English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 143 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ends and means U هدف و وسیله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
means ends analysis U نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
Other Matches
i do not know what he means U نمیدانم مقصودش چیست
by all means U بهمه حال
by all means U هر طورباشد
How . In what way. By what means. U چطور؟
by no means U به هیچ وجه
by all means U با تمام وسائل
Certainly not! [By no means!] U مطمینا نه ! [به هیچ وجه !]
by all means U بهر قیمت که باشد
by all means <adv.> U حتما
by f. means U ملایمت
by means of U به وسیله
by f. means U بامدادا
he means well U نیتش خوب است
means are not a U وسایل فراهم نیست
he means well U قصد بدی ندارد
he says what he means U مقصودخودراصریحابیان میکند
by some means or other <adv.> U هیچ چیز [اصلا]
by all means <adv.> U کاملا
means U دارائی
means U توانائی درامد
means U وسائل
means U وسیله
by all means <adv.> U قطعا
means U وسایل
means U درامد
means U دارایی
means U استطاعت
not even by [not even through] [not even by means of ] U نه حتی به وسیله [به طریق]
means U استطاعت وسایل
means U توانایی
blocking the means U سد ذرایع
he means mischief U است
he means mischief U مقصودش شیطنت
fraudulent means U وسائل متقلبانه
aman of means U ادم دارایا با استطاعت
lack of means U عدم تمکن
Other means of transport U سایر وسایل نقلیه
By no manner of means . U بهیچ وجه من الوجوه
By no means . By no account . به هیچ وجه
means-tested U متغیرغیروابسته
means tests U سنجش استطاعت مالی
means test U سنجش استطاعت مالی
ways and means U طرق و وسایل انجام چیزی تامین معاش
to live beyond one's means U بیش از حدود استطاعت خودخرج کردن
the means and the extremes U دو میان و دو کرانه
square means second p U مجذوریعنی توان دوم
means of transport U وسائط نقلیه
means of production U وسایل تولید
means of production U ابزار تولید
means objects U اشیاء وسیله
means against rust U ابزارهای گرد زدا
transport means U وسیله بارکشی یاحمل ونقل
ends U انتها
ends U کد نشان دهنده انتهای فایل داده ذخیره شده
ends U پایان یک دور
ends U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends U کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
ends U کد ارسالی که نشانه دهنده داده آدرس ارسال شده است
ends U روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
ends U توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
ends U در انتها یا پس از چندین مشکل
ends U نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
ends U کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ends U کد نشان دهنده انتهای خط
ends U انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
ends U زمین حریف
ends U پایان
ends U اخر
ends U خاتمه فرجام
ends U سر
ends U نوک
ends U طرف بپایان رساندن
ends U تمام کردن خاتمه دادن
ends U خاتمه یافتن
ends U غایت
ends U میلههای تحت دفاع بازیگرمعین
ends U کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
ends U کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ends U کد نشان دهنده انتهای رکورد
ends U نقط ه آخر یا بخش آخر
ends U خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ends U عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
ends U نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ends U خاتمه
ends U خاتمه دادن خاتمه یافتن
ends U ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
ends U کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
means end relations U روابط وسیله- هدف
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing. U ابدا"چنین چیزی نیست
this word means a dog U این واژه یعنی سگ
this word means a dog U معنی این کلمه سگ است
The means of payment will appear unchanged. U شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
the end sanctifies the means U خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
means of attaining one'd end U وسیله رسیدن بمقصود
means end capacity U استعداد درک وسیله- هدف
means end expectation U انتظار وسیله- هدف
committee of ways and means U کمیسیون مالی
means end learning U یادگیری وسیله- هدف
loose ends U عاطل
odds and ends <idiom> U اشیاء جوروباجور
odds and ends U چیز باقیمانده
odds and ends U تکه وپاره
beam-ends U انتهای قسمت عقبی کشتی
loose ends <idiom> U بدون کار معلوم وروشنی برای انجام دادن
loose ends U انتهای تاریانخ
dead ends U سر هرز
loose ends U ته مانده
dead ends U بن بست
loose ends U باقیمانده
ends yarn U نخ های تار
ends space U فاصله بین تارها [تراکم تارها]
loose ends U بیکارافتاده
loose ends U انتهای شل هرچیزی
beam ends U انتهای قسمت عقبی کشتی
to be on her beam ends U نزدیک بوارونه شدن
to be on her beam ends U یک برشدن
candle ends U ته شمع
candle ends U باقی مانده هرچیزکه مردم لئیم جمع می کنند
odd and ends U متفاوت
odd and ends U گوناگون
economic ends U هدفهای اقتصادی
dead ends U انتهای بسته لوله اب یا مجرا بن بست
odds and ends U خرت و پرت
loose ends U سر ازاد نخ چیز استفاده نشده
to be on her beam ends U درخطربودن
fag ends U سرتیکهی پارچه
fag ends U تهتیکه
book ends U کتابنگهدار
fag ends U ته طناب
fag ends U طناب ریش
fag ends U وازده
fag ends U ته مانده
This new frontier incident probably means war. U این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
moment at fixed ends U لنگر سر گیردار تیر
make ends meet U دخل و خرج را در توازن نگه داشتن
to make both ends meet U در حدود درامد خود خرج کردن
burn the candle at both ends <idiom> U یکسره کارمیکند
make ends meet <idiom> U باپول شخصی گذران روزگار کردن
To break even . To make both ends meet. U خرج ودخل
By trying to live like a king one ends by drawing . <proverb> U آخر شاه منشى کاه کشى است .
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com