Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
extraction point
U
محل استخراج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
extraction
U
عصاره گیری
extraction
U
تقطیر کشش
extraction
U
اقتباس اصل
extraction
U
ریشه
extraction
U
بیرون کشیدن
extraction
U
خارج کردن
extraction
U
اصل ونسب
extraction
U
استخراج
extraction
U
خلاصه
extraction
U
مستخرجه از
extraction
U
عمل اخراج در عمل سلاح
extraction
U
عصاره
copper extraction
U
برون کشیدن مس
extraction zone
U
منطقه پرتاب بار
silver extraction
U
استخراج نقره
oxygen extraction
U
جذب اکسیژن
copper extraction
U
استخراج مس
air extraction
U
پرتاب بار از هواپیما
water extraction
U
آبگیری
[پس از شستشو]
water extraction
U
آبکشی
acid extraction
U
استخراج اسیدی
gravity extraction
U
بیرون ریختن یا پرتاب بار ازهواپیما با استفاده از سقوط ازاد
extraction of bitumen
U
استخراج قیر
extraction of copper
U
استخراج مس
extraction parchute
U
چتر پرتاب باز
extraction parchute
U
چتر بارریزی از هواپیما
feature extraction
U
استخراج خصیصه
extraction solvent
U
حلال استخراج کننده
extraction thimble
U
انگشتانه استخراج
air extraction
U
پرتاب بار
continuous extraction apparatus
U
دستگاه استخراج پیوسته
solvent extraction unit
U
واحداستخراجحلال
practical extraction and report language
U
زبان برنامه نویسی مفسر
practical extraction and report language
U
برای توید متنهای CGI که می توانند فرم هایی را پردازش کنند یا روی وب سرور برای بهبود وب سایت توابعی انجام دهند
point-to-point connection
U
اتصال نقطه به نقطه
point to point line
U
خط نقطه به نقطه
point to point network
U
شبکه نقطه به نقطه
0.42
[zero point four two]
[zero point forty-two]
[forty-two hundreths]
U
صفر ممیز چهار دو
[ریاضی]
point out
<idiom>
U
توضیح دادن
point
U
نشان میدهد
point
U
مقصود
point
U
محل یا موقعیت
point
U
پوینت
point
U
اصل
come to the point
<idiom>
U
به نکتهاصلی رسیدن
the point is
U
اصل مطلب این است
point
U
نقطه نوک
point
U
که تقسیم بین واحد کامل و بخش کسری آنها
point
U
دماغه
point
U
حد
point
U
جهت مرحله
point
U
نقطه گذاری کردن
point
U
محل مرکز
point
U
مرکز راس حد
point
U
نقط های که تقسیم بین بیتهای عدد کامل و بخش کسری آنرا از عدد دودویی نشان میدهد
point
U
درصد
point
U
محل شروع چیزی
point
U
نقط های در برنامه یا تابع که مجددا وارد میشود
point
U
نقط های در تخته مدار یا در نرم افزار که به مهندس امکان بررسی سیگنال یا داده را میدهد
point
U
نقط ه
beside the point
<idiom>
U
مسائل حاشیهای
let point
U
امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
point
U
محل
way point
U
ایستگاههای هوایی ایستگاههای اصلی عملیات هوانوردی
try for point
U
تلاش برای کسب امتیاز
to the point
U
بجا
to the point
U
مربوط بموضوع
to come to a point
U
باریک شدن
to come to a point
U
بنوک رسیدن
three point
U
فن 3 امتیازی کشتی
point to point
U
نقطه به نقطه
point to point
U
پروتکلی که اتصال شبکه آسنکرون
point to point
U
را پشتیبانی میکند و برای تامین ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه ICPIFP به کار می رود
point to point
U
1-اتصال مستقیم بین دو وسیله . 2-شبکه ارتباطی که در آن هر گره مستقیما به سایر گره ها وصل هستند
point
U
پایان
in point
U
در خور
in point
U
بجا
The point is that…
U
چیزی که هست
off the point
U
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
off the point
U
بطور نامربوط
off the point
U
بطور بی ربط
point four
U
اصل چهار
point four
U
چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
point four
U
رهبری این گونه ممالک را به دست گیرد
zero point
U
نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
zero point
U
نقطه صفر
in point
U
مناسب
far point
U
برد بینایی
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
on the point of going
U
در شرف رفتن
not to point
U
بیرون از موضوع
point
U
ماده اصل
point
U
موضوع
point
U
جهت
point
U
درجه امتیاز بازی
point
U
ممیز
[در کسر اعشاری]
[ریاضی]
point
U
نمره درس پوان
point
U
هدف
point
U
مسیر
Now he gets the point!
<idiom>
U
دوزاریش حالا افتاد!
[اصطلاح]
point
U
مرحله قله
point
U
تیزکردن
not to point
U
پرت بیجا
point
U
نکته
not to the point
U
خارج از موضوع
off to a point
U
باریک شده نوک پیدامیکند
to point to something
U
به چیزی متوجه کردن
One point for you.
U
یک درجه امتیاز
[ بازی]
برای تو.
to point to something
U
به چیزی اشاره کردن
point
U
نوک
point
U
سر
point
U
نقطه
to let it get to that point
U
اجازه دادن که به آنجا
[موقعیتی]
برسد
near point
U
نقطه نزدیک
point
U
گوشه دارکردن
point
U
قطبهای باطری یاپلاتین
point
U
به سمت متوجه کردن
point
U
خاطر نشان کردن
point
U
نشان دادن
point
U
متوجه ساختن
point
U
نقطه گذاری کردن ممیز
point
U
راس
point
U
هدف گیری کردن
point
U
نشانه روی کردن
point
U
امتیاز
point
U
رسد نوک
point
U
اشاره کردن
point
U
سب زدن به دایرههای مختلف هدف از 01 به پایین
point
U
باریک کردن
point
U
نوک گذاشتن
point
U
نوکدار کردن
octal point
U
ممیز هشت هشتی
point race
U
مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
objective point
U
سمت مورد توجه
point size
U
برای اندازه گیری نوع یا متن
point spread
U
امتیاز قابل انتظار
point style
U
شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
point of sale
U
سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
offset point
U
در رهگیری هوایی نقطه نشانی است در هوا که محل هدف نسبت به ان تعیین وهواپیمای رهگیر به سمت هدف هدایت میشود
point system
U
شرط بندی براساس امتیاز
point protector
U
چیزی که نوک مدادراپوشانده ازشکستن حفظ میکند
point of sale
U
محل ای در مغازه برای پرداخت قیمتهای کالاها
symmetry point
U
نقطه تقارن
point of weld
U
نقطه جوش
point of symmetry
U
نقطه تقارن
point operation
U
عمل نقطهای
point particle
U
ذره نقطهای
point of support
U
تکیه گاه
point size
U
اینچ
objective point
U
مقصد
point of support
U
نقطه اتکا
point plotting
U
رسم نقطه
point protector
U
سرمداد
point of tow
U
نقطه یدک ناو یا قایق
point of sight
U
نقطه دید
point scale
U
مقیاس امتیازی
point target
U
هدف کوچک
radix point
U
نقطه مبنا
release point
U
نقطه رهایی
reference point
U
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
reference point
U
نقطه مبنا
reentry point
U
نقطه بازگشت
reentry point
U
نقطه باز گذشت
rear point
U
اخرین قسمت عقب دار
rear point
U
قسمت نوک عقب دار
nodal point
U
نقطه گرهی
nodal point
U
صفحه گرهی
nodal point
U
نقطه ایست
radix point
U
نقطه ممیز
radix point
U
ممیز
quiescent point
U
نقطه استراحت
point target
U
اماج نقطهای
object point
U
سمت مورد توجه
null point
U
نقطه صفر
potatoes and point
U
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
pour point
U
نقطه جاری شدن
pour point
U
نقطه ریزش
pour point
U
نقطه سیلان
norm point
U
نقطه احتمالی فرود در پرش
preequivalence point
U
پیش از نقطه هم ارزی
principle point
U
مبداء اصلی
projection of a point
U
تصویر نقطه
projection of a point
U
خطی که نقطه تصویرشده را بنقطه مقابل ان می پیوند د
projection of a point
U
خط مصور
pull up point
U
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
nodal point
U
نقطه اغاز
penetration point
U
درجه نفوذ
point bland
U
از دهانه لوله
point bland
U
نزدیک به دهانه لوله
point bland
U
تیراندازی بدون نشانه روی
point bland
U
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
point break
U
موجهاییکه با زاویه به ساحل نزدیک می شوند
point charge
U
بار نقطهای
point contact
U
تماس نقطهای
point contact
U
کنتاکت نقطهای
point d'appui
U
نقطه اتکاء
point d'appui
U
پایه
point d'arret
U
نوک چنگالی شمشیر
point defect
U
نقص نقطهای
point designation
U
شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com