Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
edge connector
U
رابط لبه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
DB connector
U
اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
DB connector
U
CONNECTOR BUS DATA
D SUB connector
U
ویدیو اتصالی که در صفحه تصویرهای PC برای ارسال سیگنالهای ویدویی دریک کابل به کار می رود
connector
U
وسیله اتصال دهنده
connector
U
اتصالی
connector
U
وسیله اتصال
connector
U
وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
connector
U
در یک شبکه FDDI وسیلهای که روی یک تابلو نصب میشود ویک اتصال است
connector
U
مین مسیر الکتریکی
connector
U
در یک شبکه FDDI وسیلهای متصل کننده درانتهای فیبرنوری یا کابل مسی
connector
U
اتصال دهنده
connector
U
رسانا
T connector
U
اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
connector
U
تبدیل
ST connector
U
اتصالی در انتهای فیبرنوری
connector
U
بست
connector
U
اتصال
connector
U
رابط
connector
U
متصل کننده
RJ connector
U
نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
RJ connector
U
استاندارد عمومی اتصال چهارسیمی
expansion connector
U
صفحهاتصال
dividing connector
U
رابطهمسبقیمتقسیمکننده
wiring connector
U
رابط
BNC connector
U
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
box connector
U
رابط جعبه
cable connector
U
دو شاخه کابل
connector plug
U
دوشاخه رابط
cell connector
U
رابط پیل باتری
electrical connector
U
اتصال برق
lamp connector
رابط لامپ
female connector
U
دوشاخه ماده متصل کننده ماده
female connector
U
اتصال ماده
female connector
U
بسط ماده
ediswan connector
U
رابط ادیسوان
logical connector
U
رابط منطقی
male connector
U
متصل کننده نر
male connector
U
دوشاخه نر
multiple connector
U
بست چند گانه
off page connector
U
اتصال دهنده برون صفحهای
plug connector
U
پریز
D type connector
U
اتصالی که شبیه حرف D است . که مانع از نصب برعکس میشود
connector symbol
U
علامت اتصال
connector switch
U
کلید رابط
IEC connector
U
استانداردی برای اتصال سر سوزنه در سوکتی که الکتریسیته اصلی را به کامپیوتر منتقل میکند
battery connector
U
رابط پیل باتری
AUI connector
U
اتصال D برای متصل کردن کابلهای انترنت به آداپتور شبکه
tap connector
U
سراتصال
hose connector
U
اتصالدهندهشلنگ
male connector
U
ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
dry cell connector
U
رابط پیل خشک
high tension connector
U
رابطارتفاعکشش
BNC T piece connector
U
فلزی به شکل ح T که کارت آداپتور را به انتهای دو بخش RG وصل میکند کابل Loaxial باریک در نصب شبکههای اینترنت به کار می رود
edge
U
کم کم پیش رفتن
to take the edge off
U
کم زور کردن
edge
U
اریب وار پیش رفتن
edge
U
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edge
U
پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
edge
U
لبه اسکی حاشیه صفحه شطرنج
edge
U
لبه دار کردن
edge
U
یال لبه
on edge
<idiom>
U
خیلی عصبی وخشمگین
to take the edge off
U
سست کردن
on the edge of
U
درشرف
on edge
U
بی صبر
on edge
U
مشتاق
inner edge
U
لبهداخلی
edge
U
: کنار
edge
U
نبش
take the edge off
<idiom>
U
رنجاندن
to edge one's way
[towards something]
U
[به چیزی]
آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
edge
U
کناره تیزی
have an edge on
<idiom>
U
سود بردن
edge
U
دوره
edge
U
لبه
edge
U
کناره
edge
U
طرف یک شی مسط ح یا سیگنال یا باس ساعت
edge
U
سیگنال ساعت و نه خود سطح همسان میشود
edge
U
فرایند یا مداری که با تغییر سطح
edge
U
تخته مدار چاپ شده که چندین نقط ه تماس روی لبه اش دارد که باعث وارد شده آن در لبه اتصال میشود
edge
U
تیزی
edge
U
برندگی
edge
U
کارت کاغذی که سوراخ هایی دارد روی یک لبه برای نمایش داده
edge
U
به کار می رود
edge
U
اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
gripper edge
U
کاغذ گیر ماشین چاپ
guide edge
U
لبه راهنما
leading edge
U
لبه مقدم
on the edge of one's seat
<idiom>
U
ناآرام بودن
edge length
U
درازای لبه
[ریاضی]
edge-shaft
U
میله ستون لبه
leading edge
U
لبه راهنما
edge finish
U
شیرازه بافی
[جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
edge of rug
U
لبه و حاشیه فرش
leading edge
U
اولین لبه کارت پانچ که وارد کارت خوان میشود
leading edge
U
لبه حمله
edge-moulding
U
گچ بری لبه
edge-roll
U
ابزار سه ربع گرد
razor edge
U
لبه تیز
razor edge
U
دم
upper edge
U
لبهفوقانی
tool edge
U
پخ
top edge
U
لبه فوقانی
tail edge
U
نوکلبه
trailing edge
U
انتهای تیغه پروانه موتوروغیره
notched edge
U
لبهدندانه
trailing edge
U
لبه پشتی
trailing edge
U
لبه فرار
mantle edge
U
لبهپوسته
reference edge
U
لبه مرجع
He is on edge. He is restive.
U
آرام ندارد (ناراحت است )
I am edge . I am restive.
U
دلم شور می زند
hob edge
U
قابگاز
razor edge
U
تیز
razor edge
U
پشته کوه که تیز باشد
razor edge
U
موقعیت بحرانی
razor edge
U
محل افتراق
straight edge
U
خط کش
straight edge
U
لبه مستقیم
straight edge
U
قد
straight edge
U
کشو
straight edge
U
شمشه
outer edge
U
لبهبیرونی
fore edge
U
لبهجلوییکتاب
knife edge
U
تیغه در
abutting edge
U
لبه ضربه گیر
aligning edge
U
لبه سیستم تشخیص حرف برای محل دهی به متن
aligning edge
U
لبه هم تراز
band edge
U
لبه نوار
beaded edge
U
لبه برگردانده شده
bend on edge
U
خم کردن لبه ها
betwixt edge
U
اریب کردن
betwixt edge
U
یخ اریب
bleeding edge
U
حاشیه نقشه
bleeding edge
U
حاشیه مخصوص ثبت اطلاعات حاشیهای
built up edge
U
لبه مخصوص نصب
change of edge
U
تغییر حرکت از یک لبه تیغه به لبه دیگر بدون چرخیدن بدن
deckle edge
U
لبه صاف کاغذ
double the edge
U
لب گردانیدن
doubled edge
U
لب گردان
edge beam
U
تیر کناری
absorption edge
U
لبه جذب
knife edge
U
لبه چاقو
knife edge
U
لبه تیغ
knife-edge
U
لبه کارد
knife-edge
U
لبه تیز هرچیزی
knife-edge
U
تیغه در
knife-edge
U
لبه چاقو
knife-edge
U
لبه تیغ
knife edge
U
لبه کارد
cutting edge
U
لبه برش
cutting edge
U
تیغه
cutting edge
U
تیغه قطع سازی
knife edge
U
لبه تیز هرچیزی
cutting edge
U
تیغه برش زنی
edge card
U
یک تخته مدار که دارای قطعات باریک اتصال در طول یک لبه بوده و برای متصل شدن بارابط لبه طراحی شده است
gilt edge
U
بهترین
edge set
U
فشار برروی لبههای اسکی
edge sharpening
U
دقیق کردن لبه
edge stone
U
سنگ نبشی
edge stone
U
سنگ نبش
edge stress
U
تنش تیغه
edge tool
U
الت برنده
edge triggered
U
با رها شدگی لبهای
edge weld
U
جوش لبهای
edge welding
U
جوشکاری دورهای
edge zone
U
اطراف لبه
edge zone
U
ناحیه لبه
false edge
U
قسمت سوم عقبی تیغه سابر
feather edge
U
لبه نازک
gilt edge
U
لب طلایی
gilt edge
U
ممتاز
gilt edge
U
مقدم درجه اول
edge rope
U
طناب کناری
edge raise
U
بلندی لبه ورق
edge fillter
U
صافی چاکدار
edge mill
U
اسیاب غلطکی
edge notched
U
لب بریده
edge notched
U
با بریدگی لبهای
edge coated
U
با روکش لبهای
edge perforated
U
لب سوراخ
edge perforated
U
با سوراخهای لبهای
edge pressure
U
فشار لبه
edge detection
U
اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
valence band edge
U
لبه نوار والانس
trailing edge flap
U
لبهبرجستهپشتیباله
edge fillet weld
U
جوش نواری دورهای
conduction band edge
U
لبه نوار رسانش
plate edge planer
U
دستگاه تراش ویژه لبههای ورقهای فلزی
leading edge model
U
IB سازگار است یک میکروکامپیوتر کم هزینه که با کامپیوتر شخصی
leading edge flap
U
لبهبرجستهباله
leading edge tube
U
لاستیکلبهپیشتاز
bevelled edge weld
U
جوش درز پیشانی
edge cutter/trimmer
U
لبه بر
She is worried stiff . She is on edge .
U
دلش شور می زند ( نگرانی )
edge punched card
U
کارت لب منگنه شده
upper edge of the net
U
نوار بالای تور والیبال
bevelled edge square
U
زاویه حاده
edge cross lap joint
U
اتصال نیم نیم
Lets walk to the edge of water.
U
بیا تا لب آب قدم بزنیم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com