Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
exercise code word
U
رمز تمرین
exercise code word
U
رمز عملیات مانور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
code word
U
کلمه رمز
code word
U
کلمات رمزی
His word is his bond. HE is a man of his word.
U
حرفش حرف است
He is a man of his word . He is as good as his word .
U
قولش قول است
exercise
U
استعمال کردن
exercise
U
عمل کردن
exercise
U
تمرین
exercise
U
ورزش
exercise
U
مانور نظامی
exercise
U
مشق نظامی
exercise
U
ورزش تمرین کردن
i now know the v of exercise
U
اکنون قدر ورزش را میفهمم
exercise
U
فعالیت
exercise
U
به کار بردن
exercise
U
اعمال
exercise
U
اجرا کردن
exercise
U
تمرین دادن
p.exercise
U
ورزش
p.exercise
U
پرورش بدنی
exercise
U
مشق
exercise
U
بکارانداختن
live exercise
U
تمرین با تیر جنگی
map exercise
U
تمرین روی نقشه
map exercise
U
مانورروی نقشه
mobilization exercise
U
تمرین بسیج
exercise book
U
کتابتمرین
mobilization exercise
U
تمرین بسیج نیروها
exercise wear
U
لباسورزشی
exercise cycle
U
دوچرخهثابت
to exercise is use ful
U
ورزش کردن سودمند است
capacity to exercise
U
obligations anddischarge rights اهلیت اداء استیفاء
live exercise
U
تمرین رزمی حقیقی
isokinetic exercise
U
تقویت عضله ها به کمک وسایل مقاومتی
isotonic exercise
U
تقویت عضله ها به کمک وسایل مقاومتی محرک
joint exercise
U
تمرین مشترک
terrain exercise
U
تمرین یک وضعیت نظامی فقط از نظر بررسی وضع زمین
joint exercise
U
مانور مشترک
exercise boy
U
مربی اسب
joint exercise
U
تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
open exercise
U
ورزش در هوای ازاد
physical exercise
U
تمرین ورزشی
physical exercise
U
تمرین بدنی
physical exercise
U
ورزش
combat exercise
U
مانور جنگی
combat exercise
U
تمرین رزمی
exercise one's veto
U
از حق وتو استفاده کردن
directed exercise
U
تمرین هدایت شده
triangle exercise
U
تمرین مثلث گیری درتیراندازی
voluntary exercise
U
حرکات اختیاری
exercise term
U
اسم تمرین
field exercise
U
تمرین رزمی
field exercise
U
خدمات صحرایی
field exercise
U
تمرین صحرایی
exercise program
U
برنامه عملیات مانور برنامه تمرین
floor exercise
U
حرکات زمینی ژیمناستیک
controlled exercise
U
مانور کنترل شده
prescribed exercise
U
حرکات اجباری
free exercise
U
تمرینهای نرمش ازاد
exercise term
U
عنوان مانور
exercise mine
U
مین مشقی
controlled exercise
U
تمرین کنترل شده
formal exercise
U
تمرین صوری
fore exercise
U
تمرین مقدماتی
exercise commander
U
فرمانده مانور
exercise mine
U
مین تمرینی
triangle exercise
U
کار با مثلث قلق گیری
cartwheel
[gymnastics exercise]
U
چرخ فلک
[ورزش ژیمناستیک]
[ورزش]
command post exercise
U
تمرین پاسگاه فرماندهی
You have to watch your diet more
[carefully]
and get more exercise.
U
شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
upon my word
U
به شرافتم قسم
word
U
اطلاع
get a word in
<idiom>
U
یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
a word or two
U
چند تا کلمه
[برای گفتن]
last word
U
حرف اخر
in a word
<idiom>
U
به طور خلاصه
to word up
U
کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
to word up
U
کم کم برانگیختن خردخردکوک کردن
last word
<idiom>
U
نظر نهایی
at his word
U
بفرمان او
last word
U
اتمام حجت
last word
U
بیان یا رفتار قاطع
at his word
U
بحرف او
word for word
U
طابق النعل بالنعل
word for word
U
کلمه به کلمه
Take somebody at his word.
U
حرف کسی را پذیرفتن ( قبول داشتن )
to keep to one's word
U
سرقول خودایستادن
in one word
U
خلاصه اینکه مختصرا
in one word
U
خلاصه
in a word
U
خلاصه اینکه مختصرا
in a word
U
خلاصه
that is not the word for it
U
لغتش این نیست
the last word
U
سخن اخر
the last word
U
ک لام اخر
the last word
U
سخن قطعی
May I have a word with you?
U
ممکن است دو کلمه حرف با شما بزنم ؟
Could I have a word with you ?
U
عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
say the word
<idiom>
U
علامت دادن
keep one's word
<idiom>
U
سرقول خود بودن
have a word with
<idiom>
U
بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
i came across a word
بکلمه ای برخوردم
keep to one's word
U
سر قول خود بودن
word for word
U
تحت اللفظی
to keep to one's word
U
درست پیمان بودن
take my word for it
U
قول مراسندبدانید
to keep to one's word
U
درپیمان خوداستواربودن
I want to have a word with you . I want you .
U
کارت دارم
the last word
U
حرف اخر
word
U
روش اندازه گیری سرعت چاپگر
word
U
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word
U
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
word
U
بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
word
U
واژه
All you have to do is to say the word.
U
کافی است لب تر کنی
word
U
کلمه
say a word
U
حرف زدن
to say a word
U
حرف زدن
to say a word
U
سخن گفتن
say a word
U
سخن گفتن
word for word
<adv.>
U
مو به مو
word for word
<adv.>
U
کلمه به کلمه
word for word
<adv.>
U
نکته به نکته
word
U
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
word
U
تعداد کلمات در فایل یا متن
word
U
قول
word
U
پیغام خبر
not a word of it was right
U
یک کلمه انهم درست بود
word
U
عبارت
word
U
حرف
word
U
واژه سخن
word
U
گفتار
word
U
لفظ
word
U
لغت
word
U
عهد
word
U
فرمان
word
U
طول کلمه کامپیوتری که به صورت تعداد بیتها شمرده میشود
word
U
مشابه 10721
word
U
کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری
word
U
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
word
U
زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
word
U
بالغات بیان کردن
word
U
لغات رابکار بردن
code
U
کتاب قانون قرارداد
code
U
نشانه قراردادی
code name
U
اسمرمز
code
U
علامت
code
U
مجموعه قوانین
code
U
رمز کردن
code
U
رمز
code
U
برنامه دستورالعملها
code
U
نظام نامه
two out of five code
U
رمز دو از پنج
code
U
قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
code
U
رمزی کردن
code
U
کد
code value
U
ارزش رمز
M out of N code
U
هر حرف معتبر که طول 2 بیت دارد باید حاوی M بیت دودویی "یک " باشد
op code
U
code OPeration
M out of N code
U
سیستم کدگذاری حاوی تشخیص خطا
op code
U
رمز عمل
op code
U
رمزالعمل
p code
U
روشی برای ترجمه کد منبع به یک کد واسط بنام کد Pتوسط یک کامپایلر
op code
U
بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را مشخص میکند
code
U
برنامه دستورالعمل ها
code
U
سیستم علامتها و اعداد و حروف که فضای خاصی دارد
code
U
قانون
code
U
تبدیل دستورات یا داده به فرم دیگر
code
U
شماره
code
U
قانون قاعده مقرر
status word
U
کلمه وضعیت نما
to plight one's word
U
عهد کردن
to plight one's word
U
متعهدشدن
to plight one's word
U
قول دادن
loan word
U
لغت اقتباسی
to pass one's word for another
U
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
loan word
U
واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
microsoft word
U
یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت microsoft به وجود امده است مایکروسافت ورد
to p an element to a word
U
جزئی از سر واژهای دراوردن
to rime one word with another
U
یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
machine word
U
کلمه ماشین
smear word
U
عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
to pledge one's word
U
قول یا پیمان دادن
mum's the word
U
این سخن فاش کردنی نیست این حرف را باید پنهان داشت
speak a word
U
چیزی بگویید حرفی بزنید
speak a word
U
سخنی بگویید
say a good word for
U
دفاع کردن
nonce word
U
واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
to pawn one's word
U
پیمان بستن
to pawn one's word
U
عهد کردن
to pawn one's word
U
قول دادن
to pause upon a word
U
روی واژهای ایست کردن درادای واژهای معطل شدن
one word sentence
U
جمله تک واژهای
memory word
U
کلمه حافظه
numeric word
U
کلمه عددی
stimulus word
U
واژه محرک
send word for him
U
پیغام برای او بفرستید
to impawn one's word
U
قول دادن
procedure word
U
کلماتی که قبل از شروع مکالمه مخابره می شوند
ghost word
U
لغت غیر مستعمل
ghost word
U
کلمه غیرمصطلح
the word is sanctioned by use
U
کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com