English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 75 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
evening glove U دستکشمهمانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
evening U غروب
evening U سرشب
toward(s) evening U نزدیک به عصر
evening parade U شامگاه
evening of life U شام عمر
evening of life U شام زندگی
evening gun U توپ سلام شامگاه
evening dress U لباس ویژه شام یامهمانی شب
evening parade U رژه شامگاه مراسم شامگاه
evening pragen U نماز مغرب
evening pragen U نماز شامه
evening primrose U جنس علف خر حشیشه الحمار
evening star U ناهید
evening star U زهره
evening star U مشتری
evening star U عطارد
evening star U ستاره شامگاهی
evening dresses U لباس ویژه شام یامهمانی شب
That evening we had company . U آن روز بعد از ظهر مهمان داشتیم
evening class U مدرسهشبانه
good evening U شب بخیر
evening party U شب نشینی
evening twilight U شفق
evening star U برجیس
evening naval twilight U غروب دریایی
Twilight . In the dusk of the evening . U گرگ ومیش ( تاریک وروشن )
evening naval twilight U شفق دریایی
cup shaped evening primrose U گل فنجانی
The evening was very pleasant, albeit a little quiet. U شب بسیار خوشایندی بود، البته کمی آرام.
to take up the glove U قبول مبارزه کردن
glove U دستکش
fit like a glove <idiom> U کاملا مناسب
to throw down the glove U بجنگ تن بتن دعوت کردن
batting glove U دستکشگویزنی
catch glove U دستکشمخصوصتوپگرفتن
catcher's glove U دستکشگیرنده
diving glove U دستکشغواصی
glove compartment U جعبه کوچک مخصوص اچار وغیره در جلو اتومبیل
fielder's glove U دستکشبازیکن
glove finger U انگشتدستکش
golf glove U دستکشگلف
glove compartment U جعبه داش بورد
short glove U دستکشکوتاه
ski glove U دستکشاسکی
driving glove U دستکشرانندگی
hand and glove U خیلی صمیمی
glove compartments U جعبه کوچک مخصوص اچار وغیره در جلو اتومبیل
glove compartments U جعبه داش بورد
riding glove U دستکشسوارکاری
to throw down the glove U بمبارزه خواندن
to fit like a glove U درست اندازه بودن
hand and glove U دوست یک دل ویکزبان
hand and glove U خیلی نزدیک
glove stretcher U اسباب گشادکردن پنجههای دستکش
glove fight U مشت بازی بادستکش
glove anesthesia U بی حسی دست
boxing glove U دستکش بوکس
catching glove U دستکش دروازه بان
glove orange نارنگی [گیاه شناسی]
hand and glove U دوست همراز
hand in glove U خیلی صمیمی
hand in glove U خیلی نزدیک
hand in glove U دوست یک دل ویکزبان
hand in glove U دوست همراز
stick glove U دستکش کلفت دروازه بان
kid glove U دستکش پوش
palm of a glove U بخشی از دستگش که کف دست را می پوشاند
kid glove U ازلای زرق وبرق بیرون امده
kid glove U گریزان وفراری از کار
Where is the mate ( companion ) of this glove ? U لنگه دیگه این دستکش کجاست ؟
The coat fitted me like a glove . U کت قالب تنم بود ( کاملا" انداره بود )
blow with the open glove U ضربه با دستکش باز بوکس
wrist-length glove U دستکشمچ
an iron hand in a valvet glove U دست اهنین در دستکش مخملی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com