Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
drag line
U
طنای اویزان از بالن هنگام فرود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
drag
U
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag
U
کشیده شدن
drag
U
لایروبی کردن کشش
drag
U
قلاب
drag
U
اسباب لایروبی
drag
U
روی صفحه نشان داده میشود
drag
U
به نشانه برنامه دیگر که باعث شروع این برنامه و درج داده میشود
drag
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
U
عمل حرکت دستگاه OUSE
to drag on or out
U
ادامه دادن
to drag on or out
U
کشیدن
drag
U
ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
drag
U
پسا
drag
U
کشش
drag in
<idiom>
U
پا فشاری روی موضوع دیگری
drag on
<idiom>
U
دراز کردن
To drag on and on.
U
بدرازا کشیدن
drag
U
کشاندن
drag
U
چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
drag
U
کشیدن بزور کشیدن
drag
U
سخت کشیدن لاروبی کردن
drag
U
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
drag
U
اصطکاک
drag
U
کشیدن
drag
U
سنگین وبی روح
drag
U
کاویدن باتورگرفتن
drag mark
U
محل فشار
hydraulic drag
U
کشش ابی
star drag
U
وسیله کشیدن نخ روی قرقره ماهیگیری
cooling drag
U
پسای ناشی از خنک کردن موتور
drag axis
U
محور پسا
drag bar
U
میله کشش
drag bar
U
میله اتصال
drag bike
U
موتورسیکلت مخصوص مسابقه سرعت
drag boat
U
کرجی لاروب
drag boat
U
قایق موتوری مسابقه سرعت
drag bracing
U
بست کاری داخلی
induced drag
U
پسای لازم
induced drag
U
پسای القاء شده
To drag out an affair . To go on and on .
موضوعی را کش دادن
[بدرازا کشاندن]
wing drag
U
پسای بال
wave drag
U
پسای موج
vortex drag
U
پسای جریانهای حلقوی
broom drag
U
جاروی شن کش
total drag
U
پسای کل
wire drag
U
لاروب سیمی
main drag
<idiom>
U
مهمترین خیابان شهر
to drag in a subject
U
موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
coefficient of drag
U
ضریب مقاومت در مقابل حرکت
interference drag
U
پسای داخلی
momentum drag
U
پسای ممنتم
drag bunt
U
ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
drag chain
U
زنجیرکشش
drag chain
U
عایق
drag link
U
اتصال کششی
drag link
U
عضو کشش
form drag
U
مقاومت ناشی از شکل جسم
drag strip
U
مسیر مسابقه اتومبیلرانی سرعت
drag scraper
U
اسکریپر مخزنی
engine drag
U
مقاومت مالشی
drag loading
U
نتیجه کشش بادیا موج انفجار
drag net
U
توریادامی که روی زمین بکشندکه همه جانوران رایکجابگیرد
drag race
U
مسابقه اتومبیلرانی سرعت
form drag
U
پسای شکل
drag racing
U
مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت
fiscal drag
U
اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
profile drag
U
پسای مزاحم
engine drag
U
مقاومت اصطکاک
drag coefficient
U
ضریب رانش
drag coefficient
U
ضریب پسا
drag force
U
نیروی کششی
drag force
U
نیروی مقاوم حرکت
drag hook
U
قلاب کشش
drag hook
U
قلاب عایق
parastic drag
U
پسای مزاحم
drag loading
U
فشار کششی
profile drag
U
پسای مقطع پسای نیمرخ
drag hunt
U
شکار با تازی در مسیری بابوی مصنوعی روباه بخاطرورزش
drag roll
U
غلطک کششی
levelling drag scrapers
U
اسکریپر تیغه دار
lift drag ratio
U
نسبت برا به پسا
To drag a country into war .
U
کشوری را بجنگ کشیدن ( غالبا" بصورت جنگ تحمیلی )
drag chain conveyor
U
نقاله با زنجیر مقاوم
surface friction drag
U
پسای اصطکاک سطح
anti drag wire
U
اجزاء بست کاری ساختمانی
This caravan will drag on until the last day .
<proverb>
U
این قافله تا به یشر لنگ است .
drag one's feet/heels
<idiom>
U
آهسته کار کردن
line to line fault
U
اتصال کوتاه دوقطبی
line by line analysis
U
تجزیه سطر به سطر
line to line voltage
U
ولتاژ بین دو خط
line by line milling
U
فرز کردن سطر به سطر
line by line milling
U
فرز کردن سطری
line to line fault
U
اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault
U
اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line voltage
U
ولتاژ زنجیر شده
line to line spacing
U
فاصله سطور
line to line fault
U
تماس خطوط
necessary line
U
خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
down line
U
بار کردن پایین خطی
o o line
U
خط تقسیم دیدبانی
down the line
<idiom>
U
درآینده
o o line
U
خط دیدبانی سپاه
old line
U
دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
all along the line
U
درامتدادهمه خط
line up
<idiom>
U
به صف کردن
line up
<idiom>
U
به درستی میزان کردن
line up
<idiom>
U
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
out of line
<idiom>
U
ناصحیح
in line
<idiom>
U
با محدودیت متداول
on line help
U
کمک مستقیم
down the line
U
ضربه از کنار زمین
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
line out
U
با خط علامت گذاشتن
line out
U
قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
out of line
U
جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
out of line
U
خارج از خط جبهه
on the line
U
هواپیمای اماده پرواز
below the line
U
درامد یا هزینه غیر مترقبه
to come in to line
U
موافقت کردن
to come in to line
U
در صف امدن
line by line
U
سطر به سطر
the line
U
صف
old line
U
محافظه کار
mean line
U
خط میان
in line
U
همراستا
along line
U
در خط
along line
U
در امتداد خطوط
all along the line
U
در همه جا
in line
U
شمشیر در وضع حمله
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
line of d.
U
مرز
line
U
صفی در خط
line
U
در سمت
line
U
سیم
line
U
جبهه جنگ
line
U
لوله منفردی در سیستم سیالات
line
U
رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line
U
نسب
line
U
خط زدن
line
U
حدود رویه
line
U
خط صف
line
U
طناب خط
line
U
دهنه
line
U
لجام
line
U
: خط کشیدن
line
U
خط انداختن در
line
U
خط دار کردن
line
U
بخط کردن
line
U
اراستن
line
U
ترازکردن
line
U
استرکردن
line
U
پوشاندن
line
U
خط
off line
U
قطع
off line
U
غیر متصل
Are you still on the line?
U
هنوز پشت تلفن هستی؟
Are you still on the line?
U
خط را قطع نکردی؟
by line
U
خط فرعی راه اهن
by line
U
کار یاشغل اضافی وزائد
by-line
U
خط دوم یافرعی
by-line
U
خط فرعی راه اهن
line
U
اتصال فیزیکی به ارسال داده
by line
U
خط دوم یافرعی
off line
U
برون خطی
off line
U
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line
U
طرز
line
U
رشته
line
U
لاین
line
U
محصول
line of d.
U
حد فاصل
line
U
شعبه
by-line
U
کار یاشغل اضافی وزائد
line
U
: خط
line
U
ریسمان
line
U
رشته بند
line
U
ردیف
line
U
سطر
on line
U
در خط
on line
U
داخل رده
on line
U
مورداستعمال
off line
U
منفصل
on line
U
درون خطی
on line
U
متصل
on line
U
مستقیم
line
U
رسن
line
U
طناب سیم
line-up
U
ردیف ایستادن تیم
line up
U
به ترتیب ایستادن
line up
U
به خط شدن
line
U
جاده
line up
U
ردیف ایستادن تیم
line-up
U
به خط شدن
line-up
U
به ترتیب ایستادن
price line
U
خط قیمت
marriage line
U
گواهینامه ازدواج
line of contact
U
خط تماس
night line
U
ریسمان ماهی گیری شبانه
marline or line
U
طناب کوچک دولا
multipoint line
U
خط چند نقطهای
line noise
U
پارازیت خط
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com