English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ejection seat U صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
ejection seat U صندلی پران [هواپیمایی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ejection U اخراج
ejection U بیرون رانی
ejection U دفع کردن
ejection U پس زنی
ejection U دفع
ejection U بیرون اندازی
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
base ejection U پرتاب شونده از ته
base ejection U ته پران
ejection port U دهانهپرتاب
sequenced ejection U سیستم پرتاب مرحله به مرحله
command ejection U پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
sequenced ejection U سیستم پرتاب چندمرحلهای
seat U نشیمنگاه مسند
take your seat U بنشینیدسرجای خودتان
I think that's my seat. فکر می کنم آن صندلی جای من است.
Is this seat taken? U آیا این صندلی گرفته شده است؟
please take a seat U خواهش میکنم بفرمایید
seat U وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
seat U حرکت تعادلی
seat U جایگاه نشاندن
seat U محل اقامت
seat U مرکز مقر
seat U کفل
seat U سرین
seat U نیمکت
seat U صندلی
seat U جا
Have a seat, please! U خواهش میکنم بفرمایید !
seat U جایگزین ساختن
Have a seat, please! U خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
seat U نشیمنگاه
seat U سکوی استقرار
seat U مقر
seat U قسمت میانی زین اسب
seat U پایه
double seat U صندلیدونفره
commander's seat U صندلیفرمانده
dual seat U زینموتور
first officer's seat U صندلیخلباناول
captain's seat U محلنشستنکاپیتان
bench seat U صندلیاتومبیل
adjustable seat صندلی متحرک
country seat U خانهی اربابی
the seat thought U مرکز اندیشه یا فکر
to induct into a seat U در جایی برقرار کردن
valve seat U نشیمنگاه سوپاپ
country seat U خانهی بزرگ روستایی
rear seat U صندلیعقب
reel seat U جایگاهقرقره
ejector seat U صندلی پران [هواپیمایی]
to resign one's seat U از جای مجلسی خود کناره گرفتن
parliamentary seat U جای مجلسی
parliamentary seat U صندلی مجلسی
keay seat U جا خار
a seat by the window U یک صندلی کنار پنجره
take a back seat <idiom> U پذیرش پستترین مقام
on the edge of one's seat <idiom> U ناآرام بودن
Where is my seat(place) U جای من کجاست ؟
single seat U صندلییکنفره
seat tube U تیوپصندلی
seat stay U نگهدارندهصندلی
seat cover U پوششصندلی
seat back U پشتیصندلی
book a seat U جا رزرو کردن
seat-belt U کمربند صندلی هواپیما
drive's seat U صندلی راننده
folding seat U صندلی تاشو
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
garden seat U صندلی یانیمکت باغبانی
governor's seat U حکومت نشین
governor's seat U حاکم نشین
he lost the seat U مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
he lost the seat U دوباره بوکالت برگزیده نشد
hiking seat U تهته اتکای خم شونده در قایق
county seat U مرکز بخشداری
classical seat U وضع بدنی سوارکار روی زین
bridge seat U پاشنه پل
seat-belts U کمربند صندلی هواپیما
bucket seat U صندلی یکنفری
hot seat U صندلی برقی
hot seat U صندلی الکتریکی
seat belt U کمربند صندلی هواپیما
window seat U صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
back seat U صندلی عقب اتومبیل
box seat U صندلی لژ
bridge seat U تکیه گاه
judgement seat U دادگاه
jump seat U صندلی تا شو
seat of government U مقر حکومت
seat of settlement U محل نشست ساختمان
seat bars U میلههای تکیه گاه
seat angle U نبشی نشیمن
primer seat U مقر چاشنی
pillion seat U جای اضافی در موتور سیکلت
seat of the pants U استفاده از تجربه
sliding seat U نشیمنگاه متحرک در قایق مسابقه
straddle seat U تعادل روی پارالل روی دستها با پاهای باز
mercy seat U تخت خدا
the seat of pain U جای درد
mercy seat U سرپوش رحمت
the seat of pain U موضع درد
love seat U صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
key seat U شیار خار
key seat U جاخار
seat adjuster lever سطح تنظیم صندلی
valve seat reamer U جدار تراش نشیمنگاه سوپاپ برقوی نشیمنگاه سوپاپ
valve seat insert U مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
valve seat grinder U دستگاه پرداخت نشیمنگاه سوپاپ
back-seat driver U آدم فضول
back-seat drivers U مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat drivers U آدم فضول
back-seat driver U مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
flat racing seat U خم شدن روی اسب و دستها وسر در امتداد گردن اسب
fly by the seat of one's pants <idiom> U دست تنها
Keep a free(an empty)seat for me. U یک صندلی خالی برایم نگاهدار
valve seat wrench U دریچهآچارپایه
You are a back seat drive.You are on the sidelines. U کنا رگود نشسته یی ومی گی لنگش کن
seat-belt warning light U چراغهشدارکمربندایمنی
seat back adjustment knob دکمه تنظیم پشتی صندلی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com