Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
field trial
U
مسابقه تازیهای شکاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
trial
U
آزمایش
trial
U
کوشش
trial
U
ازمایش امتحان
trial
U
دادرسی
trial
U
محاکمه
trial
U
محاکمه محاکمه کردن
to go t. a trial
U
محاکمه شدن
trial
U
مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
re trial
U
اعاده دادرسی
trial
U
سعی
trial
U
ازمایش کردن ازمایشی
trial
U
امتحان کردن
he was on his trial
U
او را محاکمه میکردند
new trial
U
اعاده دادرسی
trial
U
تست
trial
U
امتحان
trial
U
رنج
trial
U
آزمون
new trial
U
محاکمه جدید تجدید محاکمه
trial
U
امتحان
trial
U
ازمایش
trial runs
U
استفاده ازمایشی
trial run
U
استفاده ازمایشی
trial elevation
U
درجه ازمایشی
committed for trial
U
تسلیم متهم به دادگاه
trial and error
U
ازمایش ولغزش
trial and error
U
ازمایش و خطا
summary trial
U
محاکمه اختصاری
speedy trial
U
دادرسی فوری
shaft beyond trial well
U
چاه پیشکار
trial offer
U
عرضه ازمایشی
to make a trial of
U
امتحان کردن
to make a trial of
U
ازمودن
acceptance trial
آزمایش قبول وسایل وتجهیزات
trial jury
U
هیئت منصفه
one trial learning
U
یادگیری یک کوششی
time trial
U
رکوردگیری در تمرین رکوردگیری
time trial
U
مسابقه دوتمرینی
to buy on trial
U
بشرط امتحان خریدن
trial and error
U
روش کورمالی
trial and error
U
کوشش و خطا
trial and error
U
ازمون و خطا
trial and error
U
روش ازمایش و خطا
trial and erroe
U
سعی وامتحان
trial and erroe
U
ازمایش و خطا
catch trial
U
کوشش مچ گیری
to undergo a trial
U
محاکمه شدن
ex parte trial
U
دادرسی غیابی
to put somebody on trial
U
کسی را محاکمه کردن
trial rate
U
درصد ازمایش یک محصول
trial shot
U
گلوله ازمایشی
trial shot
U
تیر ازمایشی
trial shot
U
تیر قلق گیری
trial trip
U
مسافرت ازمایشی یا امتحانی
show trial
U
محاکمهعلنی
trial and error
<idiom>
U
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
trial balloon
<idiom>
U
یک دستی زدن
He was put on trial.
U
او محاکمه شد.
[حقوق]
day of the trial
U
روز محاکمه
trial order
U
سفارش ازمایشی
trial on technicalities
U
رسیدگی شکلی
trial function
U
تابع ازمایشی
trial elevation
U
درجه مربوط به شروع تیر موثر
trial court
U
دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
trial balance
U
تراز ازمایشی
trial balance
U
ترازنامه ازمایشی
trial attorney
U
وکیلی که تخصص او در دفاع است وکمتر به امور دفتری می رسد
trial attorney
U
وکیل محاکمه
trial at the bar
U
محاکمه
public trial
U
دادرسی علنی
trial hole
U
گمانه
trial lawyer
U
وکیل دادگستری که دردادگاههای جنایی حضورمییابد
trial on merits
U
رسیدگی ماهوی
trial hole
U
چاه ازمایشی
trial on procedural matters
U
رسیدگی شکلی
detention pending trial
U
حبس موقت
vicarious trial and error
U
کوشش و خطای نمادی
trial in presence of the parties
U
دادرسی حضوری
trial and error learning
U
یادگیری از راه کوشش و خطا
detention pending trial
U
توقیف احتیاطی
The wrd is a place of trial by ordeal , not of eas.
<proverb>
U
دنیا جاى آزمایش است نه جاى آسایش .
field
U
رشته
[دانشی]
field
U
شاخه
[دانشی]
field name
U
نام فیلد
zero field
U
بی میدان
to take the field
U
جنگ اغازکردن
to keep the field
U
درجای خودثابت ماندن
well field
U
حوزه تغذیه کننده چاه
zero field
U
بی حوزه
To take field against somebody .
U
بر علیه کسی وارد شدن
right field
U
سمتراستزمین
zero field
U
میدان صفر
to keep the field
U
جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
field
U
میدان
field
U
مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
field
U
مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
field
U
حوزه
field
U
شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
field
U
جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
field
U
توپگیر کریکت تمام توپگیران کریکت
field
U
زمین بازی
field
U
مشابه 4036
field
U
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
field
U
نوشتن داده روی PROM
field
U
بخشی از دستور کاپیوتری که حاوی محل داده است
field
U
فیلد
field
U
محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی
field
U
بخشی از رکورد کاپیوتری که حاوی محل داده است
field
U
بخشی از ستون کارت برای یک نوع داده یا رکورد
field
U
محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
field
U
خارج اداره یا کارخانه
field
U
فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست
field
U
کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
field
U
تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
field
U
بخشی از دستور کامپیوتری که حاوی محل داده است
field
U
فرودگاه
field
U
دشت
field
U
میدان رزم صحرا
field
U
رشته
field
U
دایره
field
U
میدانه
field
U
پایکار
field
U
دشت کشتزار
field
U
صحرا
field
U
بمیدان یا صحرا رفتن
field
U
زمینه رزمی صحرایی
field
U
میدان دید
field
U
زمین
field
U
کارگاه
oil field
U
کان نفت
image field
U
حوزه تصویر
ice field
U
یخزار یخ شناور
fixed field
U
میدان ثابت
force field
U
میدان نیرو
free field
U
میدان عمل ازاد
free field
U
حوزه ازاد
gold field
U
ناحیه زرخیز
grain field
U
کشتزار
grain field
U
گندم زار
gravitational field
U
میدان گرانش
soccer field
U
زمین فوتبال
grounded field
U
سیم پیچ متصل به زمین
air field
U
فرودگاه
high field
U
میدان قوی
ice field
U
سرزمین یخی
field worker
U
پژوهشگر میدانی
image field
U
میدان تصویر
mallet field
U
زمین چوگان
inhomogeneous field
U
میدان غیریکمواخت
input field
U
میدان ورودی
interference field
U
میدان مزاحم
interference field
U
میدان انترفرنس
intermediate field
U
میدان واسطه
main field
U
میدان اصلی
magnetizing field
U
میدان مغناطیس گردانی
lacrosse field
U
زمین لاکراس
low field
U
میدان ضعیف
maxwell field
U
میدان ماکسولی
maxwell field
U
میدان ماکسول
intermediate field
U
میدان میانی
irrotational field
U
میدان ناگردان
oil field
U
زمین نفت خیز
induced field
U
میدان القاء شده
aiming field
U
نشانهای که روی صفحه نشان داده میشود مربوط به محلی که قلم نوری قابل تشخیص است
mine field
U
ناحیه مین گذاری شده دردریا
memo field
U
فیلدی در پایگاه داده یا پنجره متن در یک برنامه کاربردی که به کاربر امکان افزودن دستورات یا ماکرو درباره ورودی میدهد
induction field
U
میدان القائی
induction field
U
حوزه القائی
inhomogeneity of a field
U
غیریکنواختی یک میدان
magnetizing field
U
میدان مغناطیس گر
field work
U
کار صحرایی
field round
U
یک دور تیراندازی صحرایی
field stockade
U
ذخایر صحرایی
field stockade
U
کالاهای انبار شده در صحرا یا میدان جنگ
field storage
U
انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
field strcture
U
ساخت میدانی
field strength
U
شدت میدان
field splice
U
وصله کارگاهی
field shop
U
تعمیرگاه صحرایی
field roving course
U
مسابقه تیراندازی جنگلی
field separator
U
جدا ساز میدان
field service
U
خدمات پایکار
field service
U
تعمیر در محل
field service
U
خدمات رزمی
field service
U
پشتیبانی سرویس رزمی
field services
U
قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
field shop
U
کارگاه صحرایی
field study
U
بررسی میدانی
field survey
U
نقشه برداری زمینی
field template
U
الگوی فیلد
field voltage
U
ولتاژ میدان
field winding
U
سیم پیچ اهنربایی
field winding
U
سیم پیچی میدان
field wire
U
سیم صحرایی
field wire
U
سیم جنگی
field work
U
پژوهش میدانی
field work
U
کار در صحرا
field work
U
استحکامات صحرایی استحکامات
field vector
U
بردار میدان
field upgradable
U
سخت افزار قابل توسعه درمحل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com