Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
early in the year
U
دراوایل سال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
early to bed early to rise makes a man healthy wealthy and wise
<proverb>
U
سحرخیز باش تا کامروا باشی
Early to bed and early to rise .
<proverb>
U
زود بخواب و زود بر خیز .
A firend last year and an aquaintance this year!.
<proverb>
U
پارسال دوست امسال آشنا.
tenant from year to year
U
مستاجر یک ساله
All the year round. Yes in year out .
U
سالی دوازده ماه ( هر سال )
year to year fluctuation
U
نوسانات سالیانه
early
U
در ابتدا
early
U
در اوایل
early
U
اولیه
early
U
مربوط به قدیم عتیق
early
U
بزودی
early
U
زود
early as possible
U
هرچه زودتر
early bird
U
ادم سحرخیز
early start
U
زودترین زمان شروع یک فعالیت
as early aspossible
U
هر چه زودتر
early time
U
زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
early answer
U
پاسخ زود
We set off early for ...
U
ما
[صبح ]
زود به ... رهسپار شدیم.
i was up early this morning
U
امروزصبح زود بیدار شدم
early weaning
U
از شیر گرفتن زودرس شیرسوز کردن
early riser
U
ادم سحرخیز
early rising
U
زود خیزی
early rise
U
سخرخیز
early rise
U
زودخیز
early spring
U
سیستم جنگ افزار ماهوارهای ضد شناسایی
early resupply
U
تجدید اماد به موقع
early poets
U
شعرای پیشین
early peaches
U
هلوی پیش رس یازودرس
early maturing
U
زودرس
early in the morning
U
صبح زود
early fruit
U
میوه پیش رس یا زودرس
early foot
سرعت بیش از حد در آغاز اسبدوانی
early finish
U
زودترین زمان ختم یک فعالیت
as early aspossible
U
هر چه بیشتر
an early visit
U
دیدنی بموقع
keep early hours
U
زود خوابیدن و زود برخاستن
He is an early riser.
U
صبحها زود ازخواب بلند می شود ( سحر خیز است )
early resupply
U
تجدیداماد در حین عملیات
Early in the morning.
U
صبح زود
early-warning
U
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early-warning
U
اعلام خطر کردن
early warning
U
اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early warning
U
اعلام خطر کردن
early rising
U
سحرخیزی
early event time
U
زودترین زمان وقوع یک واقعه
For petes sake , come early .
U
با لا غیرتا" زود بیا
practice of early rising
U
مشق یا عادت سحر خیزی
Do you get up early
[late]
in the morning ?
U
آیا شما صبح ها زود
[دیر]
از خواب برمیخیزید؟
Far into the night . Into the early hours.
U
تا دم دمهای صبح
to make an early start
U
زود حرکت کردن
to make an early start
U
زودرهسپار شدن
I am leaving early in the morning.
من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
early German history
U
تاریخ ابتدایی آلمان
Early Christian architecture
U
سبک معماری دوران مسیحیت
airborne early warning
U
راداراعلام خطر نصب شده روی هواپیما
airborne early warning
U
اعلام خطر هوابرد
early infantile autism
U
در خودماندگی طفولیت
Everyone retired early that night.
U
در آن شب همه زود رفتند بخوابند .
currency of early islam
U
درهم
early token release
U
در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
The early bird gets the worm.
<proverb>
U
سحر خیز باش تا کامروا باشی.
early bird catches the worm
<idiom>
U
هرکسی زودتر بیداربشود بیشتر بدست میآورد
to skive off early
[British English]
U
با عجله و پنهانی
[جایی را]
ترک کردن
I must make an early morning start.
U
باید صبح زود راه بیافتم ( حرکت کنم )
to keep early Šor good Šhours
U
زود خوابیدن وزود برخاستن
the early bird catches the worm
<proverb>
U
کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
last year
U
سال گذشته
year
U
سنه
year
U
سال
New Year
U
سال نو
the f.of the year
U
برگ ریزان
next year
U
سال بعد
next year
U
سال دیگر
off year
U
سال کم محصول
off year
U
سال کم فعالیت
off year
U
سال کسادی
New Year
U
سال جدید
year in year out
U
همیشه
last year
U
پارسال
year
U
سال نجومی
year by year
U
سال بسال
each year
U
هرسال
year in year out
U
سال دوازده ماه
f.year old
U
پنج ساله
within a year
U
در عرض یک سال
d. year
U
سال میلادی مسیحی
in the a. year of
U
درسال فرخنده فال
year by year
U
همه ساله
in the year one
U
در زمان بسیار پیش
in the year
U
در سال 3491
in the a. year of
U
درسال خجسته
year-long
U
یک سال
tax year
مالیات سالانه
year-round
همه ی سال
theater of the year
U
تئاتر سال
year-round
U
در تمام مدت سال
year-long
U
یک ساله
year-long
U
به مدت یک سال
year-end
سال پایان
year-end
U
پایان سال
year-end
U
سالپایانی
year-end
U
وابسته به پایان سال
New Year's Eve
U
شب ژانویه
New Year's Eve
U
شب سال نو
During (in)the current year.
U
درسال جاری
with each passing year
U
با گذشت هر سال
quarter
[year]
U
دوره سه ماهه
quarter
[year]
U
سه ماه
the year in question
U
سالی که مورد بحث است
year of age
U
سال عمر
year-round
<idiom>
U
همه ساله
intercalary year
U
سال کبیسه
In the year 2000…
U
درسال 2000...
from (since) the year one
[American E]
<adv.>
U
از زمان خیلی قدیم
[اصطلاح روزمره]
By the end of the year
U
تا آخر سال
She shot up last year .
U
پارسال یکدفعه قد کشید
Christmas comes but once a year.
<proverb>
U
جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
all the year round
U
در تمامی یا سرتاسر سال
calendar year
U
سال تقویمی
calender year
U
سال تقویمی
calender year
U
سال کامل تقویم یک سال
callendar year
U
سال
callendar year
U
سال جاری
civil year
U
سال عرفی
dear year
U
سال گرانی
dry year
U
خشک سال
dry year
U
سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
dry year
U
خشکسال
New Year's Day
روز اول ژانویه که آغاز سال نو مسیحیان است
he was born in the year
U
درسال 00000زائیده یامتولدشد
i wish you a happy new year
U
سال نو را به شما شادباش یاتبریک میگویم
i wish you a happy new year
U
سال نوسعیدی را برای شما می خواهم
academic year
U
سال تحصیلی
academic year
U
سال دانشگاهی
light year
U
سال نوری
leap year
U
سال کبیسه
light-year
U
سال نوری
financial year
U
سال مالی
fiscal year
U
سال مالی
fiscal year
U
سال مالی سال جاری
fiscal year
U
دوره مالی
it was sold at 0 year's p
U
بهره برابردرامدسالیانه اش فروخته شد
last year's produce
U
محصول پارسال
wet year
U
سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
wet year
U
سال پر اب
sothic year
U
سال خورشیدی مصری
water year
U
سال ابی که برابر است با اول مهر هر سال تا پایان شهریور سال بعد
school year
U
سال تحصیلی
sidreal year
U
سال نجومی
sluggish year
U
سال رکود
sluggish year
U
سال کسادی
vintage year
U
سال پرنعمت
vintage year
U
سال وفور محصول انگور
tropical year
U
سال اعتدالی
tropical year
U
سال استوایی
solar year
U
سال خورشیدی
solar year
U
سال شمسی
the year past
U
سال گذشته
work year
U
سال کاری
leave year
U
سال خدمتی
leave year
U
سال کار بدون محاسبه ایام مرخصی یا ترک خدمت
lunar year
U
سال قمری
year book
U
سالنامه
year and day
U
مدتی که اگر مجروح ضمن ان بمیردموضوع قتل عمد تلقی میشود
natural year
U
سال طبیعی
no year oppropriation
U
حساب تامین اعتبار باز حساب باز
rainy year
آبسال
sabbatic year
مرخصی هر هفت سال یکبار
year and day
U
یک سال و یک روز
sabbatical year
U
در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
sabbatical year
U
مرخصی هر هفت سال یکبار
from (since) the year dot
[British E]
<adv.>
U
از زمان خیلی قدیم
[اصطلاح روزمره]
ten year device
وسیله ای که هر ده سال یک بار احتیاج به سرویس دارد
At the beginning of the month (year).
U
سرش ؟ بسنگ خورد
The consumption of suger has gone up this year .
U
مصرف شکرامسال با لارفته است
At the beginning of the month (year).
U
سر ماه ( سال )
to say so long to the end of the year
U
با سال پیش خداحافظی کردن
apparent solar year
U
سال فاهری شمسی
apparent solar year
U
سال شمسی
The subsidy will be phased out next year.
U
یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
platonic cycle or year
مدت گردش اجرام آسمانی درهمه مدارهای خود و برگشت آنها بوضوح نخستین
first year resident
[American English]
U
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
They live abroad for the greater part of the year.
U
آنها بخش بیشتری از سال را در خارج زندگی می کنند.
As part of my training, I spent a year abroad.
U
درجریان کارآموزیم یکسال را در خارج گذراندم.
the 28 year-old nurse-turned-independent insurance consultant
U
پرستار ۲۸ ساله که مشاور مستقل بیمه شده است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com