کوچترین واحد پایه برای ارسال داده دیجیتال
signal U پردازش سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
signal U شماره محل بیت ها با محتوای مختلف در دو کلمه داده
signal U تبدیل یا ترجمه سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
signal U تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
signal U پاس ولتاژ رسانه جانبی ارسالی به pcu برای در خواست توجه
signal U هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
signal U علامت راهنمای خودرو
signal U سیگنال
signal U علامت
signal U نشان راهنما
signal U اخطار
signal U اشکار مشخص
signal U با علامت ابلاغ کردن
signal U با اشاره رساندن
signal U خبردادن
signal U نشانه
signal U پیام
signal U علایم مخابراتی مخابرات
signal U علامت نشانه
signal U رسته مخابرات
signal U مخابره کردن علامت دادن
b y signal b y U پیام روشنایی ب- ایگرگ
signal U علامت دادن
you must w the signal U ناهار را برای خاطر من معطل نکنید
i signal U پیام ای
q signal U پیام کیو
r y signal U پیام روشنایی ار ایگرگ
signal U نشان
signal U سیگنال علامت دادن
g y signal U پیام روشنایی جی ایگرگ
signal caller U مدافع 3/4 در فوتبال امریکایی
signal bridge U پل مخابرات ناو
signal center U مرکز مخابرات
signal center U مرکزارتباطات
signal area U منطقه کاشتن علایم درفرودگاه
signal bridge U پل مخابره ناو
signal axis U محورارتباطات
signal axis U محور مخابرات
second signal system U دستگاه علامتی دوم
return to zero signal U علامت مراجعه ضبط که به عنوان سطح نوار مغناطیسی نشده به کارمی رود.
signal generator U سیگنال مولد
signal center U مرکز پیام
signal level U سطح سیگنال
signal communications U ارتباط و مخابرات
signal lamp U لامپ سیگنال
signal generator U سیگنال ژنراتور
signal level U سطح علامت
signal letters U معرف
signal generator U علامت زا
signal generator U پیام ساز
signal flag U پرچم مخابراتی
signal fidelity U وفاداری علائم
signal engineering U تکنیک جریان ضعیف
signal element U عنصر علامتی
request signal U علامت درخواست
signal electrode U الکترد پیام ساز
signal detection U علامت یابی
signal corps U قسمت مخابرات
signal corps U رسته مخابرات
signal communications U ارتباطات مخابراتی
signal lamp U لامپ خبر دهنده
video signal U سیگنال یا علامت ویدئو
video signal U پیام ویدئو
traffic signal U نشانه روشن
traffic signal U چراغ راهنمایی
traffic signal U علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
telegraph signal U علامت تلگرافی
synchronizing signal U پیام همزمان ساز
video signal U سیگنال ویدئویی
visual signal U علامت بصری
signal gantry U علامتزیرپلی
signal ahead U چراغراهنماپیشرویشماست
points signal U نقاطعلامتدار
light signal U علامتنور
warning signal U علامت خطر
warning signal U علامت اعلام خطر
visual signal U علایم بصری
start signal U علامت شروع
spurious signal U علایم مخابراتی مزاحم خارجی در یک دستگاه مخابراتی
signal regeneration U باززایی علائم
signal panel U پرده مخابرات
signal of distress U شلیک خطر
signal normalization U هنجارسازی علامت
signal man U دیدبان
signal man U متصدی علائم
signal light U چراغهای سفید و سرخ اعلام رای وزنه برداری
sound signal علائم صدا
signal security U تامین مخابراتی
signal security U حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
signal voltage U ولتاژ سیگنال
signal voltage U ولتاژ دریافتی
signal voltage U ولتاژ ورودی
signal transformation U ترادیسی علائم
signal tracing U ردگیری پیام
signal strength U شدت صوت
signal services U قسمتهای مخابراتی
signal services U خدمات مخابراتی
signal distance U فاصله علامتی
signal box U توقف گاه متصدی علائم
clock signal U علامت زمان سنجی
command signal U علامت فرمان
communication signal U سیگنال مخابراتی
control signal U علامت کنترل
cut off signal U علامت قطع
danger signal U اژیر یا بوق اعلام خطر
danger signal U اژیرخطر
dial signal U بوق ازاد برای شماره گیری
digital signal U سیگنال دیجیتالی
disconnect signal U علامت انفصال
drift signal U علایم نشان دهنده انحراف مسیر ناو
enabling signal U علامت توانا سازی
error signal U سیگنال خطا
first signal system U دستگاه علامتی اول
chrominance signal U بخشی از سیگنال مانیتور رنگی که حاوی اطلاعات رنگ کم رنگ واشباع است
chrominance signal U پیام رنگ تابی
signal boxes U توقف گاه متصدی علائم
acoustic signal U سیگنال صوتی
acoustic signal U علامت صوتی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com