Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 104 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
feeding problem
U
مشکل تغذیه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
feeding
U
خورش
feeding
U
تغذیه
feeding-bottles
U
بطری سرپستانک داربرای شیردادن بچه
bottle-feeding
U
تغذیه با بطری
breast feeding
U
تغذیه پستانی
breast-feeding
U
تغذیه پستانی
ad lib feeding
U
تغذیه ازاد
multiread feeding
U
خورش چند خواندنی
feeding storm
U
طوفانی که پیوسته برسختی ان افزوده میشد
feeding group
U
قسمت خوراک دهنده
feeding group
U
گروه تغذیه کننده
feeding cloth
U
مایه رسان
feeding cloth
U
پنبه رسان
bottle feeding
U
تغذیه با بطری
force-feeding
U
واخوراندن
feeding-bottle
U
بطری سرپستانک داربرای شیردادن بچه
feeding center
U
مرکز تغذیه
feeding ground
U
محلیکهبهپرندگانغذا دادهمیشود
feeding tube
U
مخزنریزشتخم
force-feeding
U
به زور به خورد کسی دادن
force-feeding
U
به زور خوراندن
serial feeding
U
تغذیه نوبتی
serial feeding
U
خورش پیاپی
spoon-feeding
U
باقاشق غذا دادن
feeding bottle
U
بطری سرپستانک داربرای شیردادن بچه
anti parallel feeding
U
تغذیه مخالف
magazine feeding attachment
U
تجهیزات تغذیه مخزن
If this is your problem , it is no problem , it is no problem .
U
اگر گرفتاریت فقط اینست که اصلا" گرفتاری نیست
problem
U
مسئله
What's the problem?
U
مشکل کجاست؟
Is that enough to be a problem?
U
آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
No problem at all. It is quite all right .
U
مانعی ندارد
problem
U
واضح کردن توضیحات شکل به روش منط قی
problem
U
یافتن پاسخ برای مشکلی
problem
U
مساله
problem
U
یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problem
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان مشکلات شخصی را به سادگی میدهد
problem
U
معما موضوع
problem
U
سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
problem
U
خرابی یا اشکال در سخت افزار یا نرم افزار
problem
U
چیستان
problem
U
مشکل
solution of a problem
U
حل یک مسئله
problem state
U
حالت مسئلهای
problem state
U
وضعیت مسئله
problem statement
U
حکم مسئلهای
test problem
U
مسئله ازمابنده
solution to a problem
U
راه حل یک مسئله
problem description
U
تشریح مسئله
My only problem is money .
U
تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
problem-free
<adj.>
U
بدون زحمت
problem-free
<adj.>
U
بدون دردسر
A problem is a chance for you to do your best.
U
مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
to crack a problem
U
مسئله ای را حل کردن
[ریاضی یا فیزیک]
the heart of the problem
U
اصل مساله
Problem - solving .
U
گره گشایی ( رفع مشکل )
problem solving
U
حل مسئله
problem program
U
برنامهای که به هنگام قرارگرفتن واحد پردازش مرکزی در حالت مسئله اجرا میشودبرنامه مسئلهای
problem program
U
برنامه مسئلهای
chess problem
U
مسئله شطرنج
problem child
U
کودک مشکل افرین
problem checklist
U
فهرست مشکلات
problem box
U
جعبه مساله
check problem
U
مسئله ازمایشی
problem behavior
U
رفتار مشکل افرین
problem analysis
U
تجزیه و تحلیل مسئله
identification problem
U
مسئله شناسائی
check problem
U
مسئله مقابلهای
chess problem
U
معما
benchmark problem
U
کار یا برنامه بررسی اعتبار کارایی سخت افزار یا نرم افزار
identification problem
U
مسئله تعیین هویت
benchmark problem
U
مسئله محک
definition of a problem
U
تعریف یک برنامهThe
problem child
U
فرزند مسئله دار
problem plav
U
نمایشی که موضوع ان مسئلهای باشد
eight queens problem
U
مسئله هشت وزیر شطرنج
problem-solving
U
مساله گشایی
problem oriented
U
مسئله گرا
problem identification
U
بازشناسی مشکل
problem identification
U
شناسایی مسئله
problem file
U
پرونده مسئلهای
problem description
U
شرح مسئله
domestic problem
U
مساله خانوادگی
problem definition
U
تعریف مسئله
problem child
U
فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
determinate problem
U
مسئله ایی که یک یا چندراه حل معین دارد
More money is not the answer to this problem.
U
پول بیشتر حل این مسئله نیست.
to face a serious problem for the country
U
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
on line problem solving
U
حل مسئله بطور درون خطی
mind body problem
U
مساله تن و روان
We are confronting a difficult problem.
U
با مسأله مشکلی روبرو هستیم
to face a serious problem for the country
U
مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
It is an extremely complicated problem.
U
مسأله بسیار پیچیده ایست
problem oriented language
U
زبان مسئله گرا
mooney problem checklist
U
مشکل سنج مونی
problem oriented language
U
زبان باگرایش مسئله
The real problem is not whether machines think but whether men do.
U
مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
This would provide an obvious solution
[to the problem]
.
U
این می تواند یک راه حل واضح
[به مشکل]
فراهم می کند.
one's biggest worry
[problem number one]
U
بزرگترین نگرانی
She is laying a guilt trip on
[is guilt-tripping]
me for not breast feeding.
U
او
[زن]
به من احساس گناه کاربودن میدهد چونکه من
[به او]
شیر پستان نمی دهم.
Life in not a problem to be solved, but a reality to be experienced.
U
زندگی مسئله ای نیست، که نیاز به حل کردن داشته باشد، بلکه حقیقتی است که باید تجربه کرد.
To umravel a complication . to unlock adoor . to resolve ( untangle )a knotty problem.
U
گره از مشکلی باز کردن ( گشودن )
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts.
U
مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com