Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 37 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
egg timer
U
زمانسنجپختتخممرغ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
timer
U
کسی که وقت را نگه می دارد ساعت
timer
U
همزمانساز
timer
U
زمان سنج
timer
U
وقت نگهدار هر راننده
timer
U
وقت نگهدار
timer
U
تایمر
timer
U
زمان گیر
timer
U
وسیلهای که مدت زمان کامل شدن یک عمل را ضبط میکند
timer
U
زمان بند
old timer
U
کهنه کار
old timer
U
قدیمی
old-timer
U
کهنه کار
old-timer
U
قدیمی
automatic timer
U
زمان سنج خودکار
full timer
U
شاگردتمام روز
full timer
U
بچهای که درهمه ساعات اموزشگاه دراموزشگاه میما
half timer
U
شاگردیکه درنیمی ازوقت خوددرس میخواندودرنیمه دیگرکارمیکند
ignition timer
U
چکش برق
internal timer
U
زمان سنج داخلی
interval timer
U
شیوهای که بوسیله ان زمان سپری شده میتواند توسط یک سیستم کامپیوتری بررسی شود
interval timer
U
زمان سنج فاصله
reaction timer
U
زمان سنج واکنش
short timer
U
پرسنلی که عمر خدمتی کوتاهی از انها مانده و به سن بازنشستگی نزدیک هستند
small timer
U
ادم بی اهمیت
synchronous timer
U
تایمر سنکرون
timer switch
U
کلید زمانی
timer switch
U
سوئیچ تایمر کلید برنامه ریزی شده
assistant timer
U
زمانکمکی
clock timer
U
زمانموردنظر
enlarger timer
U
وسیلهزماندار
kitchen timer
U
زمانسنجآشپزخانه
self-timer indicator
U
تنظیمگراتوماتیک
timer socket
[پریز زمان سنج]
egg-timer
U
زمانگیر جوششتخممرغ
part-timer
U
فردیکهبصورتنیمهوقتکارمیکند
He is an old – timer at this club .
U
از قدیم عضو این با شگاه بو ده است
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com