English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
end lobby-entry U مدخل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
lobby U تحمیل گری کردن
lobby U راهرو دالان
lobby U سالن انتظار
lobby U سالن هتل و مهمانخانه
lobby U سخنرانی کردن
lobby U برای گذراندن لایحهای
lobby U سخنرانی وتبلیغات کردن
lobby U گروه فشار
lobby U دالان
lobby U راهرو
lobby U سرسرا
lobby U تحمیل موضوعی بر دستگاه قانونگذاری به به این ترتیب که موضوعی را به نفع فرد یاطبقه خاص در قالب قانون بریزد لایحهای را از طریق تماس قبلی با نمایندگان مجلس و خواهش از ایشان به تصویب رساندن
fire lobby U اتشبند
lobby-entry U راهرو
lobby-entry U مدخل
to lobby against [for] somebody U سخنرانی وتبلیغات کردن مخالف [طرفداری از] کسی
Other Matches
entry U عمل ورودی
entry U مقدار اطلاعات درون یک سلول مشخص
re entry U ورود
re entry U اعاده تصرف
re entry U نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
re entry U فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re-entry U ورود
re-entry U اعاده تصرف
re-entry U نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
re-entry U فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
right of entry U حق ورود
entry U اولین دستور اجرا شده در تابع فراخوانده شده
no entry U ورودممنوع
entry U در پایگاه دادههای یا کتابخانه
entry U موقعیتی که باید پیش از ورود یک تابع انجام شود
entry U نقطه شروع پرش یا چرخش
entry U شرکت کننده
entry U فقره
entry U چیزثبت شده یاواردشده قلم
entry U ثبت دردفتر ثبت
entry U مدخل
entry U راه راهرودر
entry U ورود
entry U ادخال
entry U شرطبندی روی اسب معین ورود به اب
entry U دخول
entry U آدرسی که از آن یک برنامه یا تابع اجرا میشود
entry U نقط های در زمان که یک برنامه یا کار یادسته اجرا میشود توسط تقویم سیستم عامل
entry U ورود راهرو
entry U قلم
entry U ثبت
port of entry U مرز ورود کالا یا فرد به کشور
forcible entry U هتک حرمت منازل
portfolio entry U قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
post entry U ثبت پس از موقع
re entry vehicle U نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
forcible entry U ورود عدوانی
port of entry U بندرمحل ورود
port of entry U بندر مقصد
make an entry U وارد کردن
make an entry U ثبت کردن
free entry U ورود ازاد بنگاهها به صنعت
home use entry U اعلامیه مصرف
key entry U دخول کلیدی
home use entry U اعلامیه مصرف شخصی
to make an entry of U کردن
single entry U حسابداری فردی
entry door U در جلویی [ساختمان]
entry door U در ورودی
entry door U ورودی
gable-entry U راهروی ورودی
head-first entry U پرشباسر
feet-first entry U پرشسیخی
undefined entry U فقره تعریف نشده
to make an entry of U وارد
to make an entry of U ثبت
single entry U حسابداری ساده
entry doors U در های ورودی
entry side U جهت ورود
entry instruction U دستورالعمل دخول
entry group U گروه واجد شرایط
entry group U واجدین شرایط تخصصی شغلی
entry fee U مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
data entry U ثبت داده ها
double entry U سیستم دفترداری دوبل
entry condtion U شرط دخول
entry block U کنده مدخل
ease of entry U سهولت ورودبه یک صنعت
ease of entry U سهولت ورود
data entry U داده دهی
data entry U ثبات داده ها ورود داده ها
double entry U دفتر داری مضاعف
deffered entry U ورود به یک زیربرنامه که نتیجه خروج غیر مترقبه ازبرنامه میباشد که کنترل به ان منتقل شده است
entry keydoard U صفحه کلید ادخال
entry keydoard U صفحه کلیدورودی
entry point U نقطه ورود
bill of entry U افهارنامه ورودی افهارنامه گمرکی
barrier to entry U منع ورود به صنعت
entry side U جهت دخول
bill of entry U افهارنامه ورودی
cost to entry U هزینه ورود
entry line U سطر ورودی
customs entry U افهار یا اعلام ورود به گمرک
entry point U نقطه دخول
entry plan U طرح دخول به سر پل
entry plan U طرح ورود به بندر
data entry device U دستگاه داده دهی
data entry form U فرم ورودی داده ها
to refuse somebody entry [admission] U اجازه ندادن ورود کسی [به کشوری]
to refuse somebody entry [admission] U کسی را در مرز برگرداندن
customs entry form U افهارنامه گمرکی
data entry mode U حالت ثبت داده ها
double entry table U جدول دو سویی
forcible entry and detainer U ید عدوانی
entry level jobs U شغلهای غیر تخصصی
remote job entry U ادخال کار از دور
freedom of entry and exit U ازادی ورود و خروج
double entry bookkeeping U حسابداری دوبل
forcible entry and detainer U تصرف عدوانی
remote job entry U وارد کردن کار از راه دور ورود برنامه از راه دور
direct data entry U داده دهی مستقیم
clear-entry key U کلیدصفحههوشیار
forceble entry and detainer U هتک حرمت منازل
forceble entry and detainer U تصرف عدوانی
data entry specialist U متخصص داده دهی
data entry operator U متصدی داده دهی
law of prior entry U قانون تقدم ورود
To make a forcible entry into a building. U بزور وارد ساختمانی شدن
fast data entry control U کنترلدخولاطاعاتسریع
fine data entry control U کنترلدخولاطلاعاتعالی
facilitator [of illegal migration/immigration / entry] [British E] U قاچاقچی آدم [در سر مرز]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com