English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
flash point U نقطه اشتعال
flash point U نقطه الوگیری نقطه افروزش
flash point U نقطه احتراق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
flash point tester U ازمایش کننده نقطه اشتعال
Other Matches
flash U برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flash U تشعشع
flash U بروز ناگهانی جلوه
flash U یک ان
flash U روشنایی مختصر
flash U برق
flash U زودگذشتن
flash U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash U عنصر حافظه الکترونیکی که حاوی داده است و معمولاگ فقط خوانده میشود ولی اجازه میدهد داده در حافظه ذخیره شود. با استفاده از سیگنال الکتریکی مخصوص
flash U حافظه غیر فرار مشابه EEPROM که با بلاکهای داده کار میکند و نه بیتها که معمولاگ در درایور دیسک به کار می رود
flash U تابش انی
flash U شدت حرف که روشن و خاموش شود
flash U درخش
flash U ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flash U تاباندن
flash U برق زدن
flash U درخشیدن
flash U نور برق دهانه توپ یا تفنگ
flash U پیام انی یا برق اسا
flash U تلالو تاباندن
flash U معدن موازی سریع A/D.
flash U لحظه
flash U فلاش
in a flash U بیک چشم برهم زدن
in a flash U درانی
flash U فلاش عکاسی
flash reducer U کم کننده برق دهانه توپ
flash bulb U فلاش دوربین عکاسی
flash hider U مخفیکنندهنوردهانهنفنگ
flash suppressor U شعله پوش
light flash U فلاش نور
flash in the pan <idiom> U ابتدا عالی وبعد خراب شدن ،شکست خوردن
flash burns U سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
flash burn U سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
x ray flash U فلاش رونتگن
flash report U گزارش انی
flash signal U علامت فلاش
flash suppressor U خنثی کننده شعله دهانه توپ
flash tube U لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
flash weld U جوش شعلهای
electronic flash U فلاش الکترونی
squawk flash U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روشن کنید
flash house U دزدخانه جنده خانه
helium flash U جرقه هلیومی
flash signal U سیگنال فلاش
flash report U گزارش برق اسا
flash reducer U کم کننده شعله باروت
flash in the pan U کوشش بیهوده
flash card U ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
flash color U رنگ مبنا
flash color U رنگ اصلی
flash color U زمینه
flash defilade U پنهان کردن برق دهانه توپ استتار برق دهانه توپ
flash fly U مگس وحشراتی که گوشت میخورند
flash fuze U چاشنی الکتریکی
flash fuze U ماسوره الکتریکی یا جرقهای
flash hook U قلاب گوشت
flash blindness U کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
flash in the pan U جوشش انی وبی نتیجه
flash card U ورقه تمرین بصری
flash ranging U مسافت یابی نوری
flash photolysis U نورکافت درخشی
flash photography U عکاسی شب بابرق
flash message U پیام برق اسا
flash message U پیام انی
flash light U نور برق
flash light U چراغ قوه
flash lamp U لامپ پر نور عکاسی
flash house U جایگاه دزدان
flash floods U سیل برق اسا
flash flood U سیل برق اسا
flash to bang time U فاصله زمانی بین نور و صدای گلوله
flash butt welding U جوشکاری لب به لب
flash to bang time U زمان بین دیدن برق دهانه توپ تا شنیدن صدای انفجارگلوله
flash ranging location U تعیین محل هدفها با مسافت یابی نوری
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
point to point line U خط نقطه به نقطه
0.42 [zero point four two] [zero point forty-two] [forty-two hundreths] U صفر ممیز چهار دو [ریاضی]
point U نوک
zero point U نقطه صفر
try for point U تلاش برای کسب امتیاز
the point is U اصل مطلب این است
three point U فن 3 امتیازی کشتی
in point U در خور
in point U بجا
way point U ایستگاههای هوایی ایستگاههای اصلی عملیات هوانوردی
in point U مناسب
zero point U نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
point U موضوع
come to the point <idiom> U به نکتهاصلی رسیدن
beside the point <idiom> U مسائل حاشیهای
point U ماده اصل
The point is that… U چیزی که هست
let point U امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
point U نکته
off the point U بدون اینکه وابستگی داشته باشد
off the point U بطور نامربوط
off the point U بطور بی ربط
point U نقطه
point four U اصل چهار
point U سر
point four U چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
point four U رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
to the point U بجا
to the point U مربوط بموضوع
One point for you. U یک درجه امتیاز [ بازی] برای تو.
near point U نقطه نزدیک
off to a point U باریک شده نوک پیدامیکند
to let it get to that point U اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
not to the point U خارج از موضوع
point U ممیز [در کسر اعشاری] [ریاضی]
Now he gets the point! <idiom> U دوزاریش حالا افتاد! [اصطلاح]
not to point U پرت بیجا
on the point of going U در شرف رفتن
to come to a point U باریک شدن
to come to a point U بنوک رسیدن
point to point U نقطه به نقطه
point to point U پروتکلی که اتصال شبکه آسنکرون
point to point U را پشتیبانی میکند و برای تامین ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه ICPIFP به کار می رود
point to point U 1-اتصال مستقیم بین دو وسیله . 2-شبکه ارتباطی که در آن هر گره مستقیما به سایر گره ها وصل هستند
point U مرکز راس حد
to point to something U به چیزی اشاره کردن
far point U برد بینایی
to point to something U به چیزی متوجه کردن
not to point U بیرون از موضوع
point out <idiom> U توضیح دادن
point U جهت مرحله
point U قطبهای باطری یاپلاتین
point U به سمت متوجه کردن
point U نقط های در تخته مدار یا در نرم افزار که به مهندس امکان بررسی سیگنال یا داده را میدهد
point U نقط ه
point U که تقسیم بین واحد کامل و بخش کسری آنها
point U نشان میدهد
point U نشانه روی کردن
point U هدف گیری کردن
point U رسد نوک
point U محل یا موقعیت
point U پوینت
point U نقط های در برنامه یا تابع که مجددا وارد میشود
point U محل شروع چیزی
point U نقطه گذاری کردن
point U محل مرکز
point U مقصود
point U نقطه نوک
point U دماغه
point U اصل
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
point U سب زدن به دایرههای مختلف هدف از 01 به پایین
point U باریک کردن
point U محل
point U حد
point U نقط های که تقسیم بین بیتهای عدد کامل و بخش کسری آنرا از عدد دودویی نشان میدهد
point U درصد
point U درجه امتیاز بازی
point U متوجه ساختن
point U نشان دادن
point U نمره درس پوان
point U هدف
point U مسیر
point U خاطر نشان کردن
point U مرحله قله
point U پایان
point U تیزکردن
point U نوک گذاشتن
point U گوشه دارکردن
point U اشاره کردن
point U نوکدار کردن
point U امتیاز
point U جهت
point U راس
point U نقطه گذاری کردن ممیز
point protector U چیزی که نوک مدادراپوشانده ازشکستن حفظ میکند
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
point race U مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
point scale U مقیاس امتیازی
point protector U سرمداد
norm point U نقطه احتمالی فرود در پرش
nodal point U نقطه گرهی
point spread U امتیاز قابل انتظار
point style U شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
point size U اینچ
percentile point U نقطه صدکی
point system U شرط بندی براساس امتیاز
point target U هدف کوچک
nodal point U صفحه گرهی
point target U اماج نقطهای
point size U برای اندازه گیری نوع یا متن
pour point U نقطه جاری شدن
octal point U ممیز هشت هشتی
penetration point U درجه نفوذ
orbit point U نقطه لولای چرخش هواپیمادر هوا
point defect U نقص نقطهای
point bland U تیراندازی بدون نشانه روی
optimum point U نقطه ایده ال
optimum point U نقطه مطلوب
offset point U در رهگیری هوایی نقطه نشانی است در هوا که محل هدف نسبت به ان تعیین وهواپیمای رهگیر به سمت هدف هدایت میشود
one point perspective U پرسپکتیو همرو یا موازی
operating point U نقطه کار
projection of a point U خطی که نقطه تصویرشده را بنقطه مقابل ان می پیوند د
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com