Perdic | f. tears | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 36 (5 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	f. tears U	گریه زورکی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	tears U	:
	tears U	اشک
	tears U	سرشک
	tears U	گریه
	tears U	: دراندن
	tears U	گسیختن گسستن
	tears U	پارگی
	tears U	چاک
	tears U	پاره کردن
	tears U	دریدن
	tears U	چاک دادن
	crocodile tears U	اشک تمساح
	crocodile tears U	اشک دروغی
	he laughed till the tears came U	انقدر خندیدکه اشکش سرازیرشد
	job's tears U	دمع ایوب
	job's tears U	شجره التسبیح
	tears fell down his cheeks U	اشک از چشمانش سرازیر شد
	tears rained down his cheeks U	اشک بر چهره اش روان شد
	tears suffused his eyes U	اشک در چشمانش پر شد
	they mingle their tears U	با هم گریه می کنند
	to burst into tears U	زیرگریه زدن
	to burst into tears U	مانندانارترکیدن
	to cry bitter tears U	زارزارگریستن
	to gulp down ones tears U	گریه رادرگلوحبس کردن
	to kiss away a child's tears U	بابوسیدن بچه اشکهایش راپاک کردن
	to melted in to tears U	بگریه در امدن
	to rain tears U	اشک باریدن
	to rain tears U	اشک ریختن
	to shed tears U	اشک ریختن
	to wepp bitter tears U	زارزار گریستن
	To burst into tears (laughter). U	زیر گریه ( خنده ) زدن
	Her sad story moved us to tears. U	داستان غم انگیزش همه ما را بگریه انداخت
	To begin to weep . to burst into tears . U	گریه افتا دن
	Tears remedy every irremediable ailment. <proverb> U	گریه بر هر درد بى درمان دواست .
	move to tears U	اشک از چشمان کسی جاری شدن
Partial phrase not found.

Recent search history

Forum search

Search history is off. Activate

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy