Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
effectiveness clock
U
دایره کارامدی پدافند هوایی دایرهای که نتایج تجزیه وتحلیل میزان کفایت پدافندهوایی را نشان میدهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
effectiveness
U
تاثیر
effectiveness
U
کارایی
effectiveness
U
اثر
effectiveness
U
اثر بخشی
effectiveness
U
تاثیر بخشی
effectiveness
U
میزان تاثیر
effectiveness
U
سودمندی
effectiveness
U
کارائی
He arrives at 4 O'clock instead of 3 O'clock.
U
او
[مرد]
عوض ساعت ۳ ساعت ۴ می آید.
cost effectiveness
U
هزینه وبهره وری
cost effectiveness
U
ثمربخش بودن
cost effectiveness
U
سودمندبودن بیشتربودن درامد در مقایسه باهزینه ها
cost effectiveness
U
تاثیر بخشی هزینه
cost effectiveness analysis
U
تحلیل تاثیر بخشی هزینه ها
clock
U
زمانگیری
at eight o'clock
U
در ساعت هشت
the two o'clock d.
U
توزیع ساعت دو
four o'clock
U
گل لاله عباسی
four o'clock
U
لاله عباسی
four o'clock
U
ساعت چهار
three second clock
U
ساعت نشاندهنده قانون 3ثانیه در بسکتبال
clock
U
ساعت
clock
U
تعداد باس هایی که ساعت هر ثانیه ایجاد میکند
clock
U
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
clock
U
تپش زمان سنجی ساعت
clock
U
سنجیدن باساعت
clock
U
ساعت ورزشگاه
clock
U
وسیلهای که سرعت ساعت اصل سیستم را دو برابر میکند
clock
U
دوره زمانی بین دو باس ساعت متناوب
clock
U
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
clock
U
زمان سنج
clock
U
خط علامت روی دیسک یا نوار که حاوی داده درباره محل نوک خواندن است
clock
U
ساعت
clock
U
مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند
clock
U
ماشینی که زمان را نشان میدهد
clock
U
مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
clock
U
سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند
o'clock
U
ساعت از روی ساعت
clock
U
زمان
clock
U
سیگنال هایی که هم سان با باس ساعت هستند
five-o'clock shadow
U
ته ریش
biological clock
U
زیستآهنگ
five-o'clock shadows
U
ته ریش
biological clock
U
زیست گشت
relocation clock
U
دایره تنظیم تیر
relocation clock
U
دایره تنظیم هدف
roller clock
U
چشمی بسته قرقره دار
shot clock
U
ساعت مسابقه
time clock
U
ساعتی که زمان ورودوخروج کارمندان را ثبت میکند
time clock
U
گاه ساعت
tower clock
U
برج ساعت
twentyfour second clock
U
ساعت نشاندهنده قانون 42ثانیه در بسکتبال
biological clock
U
ساعت زیستی
round-the-clock
شبانه روزی
round-the-clock
U
بیست و چهار ساعته
face of the clock
U
صفحه ساعت
wall clock
ساعت دیواری
to watch the clock
U
[با بیحوصلگی]
دائما به ساعت نگاه کردن
to clock in
[in the workplace]
U
مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
to clock out
[in the workplace]
U
مهر ساعت را در آخر کارروی کارت زدن
set the clock
U
ساعت را تنظیم کردن
round the clock
U
۲۴ ساعته
round-the-clock
U
روز و شب
round-the-clock
U
لاینقطع
round-the-clock
U
پیوسته
clock operator
U
تنظیمکنندهوقت
clock timer
U
زمانموردنظر
The clock has stopped.
U
ساعت دیواری خوابیده است
This is a self - winding clock .
U
این ساعت دیواری کوک لازم ندارد ( اتو ماتیک است )
work against the clock
U
بکوب کار کردن
clock frequency
U
بسامد زمان سنجی
clock work
U
چرخهای ساعت
clock track
U
شیار زمان سنجی
clock stagger
U
رتبه زمان سنجی
clock speed
U
سرعت ساعت
clock skew
U
اریب زمان سنجی
clock signal
U
علامت زمان سنجی
alarum clock
U
ساعت شماطهای
alarum clock
U
خیزانک
atomic clock
U
ساعت اتمی
chess clock
U
ساعت شطرنج
clock pulse
U
تپش زمان سنجی
clock paradox
U
پارادکس زمانی
clock method
U
روش شمارش هدفها به طریقه ساعتی روش شمارش در جهت عقربه ساعت
clock maker
U
ساعت ساز
clock interrupt
U
وقفه زمان سنجی
clock generator
U
ساعت زا
clock generator
U
مولد زمان سنجی
delta clock
U
مین میکند و باعث میشود کامپیوتر یا مدار از نو آغاز به کارکنند
delta clock
U
که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
digital clock
U
زمان سنج رقمی
military clock
U
ساعت یا وقت نظامی
master clock
U
شاه زمان سنج
master clock
U
زمان سنج اصلی
clock rate
U
نرخ زمان سنجی
cuckoo clock
U
ساعت دیواری زنگی که در سرساعت صدایی شبیه صدای فاخته میکند
physiological clock
U
ساعت فیزیولوژیکی
grandfather clock
U
ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
quartz clock
U
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
lady clock
U
پینه دوز
alarm clock
U
ساعت شماطهای
internal clock
U
ساعت داخلی
lady clock
U
کفشدوز
digital clock
U
ساعت رقمی
electric clock
U
ساعت الکتریکی
game clock
U
ساعت ورزشگاه
to advance the hand of a clock
U
عقربه ساعت را جلو کشیدن
to clock off
[British E]
[in the workplace]
U
مهر ساعت را در آخر کارروی کارت زدن
clock code position
U
سمت روبروی دماغه هواپیمایا کشتی هدف رو به دماغه هواپیما
clock calendar board
U
تخته ساعت / تقویم
Please don't wake me until 9 o'clock!
U
لطفا من را ساعت ۹ بیدار کنید!
to clock on
[British E]
[in the workplace]
U
مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
real time clock
U
زمان سنج بلادرنگ
selective clock stetching
U
تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
the clock was put back
U
عقربههای ساعت را عقب بردند
to set the clock forward
ساعت را جلو آوردن
horizontal clock system
U
طریقه هواسنجی برای به دست اوردن جهت باد
The clock is fast (gaining).
U
ساعت دیواری تند کار می کند
Does this clock keep good time?
U
این ساعت دیواری درست کار می کند ؟
real time clock
U
ساعت بلادرنگ
turn the clock back
<idiom>
U
زمان را به عقب برگرداندن
One cannot put back the clock.
<proverb>
U
هیچکس نمى تواند زمان را به عقب بر گرداند .
The plane to ... departs at ... o'clock.
U
هواپیمای ... ساعت ... پرواز می کند.
weight-driven clock mechanism
U
مکانیزم ساعتپانولدار
He works day and night (round the clock).
U
روز وشب کارمی کند
I want to depart tomorrow morning
[noon, afternoon]
at ... o'clock.
U
من می خواهم فردا صبح
[ظهر شب]
ساعت ... حرکت کنم.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com