English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 100 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
environmental costs U مضار زیست محیطی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
environmental U محیطی
environmental U پرگیر
environmental test U ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
environmental security U تامین محیطی و فیزیکی منطقه
environmental sculpture U پیکره سازی محیطی
environmental benefit U فواید زیست محیطی
environmental conservation U حفافت محیط زیست
environmental impact U نشانزد زیست محیطی
environmental preservation U نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
environmental services U دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
environmental design U طراحی محیطی
environmental refugee U پناهنده محیط زیستی [بوم شناسی ] [سیاست]
environmental psychology U روانشناسی محیط نگر
environmental protection U حفاظت محیط زیست
environmental lapse rate U میزان افت پرگیر
overall costs U هزینه کلی
with costs U بعلاوه هزینه دادرسی
with costs U با هزینه دادرسی
on costs U هزنههای ثابت
on costs U هزینههای غیرمستقیم
at all [any] costs <adv.> U در هر حال [بی شرط]
overall costs U هزینه کامل
costs U خسارت دادرسی
costs U هزینه دادرسی
taxation of costs U ارزیابی هزینههای دعوی
taxation of costs U مالیات هزینه دادرسی
tangible costs U هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
supplementary costs U هزینههای اضافی
supplementary costs U هزینههای مکمل
storage costs U هزینههای انبارداری
standard costs U هزینههای نرمال
standard costs U هزینههای استاندارد
spillover costs U عوارض منفی خارجی
spillover costs U هزینههای خارجی
selling costs U هزینههای فروش کالا
selling costs U هزینههای فروش
to carry costs U هزینه مرافعه دادن
transaction costs U هزینههای معاملاتی
total costs U هزینه کامل
construction costs U هزینه های ساختمان
What costs little is little esteemed . <proverb> U آنچه کم بهاست ارج کمترى دارد .
I must get hold of her at all costs. U بهر قیمتی شده باید گیرش بیاورم
At all costs . At any price . U به هر قیمتی که شده
It costs quite a bit . U کلی پولش می شود
running costs U پرداختروزانهپول
total costs U هزینه کلی
construction costs U هزینه های ساخت و ساز
wage costs U مخارج دستمزد
valuation of costs U ارزش گذاری هزینه ها
security for costs U تامین هزینه دعوی
secondary costs U هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
average costs U معدل هزینه کل محصولات
historical costs U هزینه واقعی
historical costs U هزینه اولیه
fixed costs U هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
fixed costs U هزینههای سرمایهای
fixed costs U هزینههای ثابت
estimate of costs U تخمین مخارج
costs of proceedings U هزینه دادرسی
design costs U هزینههای طراحی
costs of proceedings U مخارج عدلیه
costs arabicus U قسط شیرینی
comparative costs U هزینههای نسبی
carriage costs U هزینه حمل و نقل
carriage costs U هزینه باربری
building costs U هزینههای ساختمان
bill of costs U صورت هزینه دادرسی
avoidable costs U هزینههای قابل اجتناب
holding costs U مخارج نگهداری
implicit costs U هزینههای ضمنی
implicit costs U هزینههای نامرئی
overhead costs U هزینههای عمومی
overhead costs U هزینههای حاشیهای
overhead costs U هزینههای اضافی
overhead costs U هزینههای بالاسری
ordering costs U هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
ordering costs U هزینههای مربوط به سفارش کالا
operational costs U هزینههای عملیاتی
prime costs U هزینههای اولیه
material costs U هزینههای مواد
real costs U هزینههای واقعی
recurring costs U هزینههای تکرار شونده
joint costs U هزینه مشترک
internalization of costs U داخلی کردن هزینه ها
joint costs U هزینههای مشترک
costs and arm and a leg <idiom> U خیلی گرونه
additional costs [expenses] U هزینه های اضافی
additional costs [expenses] U هزینه نهایی
free of forwarding costs <adj.> U ارسال رایگان
costs an arm and a leg <idiom> U [فوق العاده پرخرج یا گران]
free of shipping costs <adj.> U ارسال مجانی
free of forwarding costs <adj.> U ارسال مجانی
to fix a person with costs U هزینهای رابگردن کسی گذاشتن
life cycle costs U هزینههای دوره عمر یک محصول
measurement of benefits and costs U اندازه گیری منافع و هزینه ها
direct materials costs U هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
free of forwarding costs <adj.> U حمل رایگان
free of shipping costs <adj.> U حمل رایگان
free of shipping costs <adj.> U ارسال رایگان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com