English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fixed field U میدان ثابت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
well fixed U خوب تثبیت شده
I'll get you all fixed up. U همه چیز را برایتان درست وروبراه خواهم کرد
well fixed U ثروتمند
fixed U مقطوع
fixed U ماندنی مقطوع
fixed U ثابت شده
fixed U معین
well fixed U پولدار
fixed U ثابت
fixed U ماندنی
fixed U گیردار
well fixed U دارا
fixed U قطعی
fixed blade U تیغهثابت
fixed bayonet U سرنیزهثابت
fixed base U پایهثابت
fixed arch U طاقثابت
fixed point U نقطه ثابت
fixed jaw U اهرم ثابت
fixed platform U سکویثابت
fixed stock U مالک انحصاری سهام
fixed light U چراغ ثابت
fixed material U مواد پایدار
fixed format U قابل ثابت
fixed pivot U لولای ثابت
fixed pivot U محور ثابت چرخش یکانها نفر لولا برای گردش یکانها
fixed point U ممیز ثابت
fixed point U با ممیز ثابت
fixed winglet U بالچهثابت
Price are fixed here . U دراینجا قیمتها ثابت هستند
fixed price U قیمت ثابت
fixed spacing U فاصله دهی ثابت
fixed spool U قسمت ثابت قرقره ماهیگیری
fixed star U ستاره ثابت
fixed star U ثوابت
fixed stars U ثوابت
fixed storage U انباره ثابت
fixed supply U عرضه ثابت
fixed supply U ذخیره معین کالای فاسد شدنی
fixed support U تکیه گاه گیردار
fixed support U بردگاه گیردار
fixed system U توزیع ثابت اب
fixed shell U گلوله متصل
fixed round U فشنگ ثابت
fixed round U فشنگ کامل
carbon fixed U کربن ثابت
carbon fixed U ذغال ثابت
fixed income U درامد ثابت
we fixed in the town U در شهر ماندیم
fixed portion U سهام معینه
fixed portion U فرض
fixed property U اموال غیر منقول
fixed storage U حافظه ثابت
fixed property U سرمایه ثابت
fixed radix U با مبنای ثابت
fixed resources U منابع ثابت
fixed reticle U عدسی ثابت دوربین
fixed reticle U تار موی ثابت زاویه یاب
fixed weight U وزن ثابت
fixed costs U هزینههای ثابت
fixed capacitor U خازن ثابت
fixed asset U دارائی ثابت
fixed cost U هزینه ثابت و معین
fixed budget U بودجه ثابت
fixed bridge U پلی که بجز انبساط و انقباض هیچگونه حرکتی ندارد
fixed factor U عوامل تولید ثابت
fixed factor U عوامل ثابت تولید
fixed fire U اتش متمرکز
fixed fire U اتش نشان شده
fixed bridge U پل ثابت
fixed costs U هزینههای سرمایهای
fixed ersistor U مقاومت ثابت
fixed echo U انعکاس ثابت روی صفحه رادار
fixed casement U قاب ثابت
fixed costs U هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
fixed capital U سپرده ثابت اموال ثابت یکان
fixed davit U قایق بالابر ثابت
fixed davit U جرثقیل ثابت
fixed capital U سرمایه ثابت
fixed condenser U خازن ثابت
fixed davit U davit gantrytype : syn
fixed disk U دیسک ثابت
fixed echo U اکوی ثابت
fixed geometry U هواپیمایی با بال ثابت
fixed beam U تیر دوسر گیردار
fixed head U با نوک ثابت
fixed assets U داراییهای ثابت
fixed idea U فکریکه درذهن فرورفته وماندنی شده است
fixed area U ناحیه ثابت
fixed investment U سرمایه گذاری ثابت
fixed inputs U منابع ثابت
fixed inputs U نهادههای ثابت
fixed idea U تعصب
fixed ammunition U مهمات ثابت
fixed assets U درائیهای ثابت مانند ساختمان و ماشین الات
fixed-wing U بال ثابت
fixed length U با درازای ثابت
fixed beam U تیر گیردار
fixed beam U تیر دو سر گیردار
fixed beam U تیر ثابت
fixed wing U هواپیمای بال ثابت
fixed wing U بال ثابت
fixed assets U دارائیهای ثابت
fixed-wing U هواپیمای بال ثابت
fixed ratio schedule U برنامه نسبتی ثابت
fixed point notation = U قوانین و روشهای ریاضی با استفاده از اعداد اعشاری
fixed word length U کلمه با طول ثابت
fixed wing aircraft U هواپیما با بال ثابت
heirs having fixed shares U ذوالفرائض
fixed roller gate U دریچه چرخ قرقرهای ثابت
fixed selling price U قیمت ثابت فروش
fixed bed polymerization U بسپارش در بستر ثابت
fixed wheel gate U دریچه قرقرهای با محورثابت
fixed size records U رکوردهای با اندازه ثابت
fixed term deposit U سپرده ثابت
fixed share of an heir U فرض در ارث
net fixed investment U سرمایه گذاری ثابت خالص
moment at fixed ends U لنگر سر گیردار تیر
fixed interval schedule U برنامه فاصلهای ثابت
fixed time call U مکالمه در زمان معین و ثابت
fixed cost curve U منحنی هزینه ثابت
fixed input coefficients U ضریب نهادههای ثابت
fixed ground water U اب زیرزمینی ماندگار
fixed-roof tank U سقفثابتمخزن
fixed head disk U گرده با نوک ثابت
fixed head disk U دیسک با نوک ثابت
fixed pitch propeller U ملخ با گام ثابت
fixed numeric format U قالب عددی ثابت
fixed length record U رکورد باطول ثابت
fixed length record U رکورد با درازای ثابت
fixed-gear bicycle U دوچرخه دنده ثابت [بدون چرخ آزاد]
fixed length record U مدرک با درازای ثابت
fixed disk [American E] U دیسک سخت [رایانه شناسی]
fixed disc [British E] U دیسک سخت [رایانه شناسی]
fixed distance marking U خطمقطعثابت
average fixed cost U هزینه ثابت متوسط
fixed point operation U عملکرد با ممیز ثابت
fixed post system U سیستم پاسگاه ثابت
fixed post system U سیستم پستهای نگهبانی ثابت
fixed point representation U نمایش ممیز ثابت
fixed point part U جزء کسری
fixed production coefficients U ضرایب تولید ثابت
fixed point number U عدد با ممیز ثابت
fixed program computer U computer program wired
cost plus a fixed fee U هزینه بعلاوه حق الزحمه ثابت
fixed end moment U لنگر گیرداری
fixed exchange rate U نرخ ثابت ارز
fixed exchange rate U نرخ مبادله ثابت ارز
fixed point notation = U نمایش عدد که محل ارقام و نقط ه اعشاری را در کامپیوتر نگه می دارد تا بیشترین تعداد اعداد قابل مدیریت را محدود کند
fixed point notation U نشان گذاری با ممیز ثابت
fixed point arithmetic U حساب ممیز ثابت
total fixed cost U کل هزینه ثابت
fixed word length computer U کامپیوتر با طول کلمه ثابت
fixed center turret lathe U ماشین تراش با مرکز ثابت
fixed slab buttress dam U سد با پشتبند ثابت
fixed head disk unit U واحد دیسک با هد ثابت
duplex fixed bed miller U دستگاه فرز دوبل
field name U نام فیلد
field U رشته [دانشی]
field U بخشی از ستون کارت برای یک نوع داده یا رکورد
to keep the field U جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
field U محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
field U مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
field U خارج اداره یا کارخانه
field U فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست
field U کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
field U تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
field U بخشی از دستور کامپیوتری که حاوی محل داده است
field U بخشی از دستور کاپیوتری که حاوی محل داده است
field U نوشتن داده روی PROM
field U روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
field U مشابه 4036
field U مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
field U بخشی از رکورد کاپیوتری که حاوی محل داده است
field U محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی
to keep the field U درجای خودثابت ماندن
to take the field U جنگ اغازکردن
well field U حوزه تغذیه کننده چاه
zero field U بی حوزه
zero field U بی میدان
zero field U میدان صفر
right field U سمتراستزمین
To take field against somebody . U بر علیه کسی وارد شدن
field U شاخه [دانشی]
field U فیلد
field U میدانه
field U کارگاه
field U پایکار
field U بمیدان یا صحرا رفتن
field U رشته
field U دایره
field U صحرا
field U زمین
field U میدان دید
field U زمینه رزمی صحرایی
field U میدان رزم صحرا
field U حوزه
field U شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
field U جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
field U توپگیر کریکت تمام توپگیران کریکت
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com