Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fair drawing
U
تصویر مناسب
fair drawing
U
طرح مناسب برای چاپ و تکثیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
drawing
U
روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing
U
کشیدن
drawing
U
رسم کردن
drawing
U
رسم فنی
drawing
U
نقشه کارگاهی
drawing
U
نقشه
drawing
U
حدیده کردن
drawing
U
قرعه کشی
drawing
U
نقشه کشی فرش
drawing
U
ترسیم
drawing
U
طرح
drawing
U
هنر طراحی تابلو نقاشی
drawing
U
رسم
drawing
U
نقشه کشی
fair
U
نمایشگاه کالا
fair
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fair
U
منصف
fair
U
منصفانه
fair
U
بیطرفانه
fair
<adj.>
U
منظم
that is not fair
U
این انصاف نیست
this is not fair
U
این انصاف نیست
fair
U
بی طرفانه
fair
U
بازارمکاره
fair
U
نمایشگاه
fair
<adj.>
U
مرتب
fair
U
بدون ابر منصف
You are not being fair .
U
کم لطفی می فرمایید
It is not fair that . . .
U
آخر انصاف نیست که …
fair
U
بور
fair
U
نسبتا خوب متوسط
fair
U
لطیف
fair
U
زیبا
fair value
U
قیمت عادله
dy drawing lots
U
استقراع
drawing set
U
دستگاه نقشه کشی
drawing table
U
میز نقشه کشی
drawing tools
U
مجموعه توابع در برنامه نقاشی که به کاربر امکان رسم میدهد. و به صورت نشانه هایی در میله ابزار فاهر میشود و شامل رسم دایره
drawing tools
U
خط و رسم آزاد است
engineering drawing
U
طراحی و نقشه کشی مهندسی
dy drawing lots
U
به طریق قرعه
dy drawing lots
U
قرعه کشیدن
drawing quality
U
کیفیت کشش
drawing program
U
نرم افزار طراحی و رسم روی صفحه توسط کاربر
drawing press
U
پرس کششی
drawing key
U
کپیه نقاشی
drawing lines
U
خط کشی
drawing lots
U
قرعه کشی
drawing materials
U
مواد اولیه نقشه کشی
drawing instrument
U
وسایل رسم فنی
drawing materials
U
لوازم نقشه کشی
drawing mill
U
دستگاه نورد کششی
drawing office
U
دفتر طراحی
drawing pen
U
قلم رسم
drawing office
U
دفتر نقشه کشی
drawing key
U
طرح اولیه
sectional drawing
U
رسم مقطعی
shop drawing
U
نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
special drawing right
U
حق برداشت ویژه
structural drawing
U
نقشه ساختمانی
tabular drawing
U
نقشه شیب
three view drawing
U
رسم فنی با سه نما
wash drawing
U
ابرنگ سیاه
work drawing
U
نقشه یاتفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
working drawing
U
طرح ونقشه کار
workshop drawing
U
رسم کارگاهی
sectional drawing
U
رسم برشی
revised drawing
U
رسم اصلاح شده
fine drawing
U
رفوگری
instrumental drawing
U
نقشه کشی با اسباب
mechanical drawing
U
ترسیم مکانیکی
method of drawing up
U
طرز تنظیم
mirror drawing
U
نقاشی از ایینه
pen drawing
U
سیاهقلم
pen drawing
U
تصویر خطی تصویر مدادی
pencil drawing
U
تصویر مدادی
pencil drawing
U
طرح مدادی
revised drawing
U
رسم تجدید نظر شده
loom drawing
U
[نقشه فرش که بصورت تمام رنگی بر روی کاغذ شطرنجی رسم شود.]
drawing instrument
U
وسایل نقشه کشی
computer drawing
U
ترسیم کامپیوتری
line drawing
U
ترسیم خطی
line drawing
U
نقاشی با مداد وقلم
drawing board
U
تخته رسم
deep drawing
U
کشش عمیق
line drawing
U
رسم مدادی
line drawing
U
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
special drawing right
U
حق برداشت مخصوص
drawing board
U
میز نقشه کشی
drawing room
U
اطاق پذیرایی
drawing room
U
سالن پذیرایی
component drawing
U
رسم قطعات
component drawing
U
رسم جزیی
drawing boards
U
تخته رسم
breakdown drawing
U
رسم پرسپکتیوی برای نمایش قطعات بصورت جدا از هم
art of drawing
U
هنر ترسیم رسم
drawing boards
U
میز نقشه کشی
drawing rooms
U
سالن پذیرایی
drawing rooms
U
اطاق پذیرایی
detail drawing
U
نقشه تفصیلی
detail drawing
U
نقشه جزئیات
drawing die
U
حدیده کششی
drawing blick
U
حلقه کشش
drawing blick
U
کشش
drawing card
U
چیز جالب توجه
drawing card
U
موجب جلب توجه
drawing card
U
جالب
drawing die
U
ماتریس کششی
drawing device
U
دستگاه ترسیمه
drawing curve
U
شابلون دایره و منحنی
drawing bench
U
میز رسم
drawing goniometer
U
نقاله رسم
detail drawing
U
نقشه ریزه کاری
drawing ink
U
مرکب رسم
drawing hand
U
دستی که زه را می کشد
detail drawing
U
رسم فرعی در یک نقشه که جزئیاتی از ان را در برمیگیرد
detail drawing
U
رسم جزئیات
detail drawing
U
نقشه کشی جزئیات
drawing pin
U
پونز
fair game
<idiom>
U
موضوع تهاجم
fair play
U
انصاف
play fair
U
مردانه بازی کردن
play fair
U
مردانه معامله کردن
a fair comment
U
نظر بی طرفانه
fair shake
<idiom>
U
رفتار درست
trade fair
U
نمایشگاه بازرگانی
fair play
<idiom>
U
عدالت ،مساوی ،عمل درست
fair copies
U
نسخه درست
fair and square
<idiom>
U
راست وبی پرده
fair play
U
شرایط برابر
fair play
U
رازی
fair game
U
آماج روا
fair game
U
شکار قانونی
fair game
U
شکار مجاز
fair game
U
دست انداختنی
fair game
U
مسخره کردنی
to play fair
U
مردانه و سر راست معامله کردن یا بازی کردن
to bid fair
U
اختمال یا امیدواری دادن
fair sex
U
جنس لطیف
the fair sex
U
از مابهتران
the fair sex
U
جنس لطیف یعنی زن
fair sex
U
زنان
trade fair
U
نمایشگاه تجاری
fair-weather
U
خوب هنگام هوای صاف
fair-weather
U
بی وفا
He shed his fair.
U
ترسش ریخت
fair-weather
U
نیم راه
fair-weather
U
درخورهوای صاف
fair game
U
طعمهی حاضر و آماده
county fair
U
بازار مکاره
fair copy
U
نسخه درست
fair market
U
هفته بازار
fair market
U
بازار مکاره
fair minded
U
خالی از اغراض
fair mindedness
U
انصاف
fair mindedness
U
بیطرفی
fair mindedness
U
ازادگی ازتعصب
fair price
U
قیمت منصفانه
fair price
U
قیمت عادلانه
fair maid
U
یکجورشاه ماهی یاساردین
fair haired
U
موبور
fair arbitration
U
حکومت عدل
fair catch
U
بل گرفتن توپ لگدزده یا بلندشده از زمین یا پرتاب شده
fair competition
U
رقابت عادلانه
fair competition
U
رقابت منصفانه
fair deal
U
سیاست منصفانه
fair deal
U
روش منصفانه
county fair
U
بازار روز
fair faced
U
خوبرو
fair faced
U
حق به جانب
fair price
U
قیمت مناسب
fair price
U
قیمت بیطرفانه
fair trade
U
تجارت عادلانه
fair weather
U
دارای هوای صاف
fair weather
U
مناسب برای
fair weather
U
بی وفا
fair weather
U
نیم راه
fair wind
U
باد موافق
as fair as a rose
<idiom>
U
مثل ماه
fair trade
U
تجارت منصفانه
fair trade
U
کسب حلال
fair trade
U
کسب منصفانه
fair return
U
بازده عادلانه
fair return
U
بازده منصفانه
fair spoken
U
خوش بیان
fair spoken
U
مودب
fair spoken
U
ملایم
fair territory
U
محدوده خطا
fair tide
U
جریان اب موافق
fair trade
U
تجارت مشروع
fancy fair
U
بازارکالای تجملی
back to the drawing board
<idiom>
U
کاری را از اول شروع کردن
Back to the drawing board
<idiom>
U
[زمانی که کاری با شکست روبرو میشود و دوباره باید از اول شروع کرد]
ingot drawing crane
U
جراثقال کشش شمش
cold drawing die
U
سردکشی
outline assembly drawing
U
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
deep drawing test
U
ازمایش کاسگری
pattern construction drawing
U
الگوی نقشههای ساختمانی
cold drawing die
U
حدیده
cold drawing bench
U
میز سردکشی
Recent search history
Forum search
Search history is
off
.
Activate
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
Close
Previous
Next
Loading...