English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 113 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
excitation source U منبع برانگیختگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
excitation U برانگیزش
excitation U انتشار امواج مخابراتی تغذیه لامپ دستگاههای مخابراتی پخش موج درفرستنده
over excitation U تحریک بیش از حد
excitation U برانگیختگی
excitation U تحریک
excitation U براشفتگی
self excitation U خود تحریک
excitation U تحریک برانگیختن
excitation U هیجان
excitation U القاء
excitation U برانگیزش تحریک
excitation anode U اند تحریک
wave of excitation U موج تهییج
collision excitation U تحریک برخوردی
excitation band U نوار تحریک
excitation energy U انرژی تحریک
excitation of a gas U تحریک گاز
vibration excitation U تحریک نوسان
thermal excitation U برانگیختگی گرمایی
series excitation U تحریک سری
radiation excitation U تحریک تابشی
photo excitation U برانگیختگی نوری
natural excitation U تحریک طبیعی
electronic excitation U تحریک الکترونی
excitation potential U پتانسیل تحریک
excitation potential U پتانسیل برانگیختگی
shock excitation U تحریک ضربهای
excitation state U تراز تحریک
field excitation U تحریک میدان
implusive excitation U تحریک ضربهای
second source U منبع دوم
the source U خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
source U منبع
source U منشاء
source U مبداء
source U چشمه
source U ماخذ
source U منبع منشاء
source U مایه مبداء
source U ماخذ عامل یا جاسوس خارجی برای کسب اطلاعات
source U سرچشمه
source U منبع برق
source U استاندارد IEEE , IBM وغیره IBM و غیر IBM نوع Taken Ring امکان استاندارد bridge می دهند تا داده را ردو بدل کنند
source U خصوصیت برخی bridge ها که
source U نقط ه اصلی یا شروع
source U نقط های که سیگنال ارسالی وارد میشود به شبکه
source U حرکت داده بین دو شبکه که داده را با Taken بررسی میکند و داده را به ایستگاه صحیح می فرستد
source U روش
source U در عمل کشیدن و قرار دادن , شی اصلی شی ای است که انتخاب شده است و پس کشیده شده است
source U کامپیوتری که میتواند منبع را کامپایل کند
source U برنامه پیش از ترجمه نوشته شده در زبان برنامه نویسی توسط برنامه نویس
source U فرم یا تنی که داده از آن بازیابی میشود تا وارد پایگاه داده ها شود
source U نرم افزارای که به کاربر امکان تغییر دادن , حذف و افزودن دستورات در فایل اصلی برنامه میدهد
source U که بعداگ توسط کامپایلر به کد ماشین تبدیل میشود
source U مجموعه پانچ کارتها که حاوی کد اصلی برنامه است
source U مجموعه کدهای نوشته شده توسط برنامه نویس که مستقیماگ توسط کامپیوتر اجرا نمیشوند و باید به برنامه که هدف ترجمه شوند توسط کامپایلر یا منر
source U 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
source language U زبان اصلی
source document U سند منبع
It is a source lf pride . U مایه افتخار است
voltage source U منبع فشار الکتریکی
source language U 1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه
source language U زبان منبع
source file U فایل مبدا
source document U سند اصلی
source listing U لیست برداری منبع
source listing U لیست منبع
voltage source U منبع الکتریسیته
voltage source U منبع قدرت
voltage source U منبع ولتاژ
source trait U ویژگی پایه
source routine U روال منبع
source register U ثبات منبع
welding source U منبع جریان جوش
source program U برنامه مبداء
source program U برنامه منبع
source of power U منبع انرژی
x ray source U منبع اشعه رونتگن
source disk U دیسک مبداء
radio source U چشمه شبه اختری
message source U منشاء پیام
message source U منبع پیام
data source U منبع داده
line source U منبع خطی منبع شبکه
line source U منبع خطی شکل
lighting source U منبع روشنایی
discrete source U چشمههای مجزا
light source U منبع نور
information source U منبع اطلاعات
incandescent source U منبع ملتهب
neutron source U منبع نوترون
power source U منبع قدرت
quasistellar source U چشمه اخترواره
source data U دادههای منبع
source computer U کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
source computer U کامپیوتر منبع
source code U کد مبداء
source code U کد منبع
radiation source U منبع تشعشع
source of power U منبع قدرت
radio source U چشمه اخترواره
quasistellar source U چشمه شبه اختری
image source U منبع تصویر
basic source of food U منابعاولیهغذا
extirpate the source of dispute U قلع ماده نزاع
The water is turbid from its source . <proverb> U آب از سر چشمه گل آلود است .
light source colour U رنگ منبع نور
low frequency source U منبع فرکانس پایین
source data automation U کنترل خودکار داده منبع
source data automation U خودکاری داده منبع
Water must be stopped at its source . <proverb> U آب را از سر بند باید بست .
step by step excitation U تحریک تدریجی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com