English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 159 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
dust separation U جداسازی گرد و غبار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
separation U متارکه
separation U جدا کردن
separation U جدا شدن
separation U انفصال
separation U تفکیک متارکه
separation U دوری
separation U فراق
separation U تفکیک کردن
separation U از زیر امر خارج شدن
separation U حکم تفرقه ابدان زوجین
separation U تجزیه
separation U تفکیک
separation U طبله جداشدگی
separation U جداسازی
separation U جداکنی
separation U مستقل شدن یکانها
separation U جدایی
separation U جدائی
separation U تفریق
separation U عمل جدا کردن
altitude separation U اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
vortex separation U جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
volatility separation U جداسازی از طریق فراریت
stepped up separation U حرکت پلهای هواپیماها ارایش پلهای در حرکات هوایی
sieve separation U جداسازی دانه ها با الک
separation zone U منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
separation zone U منطقه حد
separation method U روش جداسازی
separation factor U ضریب جداسازی
grade separation U تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند
frequency separation U جداسازی فرکانس
separation anxiety U اضطراب جدایی
color separation U تفکیک رنگ
altitude separation U حد سطوح مبنای ارتفاع
isotope separation U جداسازی ایزوتوپ
principle of separation of powers U اصل تفکیک قوا
separation of interfering substances U جدا کردن اجسام مزاحم
separation of ownership and control U جدائی مالکیت از کنترل جدائی مالکیت از مدیریت
launcher/satellite separation U جسمشماورماهوارهجدا
dust U ریختن پاشیدن
in the dust U زیر خاک
dust-up U جنگ و دعوا
dust-up U بگومگو
in the dust U مرده
in the dust U درخاک
dust U غبار
dust U خاکه ذره
to f. away the dust U گردگیری کردن
dust well U گرد چال
dust U گردگیری کردن گردگرفتن از
to let the saw dust out of U رسوا کردن
to let the saw dust out of U را ثابت کردن
to let the saw dust out of U پوچی یا بی اساسی
dust U گرد وخاک
dust U ارد
dust U گرد گوگرد
dust U تراب
dust U خاک
dust U گرد
saw dust U خاک اره
dust-up U شکر آب
dust-jacket U جلد کاغذی روی کتاب
to bite the dust U افتادن
to kiss the dust U باخاک یکسان شدن
to kick up dust U خاک راه انداختن
to bite the dust U مردن
to kick up dust U خاک بلندکردن
dust-jacket U کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
to dust the coat of U کتک زدن
to dust one;s jacket U کسیراچوب زدن
to dust one's jacket U کسیرازدن
dust-covers U جلد کاغذی روی کتاب
stone dust U خاک سنگ
stone dust U گرد سنگ
to kiss the dust U پست شدن
to kiss the dust U کشته شدن
dust-ups U جنگ و دعوا
dust-ups U شکر آب
dust-ups U بگومگو
gold dust U گرد طلا
gold dust U خاک طلادار
dust receiver U مخزنگردوخاک
When the dust settles. U وقتی که خوب آبها از آسیاب افتاد
bite the dust <idiom> U از پا درآوردن -کشتن ،شکست دادن
dust color U رنگ خاکی
to raise dust U گرد و خاک به پا کردن
to blow up dust U گرد و خاک به پا کردن
to kiss the dust U به خواری وپستی تن دادن
zinc dust U گرد روی
to lick the dust U بزمین خوردن
to make a dust U گردو خاک بلند کردن
to make a dust U گردکردن
to make a dust U هایهوکردن
to raise a dust U گردوخاک بلندکردن
to raise a dust U شلوق کردن
to raise a dust U اب راگل الودکردن حقیقت راپنهان کردن
to shake off the dust U گردگیری گردن
to shake off the dust U گرد گرفتن
to shake off the dust U تکاندن
dust-covers U کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
dust jacket U جلد کاغذی روی کتاب
angel dust U گرد پریان
dust brush U گردگیر
dust catcher U گردگیر کوره بلند
dust coal U خاک ذغال
dust coat U لباس روبرای گرفتن گرد جامه گردگیر
dust collection U گردگیری
dust collection U غبارگیری
dust brush U گردپاک کن
dust collector U جمع کننده گرد و خاک
dust collector U گردگیر
dust colour U خاکی
dust brand U سخن زشت
dust brand U لکهای ازدوده
dust brand U دوده
coal dust U خاکه زغال
cosmic dust U غبار کیهانی
diamond dust U خرده یاسوده الماس
dust jacket U کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
dust arrester U واحد گردگیری
dust arrester U گرد گیر
dust bin U خاکدان
dust bin U خاکروبه دان
dust bowl U شن روان
dust box U گردپاش
dust cover U سرپوش غبارگیر
furnace dust U بخار کوره
glass dust U خرده شیشه
humbled to the dust U باخاک برابر
interstellar dust U غبار بین- ستارهای
raise a dust U گرد و خاک بلند کردن
raise a dust U داد و بیداد کردن
saw dust concrete U بتن خاک اره
to dust one;s jacket U کسیراکتک زدن
dust-jackets U جلد کاغذی روی کتاب
dust-jackets U کاغذی که با ان کتاب را جلدمیکنند
flying dust U گرد
flue dust U بخار گاز
dust mask U خاک گیر
dust laden U تجمع گرد وغبار
dust laden U خاک گرفتگی
dust exhaust U تخلیه گرد و خاک
dust removal U تخلیه گرد و خاک
dust removal U گرد گیری
dust respirator U ماسک تنفسی
dust respirator U ماسک ضد گردو غبار
dust devil U تنوره دیو
dust tight U خاک بند
coal dust firing U اشتعال گردی
dust collection equipment U وسایل گردگیری
Water lays the dust. U آب گرد وخاک رامی خواباند
To snake the dust off the carpet. U خاک قالی را تکان داد (تکاندن )
the dust panned out pootly U ان خاک زرد دادولی نه چندان زیاد
sandstorm or dust storm U طوفانخاکوشن
dust cloud theory U نظریه غباری
The dust was laid ( settled ) . U گرد وخاک نشست
Dust has accumulated [settled] on the chairs. روی صندلی ها خاک نشسته
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb> U کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com