Perdic | first come, first served | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 28 (5 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	first come, first served <idiom> U	هرکی زودتر بیاد اول نوبت اوست

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	served U	خدمت کردن
	served U	خدمت انجام دادن
	served U	بکار رفتن
	served U	بدردخوردن
	served U	توپ رازدن
	served U	نخ پیچی کردن
	served U	نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
	served U	در خدمت بودن
	served U	خدمت ارتشی کردن
	served U	سرو
	served U	سرو زدن
	served U	خدمت کردن به
	served U	رفع کردن براوردن احتیاج
	served U	کفایت کردن
	served U	گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
	served U	نوبت
	crew served weapon U	جنگ افزار اجتماعی
	crew served weapon U	جنگ افزار خدمه دار
	dinner is served U	شام حاضراست
	f. come f.served U	زودترامده
	f. come f.served U	رودتر راه میافتد
	i have served in the navy U	در نیروی دریایی خدمت کرده ام
	it served as a precedent U	سابقه شد
	tea was served round U	به همه چای دادند
	First come first served. U	هرکس اول (زودتر ) بیاید زودتر کارش انجام می شود
	address for service of a summons [address where a summons may be served] U	آدرس کسی که با خواست برگ قابل خواندن باشد [حقوق]
	dinner etc. is served U	غذا آماده است
Partial phrase not found.

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy