English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 75 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dual capable U جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
capable U توانا
capable U توانایی انجام کاری
capable U صلاحیتدار
capable U مستعد
capable U با استعداد صلاحیتدار
capable U لایق
capable U قابل
person capable U reasoning exercisingjuristic of
person capable U مجتهد
dual U حافظه با دو مجموعه از داده و خط وط حافظه که ارتباطات بین CPU ها را ممکن می سازد
dual U صفحه LCD رنگی که تصویر را در دو مرحله بهنگام میکند
dual U دو سیستم کامپیوتری که به طور موازی روی داده یکسان کار می کنند با دستورات مشابه برای اطمینان از صمت بالا
dual U استاندار بستههای مدار مجتمع با استفاده از دو ردیف موازی از سوزنهای متصل در امتداد لبه
dual U استفاده ازیک جفت
dual U سیستم مرتب کردن قط عات RAM روی دو طرف کابلها به طوری که در صورت بروز خطا دو مسیر جداگانه بین سرور ها باشد
dual U دو لیست موازی جدا از اطلاعات
dual U دوتایی
dual U دولا
dual U دوجنبهای همزاد
dual U دو واحدی
dual U دوگانه
dual U دوتائی
dual U دادههای ترکیبی هر مجموعهای از داده در پاس یا لبه ساعت مختلف آماده و معتبر است
dual U دومسیر جداگانه ضبط صوت که در وسایل استریو دیده میشود
dual U در یک سیستم FDDI ایستگاهی که حاوی دو حلقه شبکه است و برنامه تحمل خطا به کار می روند
dual U سیستم کامپیوتری با دو پردازنده برای اجرای سریع تر برنامه
dual lane U راه دو طرفه
dual intensity U تاکید علائم خاص
dual lane U راه دو خطه
dual magneto U مگنت دو برقی
dual indicator U نشاندهنده دوتایی
dual magneto U مگنتوی دوتایی
dual meet U مسابقههای تیمی
dual morality U دوگانگی اخلاقی
dual nationality U تابعیت مضاعف
dual operation U عمل همزاد
dual processors U پردازندههای دوگانه
dual sensation U احساس دوگانه
dual tire U لاستیک دوبل
the dual number U تثنیه
dual seat U زینموتور
dual impression U برداشت دوگانه
dual carriage way U شاهراه دو طرفه
dual agent U عامل اطلاعاتی دو جانبه
dual agent U عامل دو جانبه
dual carriageways U شوسه دوگانه
dual carriageways U راه ارابه رو دو خطی
dual personality U شخصیت دوگانه
dual compressor U کمپرسور دوتایی
dual crank U میل لنگ دوبل
dual density U تراکم مضاعف
dual carriageway U راه ارابه رو دو خطی
dual capacitor U خازن دوبل
dual ignition U احتراق دو برقی
dual granulation U باروت دو حبهای
dual carriageway U شوسه دوگانه
dual swivel mirror U آینهبازشو
dual in line package U بسته درون برنامهای دوواحدی نوعی پایه متداول که روی ان یک تراشه نصب میشود
dual sex therapy U درمان دو جنسیتی
dual y axis graph U نمودار با دو محور y
dual purpose gun U توپ دو کاره
dual labor market U بازار کار دوگانه
dual disk drive U گرداننده دیسک دوگانه
dual channel controller U کنترل کننده دو کاناله
dual carriageway road U راه بادو جاده
dual carriageway road U راه با دو شوسه جدا
dual port ram U حافظه تسهیم شده
dual price system U نظام دو قیمتی
dual ignition system U سیستم احتراق دوتایی
dual tone horn U بوق با دو صدا
dual channel sound system U کانال صوتی دوگانه
dual sided disk drives U گردانندههای دیسک دو طرفه
dual channel television sound system U کانال صوتی دوگانه
He is a capable man . he is a man of ability . بنظر او یک میلیارد تومان بی قابل [ناقابل] است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com