English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
executed contract U قرارداد انتقال مالکیت درحالتی که کلیه حقوق متعلقه ان را نیز شامل شود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
open-ended employment contract [employment contract of unlimited duration] U قرارداد کار بدون مدت
executed U زمان اجرا
executed U دستور ابتدایی سیستم عامل برای شروع اجرای برنامه
executed U نواختن نمایش دادن
executed U سیگنالی که مراحل CPU را در حلقه اجرا طی میکند
executed U بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
executed U موقعیت یک کامپیوتر که یک برنامه را اجرا میکند
executed U حلقه اجرا
executed U قانونی کردن اعدام کردن
executed U مهارت
executed U اجرا کردن
executed U اداره کردن قانونی کردن
executed U اعدام کردن
executed U رویدادهای لازم برای بازیابی کد گشایی و اجرای دستورات حافظه
executed U عمل کردن
executed U اجرا
executed U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
executed [judicially killed] <adj.> <past-p.> U اعدام شده
contract with U عقد کردن
by contract U بطور مقاطعه
to contract something from somebody U از کسی چیزی [بیماری] گرفتن
all in contract U قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
all in contract U قراداد کلی
according to the contract no. ... U طبق قرارداد شماره ...
in contract U طبق قرارداد
contract U مقاطعه
contract U دچارشدن
contract U منقبض شدن
contract U قرارداد
contract U پیمان
contract U همکشیدن
contract U منقبض شدن مخفف کردن
contract U کنترات کردن منقبض کردن
contract U مقاطعه کاری کردن
contract U قرردادبستن
contract U : پیمان بستن
contract U کنترات پیمان .
contract U قرارداد بستن
contract U :قرارداد
contract U مخفف کردن مقاطعه کردن قرارداد بستن
contract U منقبض کردن
contract U پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
contract U تعهد
contract U عقد
parties to a contract U طرفین قرارداد
performance of a contract U اجرای قرارداد
parties to the contract U طرفین عقد
parties to the contract U متعاقدین
parties to a contract U طرفین متعاهدین
parties to the contract U طرفین معامله یاتعهد متعاهدین
parties to the contract U متعاملین
prime contract U قرارداد اصلی
privity in contract U انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
privity of a contract U مسئوولیت طرفین قرارداد
privity of contract U مسئولیت طرفین قرارداد
privity of contract U رابطه متعاقدین
provisions of a contract U مواد قرار داد
quasi contract U عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
quasi contract U شبه عقد
quasi contract U شبه قرارداد
parol contract U قرارداد کتبی امضا نشده قرارداد شفاهی
optional contract U غیر واجب
labor contract U قرارداد کار
law of contract U قانون قرارداد
lease contract U اجاره نامه
lease contract U عقد اجاره
license contract U قرارداد اجازه استفاده
marriage contract U عقد نکاح
multilateral contract U قرارداد چند جانبه
negotiated contract U قرارداد بدون استعلام بها قرارداد پیش تنظیم
open contract U قرارداد باز
open contract U قرارداد غیر معین
operation of contract U نفوذ قرارداد
optional contract U عقد خیاری
marriage contract U عقد نامه
optional contract U مجازی
provisions of a contract U شرایط قرار داد
optional contract U خیاری
irrevocable contract U عقد لازم
requirements of a contract U مقتضای عهد
to guarantee a contract U اجرای قراردادی راضمانت کردن
unauthorized contract U عقد فضولی
unconditional contract U عقد منجز
unilateral contract U قرارداد یک جانبه
unilateral contract U پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
unilateral contract U قراردادایقاعی
unilateral contract U تعهد یک جانبه ایقاع
valid contract U عقد صحیح
validity of a contract U اعتبار قرارداد
validity of contract U صحت قرارداد
value cost contract U پیمان بستن با قیمتهای پایه
void contract U عقد باطل
we demand p in our contract U ما صراحت ودقت در قراردادمی خواهیم
written contract U پیمان نامه
Bilateral contract. U پیمان ( قرارداد ) دو جانبه
cottage contract U نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
to draw up a contract U قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
to come within the scope of a contract U در حیطه یک قرارداد بودن
to put to contract U بمناقصه گذاشتن
revocable contract U عقد جایز
revocable contract U عقد مجاز
sales contract U قرارداد فروش
service contract U قرارداد خدمت
service contract U قرارداد انجام خدمت
service contract U قرارداد خدماتی
simple contract U قرارداد شفاهی
simple contract U عقد منعقد درسند عادی
social contract U قرار داد اجتماعی
social contract U قرارداد اجتماعی
social contract U اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
stipulation of a contract U مفاد قرارداد
the contract is still valid U قراردادباعتبار
the contract is still valid U خودباقی است
the life of a contract U مدت یک قرارداد
reward contract U عقد جعاله
invalid contract U عقد فاسد
contract of sale U قرارداد فروش
contract for supply U قرارداد جهت ارائه کالا
contract curve U منحنی قرارداد
contract curve U منحنی مبادله
contract control U کنترل دینامیکی
contract control U کنترل تغایر
contract clause U شرط متعارف در هر قرارداد
conditions of contract U شرایط قرارداد
contract guarantee U ضمانتنامه قرارداد
contract guarantee U ضمانت قرارداد
contract note U سند قرارداد
contract of reward U جعاله
contract of guarantee U عقد ضمان
contract of guarantee U ضمان عقدی
contract of farmletting U قرارداد مزارعه
contract of farmletting U مزارعه
contract of affreightment U قراردادحمل
contract of affreightment U قرارداد اجاره کشتی
contract note U سند مقاطعه توافق نامه
conditional contract U عقد معلق
conditional contract U عقد مشروط
conclusion of a contract U مبایعه
breach of contract U نقض مفادقرارداد
assignment of contract U واگذاری قرارداد
breach of contract U نقض قرارداد
bilateral contract U قرارداد دو جانبه
based on a contract U قراردادی
award a contract U قراردادی را واگذار کردن
avoidance of a contract U لغو یک قرارداد
breach of contract U تخلف از قرارداد
completion of a contract U انجام یک قرارداد
conclusion of a contract U parties two between asale of
enter into a contract U منعقد کردن عقد
enter into a contract U عقد بستن
conclude a contract U منعقد کردن عقد
conclude a contract U عقد بستن
composition contract U قرارداد ارفاقی
completion of contract U امضای قرارداد
completion of a contract U انجام دادن قرارداد
assignment of contract U انتقال قرارداد
perform a contract U قرارداد را اجرا کردن
cost contract U قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
cost plus contract U قرارداد براساس قیمت تمام شده به اضافه درصدی به عنوان سود
futures contract U قرارداد سلف
guarantee a contract U اجرای قراردادی را ضمانت کردن
gratuitous contract U عقد غیر معوض
discharge of contract U انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
dishonour a contract U قرارداد را محترم نشمردن
executory contract U عقد موجل
executory contract U قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
forced contract U عقد مکره
haulage contract U قرارداد حمل و نقل
formula of contract U صیغه عقد
frustrated contract U قراردادی که اجرای ان به دلیل دخالت وقایع غیر مترقبه غیر مممکن شده است قراردادعقیم شده
frustration of contract U بی نتیجه ماندن قرارداد
futures contract U قرارداد اینده
contract work U پیمانکاری
contract period U مدت قرارداد
fulfill a contract U قرارداد را اجرا کردن
contract period U دوره قرارداد
contract of sales U قرارداد فروش
contract quantity U حجم قرارداد
contract record U سوابق نحوه پیشرفت قرارداد
contract scheduling U برنامه ریزی قرارداد
inoperative contract U عقد غیر نافذ
contract termination U فسخ یا خاتمه تمام یا قسمتی از قرارداد
illegal contract U قرارداد غیر قانونی
contract specification U مشخصات قرارداد
contract of sale U عقد بیع
honour a contract U قرارداد را محترم شمردن
The party to the contract (agreement). U طرف قرارداد
In this contract , there are no loopholes for either party . U دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
To be in the red . To contract a debt . U قرض بالاآوردن
The contract has been draw up in eight articles . U این قرار داد درهشت ماده تنظیم شده است
The contract has a few years to run . U به انقضای قرار داد چند سال مانده
This contract is of unlimited duration. U طول مدت این قرارداد نامحدود است.
to pull off something [contract, job etc.] U چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
No such a thing has been stipulated in the contract. U درقرارداد چنین چیزی قید نشده است
To conclude an agreement (contract). U قراردادی بستن
To annul [abrogate] a contract قراردادی را باطل کردن
time the essence of the contract U مدت در حالی که از اصول اساسی عقد باشد
sole distributor contract U قرارداد توزیع انحصاری
cost sharing contract U قرارداد اشتراک در هزینه ها
contract technical instructor U مربی فنی پیمانی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com