Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fast shuttle
U
نقل و انتقال سریع
fast shuttle
U
تغییرمکان سریع یکانها یا خودرو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shuttle
U
وسیله نقلیه با مسیر مشخص
shuttle
U
قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle
U
راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle
U
بمباران قسمت به قسمت
shuttle
U
حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle
U
بردن افرادو تجهیزات
shuttle
U
رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
shuttle
U
شاتل
shuttle
U
حرکت شاتل
shuttle
U
ریل انتقال
shuttle
U
ماکو
[وسیله ای که نخ پود در آن قرار گرفته و بین نخ های تار عبور داده می شود.]
shuttle
U
ماکو
shuttle
U
ترنی که فقط در مسیرمعینی امد ورفت کند
shuttle
U
لرزنده رفت وامدن کردن
shuttle
U
نقل و انتقال دادن
shuttle hurdles
U
مسابقه دو امدادی یا رفت وبرگشت با مانع
flat shuttle
U
ماکوپهن
shuttle diplomacy
U
دیپلماسی شدآمدی
shuttle play
U
مسابقه دو رفت و برگشت امدادی یا با مانع
space shuttle
U
شاتل فضایی
shuttle armature
U
ارمیچر تیراهنی
shuttle bobbin
U
ماشوره
shuttle cock
U
توپ بدمینتون
shuttle box
U
جعبه دو سره
shuttle bombing
U
بمباران با استفاده از دوپایگاه هوایی برای بمب گیری
space shuttle
U
سفینه فضایی
space shuttle in orbit
U
نمایفضاپیمادرمدار
space shuttle at takeoff
U
موشکفضاییدرحالپرواز
rail shuttle service
U
سرویسانتقالریل
fast
U
رنگ نرو
fast by
U
نزدیک
fast
U
جلد وچابک
fast
U
تندرو
fast
U
سریع السیر
fast
U
تند
fast
U
کیلو baud میدهد
fast
U
قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
to fast off
U
باگره محکم کردن
to keep a fast
U
روزه داشتن
fast
U
پایدار باوفا
fast
U
فورا
fast
U
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fast
U
حافظه سریع و با دستیابی کوتاه برای CPU
fast
U
سطح لغزنده یا سفت
fast
U
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fast
U
روش آسنکرون برای ارسال داده روی شبکه
fast
U
روزه
fast
U
محلهای ذخیره سازی که قابل خواندن و نوشتن سریع هستند
fast
U
عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
fast
U
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast
U
که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fast
U
سفت
fast
U
روزه گرفتن
to live fast
U
ولخرجی کردن
to observe a fast
U
روزه گرفتن
to make fast
U
بستن
to hold fast
U
محکم
to hold fast
U
نگاهداشتن
to lay fast
U
نگاه داشتن
fast-forward
U
جلو زدن فیلم
to make fast
U
محکم کردن
to live fast
U
خوش گذرانی کردن
to sleep fast
U
خواب خوش
to sleep fast
U
رفتن
He is fast asleep.
U
خواب خواب است
It was raining fast.
U
باران تندی می آمد
colour fast
U
دارایرنگثابت
fast talker
<idiom>
U
گوینده خوب کسی است که بتواند دیگران متقاعد کند
pull a fast one
<idiom>
U
تقلب کردن
fast forward
U
جلوبر
fast food
U
تند خوراک تندکار
water fast
U
غیر قابل پاک شدن بوسیله اب
water fast
U
رنگ نرو
to take fast hold of
U
گرفتن
to take fast hold of
U
سفت
water fast
U
پارچه شورنرو
to walk fast
U
تندراه رفتن
to stand fast
U
ثابت بودن
to stand fast
U
محکم ایستادن
fast buck
<idiom>
U
پول درآوردن ساده وآسان است
fast access
U
با دستیابی سریع
hard and fast
U
لازم الاجراء
fast day
U
روز روزه
fast cruise
U
ازمایش حرکت سریع ناو
hard and fast
U
ثابت
fast cruise
U
ازمایش سریع ناو در بندر
acid fast
U
دارای لکه هایی که بااسید زائل نمیشود
fast handed
U
خشک دست
fast break
U
ضدحمله
fast break
U
حمله سریع به دروازه
fast bowler
U
توپ انداز پرتاب سریع
hard and fast
U
غیر قابل تغییروانحراف
fast and loose
U
ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
fast handed
U
خسیس
fast and loose
U
نااستوار
acid fast
U
مقاوم در برابر رنگ بری اسید
to observe a fast
U
روزه داشتن
fast neutron
U
نوترون سریع
stern fast
U
طناب پاشنه قایق
hard and fast
U
سخت ومحکم
stand fast
U
فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
stand fast
U
متوقف شدن
make fast
U
مهار
to break ones fast
U
افطارکردن
to break ones fast
U
ناشتایی خوردن
to break ones fast
U
روزه
fast pill
U
ماده محرک غیرمجاز برای افزایش سرعت اسب
to break ones fast
U
خوردن
to break one's fast
U
افطار کردن
hard and fast rule
<idiom>
U
نتیجه ماندگار
He who grasps too much holds nothing fast.
<proverb>
U
کسی که کاری بیش از تواناییش را بپذیرد آن کار را ناقص انجام می دهد.
fast heart beat
U
تاکی کاردی
[پزشکی]
fast heart beat
U
تندتپشی
[پزشکی]
fast forward key
U
کلیدجلوبرندهسریع
the car goes nice and fast
U
اتوموبیل بد نمیرود
fast moving stock
U
کالایی که به سرعت فروخته میشود
fast moving stock
U
موجودی که به سرعت کاهش می یابد
hard and fast rule
U
قانون خشک و سخت
fast-forward button
U
دکمهجلوبر
heat fast paint
U
رنگ مقاوم گرما
lay fast by the heels
U
تعقیب کردن
fast bindŠfast find
U
جای محکم بگذارتازودپیداکنی
fast breeder reactor
U
رآکتورهستهایکهبیشترازمصرفخود"پلوتونیوم "تولیدمیکند
Rumors circulate fast.
U
شایعات سریع در همه جا می پیچد
Making fast progress.
U
سریع ترقی کردن
lay fast by the heels
U
در بند یا زندان نهادن
to play fast and loose
U
بی ثباتی نشان دادن
The clock is fast (gaining).
U
ساعت دیواری تند کار می کند
My watch is fast (gaining).
U
ساعتم جلو می افتد
fast moving depression
U
کمفشاری سریع
fast moving depression
U
کمفشاری تند
Pleasant hours fly fast.
<proverb>
U
لحظات خوش زود می گذرد.
pleasant hours fly fast.
<proverb>
U
عمر اگر خوش گذرد زندگی نوح کم است.
fast data entry control
U
کنترلدخولاطاعاتسریع
Bad news travels fast .
<proverb>
U
خبرهاى بد سریع پخش مى شوند.
You pulled a fast one. That was a neat trick you played.
U
خوب حقه زدی ( سوار کردی )
To play fast and loose . To go up and down like a yoyo. To shI'lly –shally .
U
سفت کن شل کن درآوردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com