Perdic | edge coated | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 172 (8 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	edge coated U	با روکش لبهای

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	coated U	پوشش
	coated U	کت
	coated U	نیمتنه
	coated U	روکش کردن استر کردن
	coated U	پوشاندن
	coated U	لایه
	coated U	روکش
	coated U	اندودن
	coated U	پوشاندن روکش کردن
	coated cathode U	کاتد اندوده
	coated optics U	عدسیهای اب داده شده
	coated optics U	عدسیهای روکش دار
	coated materials U	مصالح اندود شده
	coated materials U	مصالح اغشته
	coated materials U	مواد اغشته شده
	coated chippings U	خورده سنگهای قیراندود شدهای که در سطح جاده پخش میشوند
	oxide coated cathode U	کاتد اکسید اندود
	asphalt coated pasteboard U	مقوای قیر اندود
	asphalt coated chips U	روکش اسفالت روی سنگریزه ها
	plastic-coated chipboard U	تختهپلاستیکیشکل
	edge U	طرف یک شی مسط ح یا سیگنال یا باس ساعت
	edge U	سیگنال ساعت و نه خود سطح همسان میشود
	edge U	فرایند یا مداری که با تغییر سطح
	have an edge on <idiom> U	سود بردن
	to take the edge off U	کم زور کردن
	inner edge U	لبهداخلی
	to take the edge off U	سست کردن
	on the edge of U	درشرف
	on edge U	بی صبر
	on edge U	مشتاق
	edge U	تخته مدار چاپ شده که چندین نقط ه تماس روی لبه اش دارد که باعث وارد شده آن در لبه اتصال میشود
	edge U	اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
	edge U	: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
	on edge <idiom> U	خیلی عصبی وخشمگین
	edge U	برندگی
	edge U	کناره تیزی
	edge U	نبش
	edge U	لبه
	edge U	: کنار
	to edge one's way [towards something] U	[به چیزی] آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
	take the edge off <idiom> U	رنجاندن
	edge U	کم کم پیش رفتن
	edge U	اریب وار پیش رفتن
	edge U	دوره
	edge U	کناره
	edge U	یال لبه
	edge U	کارت کاغذی که سوراخ هایی دارد روی یک لبه برای نمایش داده
	edge U	به کار می رود
	edge U	لبه دار کردن
	edge U	لبه اسکی حاشیه صفحه شطرنج
	edge U	پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
	edge U	تیزی
	edge-shaft U	میله ستون لبه
	edge length U	درازای لبه [ریاضی]
	edge-roll U	ابزار سه ربع گرد
	razor edge U	لبه تیز
	razor edge U	دم
	razor edge U	تیز
	razor edge U	موقعیت بحرانی
	edge-moulding U	گچ بری لبه
	razor edge U	پشته کوه که تیز باشد
	false edge U	قسمت سوم عقبی تیغه سابر
	feather edge U	لبه نازک
	gilt edge U	لب طلایی
	gilt edge U	ممتاز
	gilt edge U	مقدم درجه اول
	gilt edge U	بهترین
	gripper edge U	کاغذ گیر ماشین چاپ
	guide edge U	لبه راهنما
	leading edge U	لبه مقدم
	leading edge U	لبه حمله
	leading edge U	اولین لبه کارت پانچ که وارد کارت خوان میشود
	leading edge U	لبه راهنما
	edge zone U	ناحیه لبه
	razor edge U	محل افتراق
	reference edge U	لبه مرجع
	trailing edge U	لبه پشتی
	trailing edge U	لبه فرار
	fore edge U	لبهجلوییکتاب
	hob edge U	قابگاز
	mantle edge U	لبهپوسته
	notched edge U	لبهدندانه
	tail edge U	نوکلبه
	upper edge U	لبهفوقانی
	He is on edge. He is restive. U	آرام ندارد (ناراحت است )
	trailing edge U	انتهای تیغه پروانه موتوروغیره
	top edge U	لبه فوقانی
	tool edge U	پخ
	straight edge U	خط کش
	straight edge U	لبه مستقیم
	straight edge U	قد
	edge of rug U	لبه و حاشیه فرش
	edge finish U	شیرازه بافی [جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
	on the edge of one's seat <idiom> U	ناآرام بودن
	straight edge U	کشو
	straight edge U	شمشه
	outer edge U	لبهبیرونی
	I am edge . I am restive. U	دلم شور می زند
	edge zone U	اطراف لبه
	knife edge U	لبه تیز هرچیزی
	cutting edge U	تیغه برش زنی
	absorption edge U	لبه جذب
	abutting edge U	لبه ضربه گیر
	aligning edge U	لبه سیستم تشخیص حرف برای محل دهی به متن
	band edge U	لبه نوار
	beaded edge U	لبه برگردانده شده
	bend on edge U	خم کردن لبه ها
	betwixt edge U	اریب کردن
	betwixt edge U	یخ اریب
	aligning edge U	لبه هم تراز
	bleeding edge U	حاشیه نقشه
	bleeding edge U	حاشیه مخصوص ثبت اطلاعات حاشیهای
	built up edge U	لبه مخصوص نصب
	cutting edge U	تیغه قطع سازی
	cutting edge U	تیغه
	knife edge U	تیغه در
	knife edge U	لبه چاقو
	knife edge U	لبه تیغ
	knife-edge U	لبه کارد
	knife-edge U	لبه تیز هرچیزی
	knife-edge U	تیغه در
	knife-edge U	لبه چاقو
	knife-edge U	لبه تیغ
	knife edge U	لبه کارد
	cutting edge U	لبه برش
	change of edge U	تغییر حرکت از یک لبه تیغه به لبه دیگر بدون چرخیدن بدن
	deckle edge U	لبه صاف کاغذ
	edge connector U	رابط لبه
	edge sharpening U	دقیق کردن لبه
	edge fillter U	صافی چاکدار
	edge set U	فشار برروی لبههای اسکی
	edge rope U	طناب کناری
	edge raise U	بلندی لبه ورق
	edge mill U	اسیاب غلطکی
	edge notched U	لب بریده
	edge notched U	با بریدگی لبهای
	edge perforated U	لب سوراخ
	edge perforated U	با سوراخهای لبهای
	edge stone U	سنگ نبشی
	edge stone U	سنگ نبش
	edge pressure U	فشار لبه
	double the edge U	لب گردانیدن
	doubled edge U	لب گردان
	edge beam U	تیر کناری
	edge card U	یک تخته مدار که دارای قطعات باریک اتصال در طول یک لبه بوده و برای متصل شدن بارابط لبه طراحی شده است
	edge stress U	تنش تیغه
	edge welding U	جوشکاری دورهای
	edge weld U	جوش لبهای
	edge triggered U	با رها شدگی لبهای
	edge detection U	اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
	edge tool U	الت برنده
	edge punched card U	کارت لب منگنه شده
	She is worried stiff . She is on edge . U	دلش شور می زند ( نگرانی )
	conduction band edge U	لبه نوار رسانش
	trailing edge flap U	لبهبرجستهپشتیباله
	edge cutter/trimmer U	لبه بر
	edge fillet weld U	جوش نواری دورهای
	upper edge of the net U	نوار بالای تور والیبال
	valence band edge U	لبه نوار والانس
	plate edge planer U	دستگاه تراش ویژه لبههای ورقهای فلزی
	bevelled edge weld U	جوش درز پیشانی
	leading edge flap U	لبهبرجستهباله
	leading edge tube U	لاستیکلبهپیشتاز
	bevelled edge square U	زاویه حاده
	leading edge model U	IB سازگار است یک میکروکامپیوتر کم هزینه که با کامپیوتر شخصی
	bevelled steel straight edge U	فولاد کج بر
	edge cross lap joint U	اتصال نیم نیم
	She drove me round the edge of water . U	جانم را به لب آورد
	forward edge of battle area U	لبه جلویی منطقه نبرد
	Lets walk to the edge of water. U	بیا تا لب آب قدم بزنیم
	graduated steel straight edge U	شینه سنجش