Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
effective output admittance
U
گذرایی موثر خروجی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
effective input admittance
U
گذرایی موثر ورودی
effective output
U
بازداده موثر
effective output
U
خروجی موثر
effective output
U
دبی موثر
effective output impedance
U
ناگذرایی موثر خروجی
admittance
U
پذیرش
admittance
U
گذرایی
admittance
U
ورود دخول
admittance
U
هدایت فاهری
admittance
U
ادمیتانس
synchronous admittance
U
گذرایی همزمان
to refuse somebody admittance to something
U
پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
input admittance
U
ادمیتانس اولیه
input admittance
U
مقدار هدایت طاهری اولیه
electrode admittance
U
گذرایی الکترد
admittance ticket
U
بلیطورودی
complex admittance
U
گذرایی مختلط
asynchronous admittance
U
گذرایی ناهمزمان
cyclic admittance
U
گذرایی حلقهای
input admittance of the tube
U
مقدار هدایت اولیه لامپ
effective value
U
جریان موثر
the effective cause
U
علت
effective
U
موثر
effective
U
سرباز اماده به خدمت
effective
U
کاری
effective
U
مفید
effective
U
اثر بخش
effective
U
قابل اجرا
effective
U
عامل موثر
effective
U
دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
effective
U
خروجی میانگین پردازنده
effective
U
آنچه برای تولید یک نتیجه مشخص قابل استفاده است
effective
U
نرخ یافتن یک بخش مشخص از اطلاع از یک رسانه ذخیره سازی
effective
U
کارگر
effective
U
آدرسی که از تغییر در یک آدرس بدست می آید
effective pitch
U
گام موثر
effective demand
U
تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
effective depth
U
ارتفاع مفید
effective diameter
U
قطر موثر
effective force
U
نیروی موثر
effective power
U
قدرت موثر
effective storage
U
گنجایش مفید
effective faith
U
ایمان توام باعمل
effective porosity
U
تخلخل موثر
effective pattern
U
منطقه اثر موثر
effective field
U
میدان موثر
effective resistance
U
مقدار مقاومت موثر
effective input
U
فرفیت موثر ورودی
effective date
U
تاریخ شروداجرای دستورالعمل
effective date
U
تاریخ اجرا
effective damage
U
ضایعات موثر
effective damage
U
خسارت موثر
effective demand
U
تقاضای موثر
effective collision
U
برخورد موثر
effective charge
U
بار موثر
effective capacity
U
فرفیت موثر
effective capacity
U
گنجایش مفید
effective area
U
سطح موثر
effective address
آدرس موثر
effective address
U
نشانی موثر
effective current
U
جریان موثر
effective power
U
توان موثر
effective pressure
U
فشار موثر
cost-effective
U
هزینه کاه
effective strength
U
استعداد رزمی موثر
effective strength
U
استعدادرزمی موجود
effective stress
U
تنش موثر
effective temperature
U
دمای موثر
effective throat
U
گلوگاه موثر
effective pattern
U
منطقه اصابت موثر
effective time
U
مدت موثر
effective treatment
U
تسویه کارا
effective treatment
U
تسویه موثر
effective width
U
عرض موثر
effective wind
U
باد سمتی
effective wind
U
مولفه باد موثر
mean effective pressure
U
فشار موثر متوسط
cost-effective
U
سودآور
cost-effective
U
مقرون به صرفه
cost-effective
U
کارآمد هزینه
effective time
U
زمان موثر
effective size
U
اندازه موثر
effective shear
U
برش موثر
effective through put
U
توان عملیاتی موثر
effective range
U
برد موثر جنگ افزار
effective range
U
برد موثر
effective span
U
دهانه موثر
effective rainfall
U
بارندگی موثر
effective stimulus
U
محرک موثر
effective radius of a well
U
شعاع موثر چاه
effective radius
U
شعاع موثر
effective habit strength
U
حد موثر نیرومندی عادت
effective interest rate
U
نرخ بهره موثر
effective reaction potential
U
حد موثر نیرومندی واکنش
effective unit weight
U
وزن مخصوص موثر
effective grain diameter
U
قطر موثر دانه
effective electromotive force
U
نیروی برق رانی موثر
effective magnetic moment
U
گشتاور مغناطیسی موثر
effective size of grain
U
قطر موثر ذرات
effective length of strut
U
بلندی کمانش
effective magnetic field
U
میدان مغناطیسی موثر
effective length of strut
U
ارتفاع کمانش
effective nuclear charge
U
بار موثر هسته
brake mean effective pressure
U
مقدار محاسبه شده متوسط فشار در سیلندر در مرحله قدرت
effective input impedance
U
ناگذرایی موثر ورودی
effective tax rate
U
نرخ موثر مالیاتی
effective tax system
U
نظام موثر مالیاتی
effective size of grain
U
اندازه موثرذرات
effective snow melt
U
برف ذوب شده موثر در جریان رودخانه
effective thickness of a wall
U
ضخامت موثر دیوار
effective beaten zone
U
منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
effective atomic number
U
عدد اتمی موثر
effective band width
U
پهنای موثر نوار
effective beaten zone
U
منطقه ضربت موثر
theory of effective demand determination
U
نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
effective collision cross section
U
سطح مقطع برخورد موثر
total effective collision cross section
U
سطح مقطع موثر کل
output
U
برونداد بروندهی
output
U
داده یا اطلاع تولید شده پس از پردازش با کامپیوتر.
output
U
بخشی از حافظه که حاوی داده ارسالی به وسیله خروجی دیگر است
output
U
که نمیتواند با سرعت طبیعی پردازش کند به علت وجود رسانه جانبی کندتر
output
U
کانال ارتباطی که خروجی را به رسانه جانبی می برد
output
U
ثباتی که داده خروجی را ذخیره میکند تا گیرنده آماده شوند یا کانال خالی شود
output
U
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خروجی یا ارسال داده به وسیله یا ماشین دیگر میدهد
output
U
بازداده
output
U
برون ده
output
U
برون گذاشت برونگذار
output
U
برون داد
output
U
تولیدی
output
U
کارکرد فرفیت
output
U
برونداد
output
U
حالت کامپیوتر که داده از فضای ذخیره سازی داخلی یا CPU به وسیله خارجی منتقل شود
output
U
1-نرم افزار فرمت کردن داده یا برنامه
output
U
به طوری که با گونه دیگر رسانه ذخیره سازی سازگارند 2-بخشی از کلمه پرداز که متن را طبق دستورات تو کار فرمت میکند
output
U
ستانده
output
U
محصول
output
U
برونداد محصول
output
U
خروجی
output
U
بازده
output
U
تولید
output
U
انرژی خروجی
output
U
امکان نمایش اطلاعات میدهد
output
U
وسیلهای که
output
U
1-ارسال یا دریافت داده بین کامپیوتر و وسیله جانبی و سایر نقاط سیستم . 2-دادههای ارسالی و دریافتی توسط کامپیوتر
output
U
ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
output
U
عمل ارسال اطلاع یا داده از منبع به کاربر
output
U
مجموعه رکوردها که کاملا طبق پارامترهای مختلف پردازش شده اند
output
U
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output
U
ارسال داده از یک کامپیوتر به صفحه نمایش یا چاپگر
output device
U
دستگاه خروجی
output data
U
داده خروجی
output control
U
تنظیم انرژی خروجی
output per head
U
بازده سرانه
output circuit
U
مدار خروجی لامپ الکترونی
output electrode
U
الکترد خروجی
output equipment
U
تجهیزات خروجی
output impedance
U
ناگذرایی خروجی
output impedance
U
امپدانس خروجی
output listing
U
سیاهه خروجی
output media
U
رسانه خروجی
output meter
U
سنجه انرژی خروجی
output pentode
U
لامپ پنج قطبی خروجی
output per head
U
تولید سرانه
output channel
U
کانال خروجی
output channel
U
مجرای خروجی
national output
U
تولید ملی
net output
U
تولید خالص
optimum output
U
تولید بهینه
optimum output
U
تولید مطلوب
output amplifier
U
تقویت کننده خروجی
output area
U
ناحیه
output area
U
خروجی
output area
U
ناحیه خروجی
output bound
U
وسیلهای که عمل به خارج فرستادن داده ها را باسرعتی کمتر از ورود داده هاانجام بدهد
output bound
U
کران خروجی
output box
U
جعبه فیوز
output buffer
U
میانگیر خروجی
output capacitance
U
فرفیت خروجی
motor output
U
توان موتور
input/output
U
مدیریت و کنترل میکند
output power
U
توان خروجی
peak output
U
حداکثر تولید
per capita output
U
تولید سرانه
potential output
U
تولید بالقوه
guarded output
U
خروجی حفاظ دار
[مهندسی برق]
[الکترونیک]
power output
U
توان خروجی
rate of output
U
نرخ تولید
rate of output
U
میزان تولید
rated output
U
توان نامی
reactor output
U
توان راکتور
output monitor
U
صفحهنمایشگرخارجی
output jack
U
جکخروجی
output devices
U
شیوههایتولید
voice output
U
خروجی به صورت صدا
voice output
U
خروجی صوتی
output voltage
U
ولتاژ ثانویه فشار الکتریکی ثانویه
output voltage
U
ولتاژ خروجی
output variability
U
تغییرات تولید
output process
U
فرایند خروجی
output rate
U
نرخ تولید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com