Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
double-back bench
U
نیمکت جفتی
[پشت به پشت یا یک ردیفه]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bench by a back injury
U
خارج شدن از مسابقه وزنه برداری به علت اسیب دیدگی
double back
<idiom>
U
برگشتن
tree bench
[bench encircling a tree trunk]
U
نیمکت
[دور تنه ]
درخت
bench
U
میز قالب گیری
bench
U
میز کار
bench
U
میز ابزار
bench
U
سکوی کوهستانی
bench
U
میز
bench
U
هیات قضات محکمه
bench
U
مسند قضاوت
bench
U
نیمکت
bench
U
سکو
bench
U
کرسی قضاوت جای ویژه
bench
U
روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
bench
U
نیمکت گذاشتن
bench
U
بر کرسی نشستن
bench
U
میز کار دستگاه
bench
U
نیمکت ذخیره ها
bench
U
تعویض بازیگر نیمکت تمرین وزنه برداری
penalty bench
U
منطقه پنالتی که بازیگراخراجی انجامینشیند
incline bench
U
تخته وزنه برداری
cross bench
U
نیمکت بیطرفان در مجلس
clear the bench
U
استفاده از ذخیره ها
garden bench
U
نیمکت باغ
backless bench
U
نیمکت
[صندلی]
بدون پشتی
assembly bench
U
میز مونتاژ
to sit on the bench
U
روی نیمکت نشستن
circular bench
U
نیمکت گرد
[دایره ای]
park bench
U
نیمکت پارک
draw bench
U
میز رسم
drawing bench
U
میز رسم
ride the bench
U
بازیگر ذخیره
front bench
U
اعضایپارلمانیکهدردولتهممسئولیتدارند
carpenter's bench
U
دستگاه نجاری
bench wall
U
دیوار تکیه گاه
bench mark
U
نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
team bench
U
نیمکتبازیکنان
players' bench
U
نیمکتبازیکنان
officials' bench
U
نیمکتمربیان
bench stone
U
سنگ سمباده رومیزی
be raise to the bench
U
بر مسند قضاوت تکیه زدن دادرس شدن
bench mark
U
رپر
bench press
U
پرس میزی
bench check
U
کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
bench check
U
ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
bench mark
U
انگپایه
bench jockey
U
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
bench warmer
U
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
bench lathe
U
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
bench seat
U
صندلیاتومبیل
bench mark
U
نشان
bench micrometer
U
میکرومتر رومیزی
circular saw bench
U
اره کمانهای میزی
carpenters bench
U
میز درودگری
bench mark
U
علائمی که در روی انها ارتفاع محل نشان داده شده است
carpenter's bench
U
میزکار
bench mark
U
نشانه
carpenter's bench
U
خرپشت
bench mark
U
نشانه مبنا
bench height
U
ارتفاعگسل
bench mark
U
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
bench mark
U
شاخص مبداء
bench warrant
U
حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار
widow bench
U
میراث زوجه
carver's bench screw
U
پیچمخصوصنیمکت
tidal bench mark
U
انگپایه کشندی
bench type radial
U
میز نوع شعاعی
dial bench gage
U
میز اندازه گیری
bench milling machine
U
ماشین فرز رومیزی
bench tapping machine
U
ماشین مته رومیزی
bench scale process
U
فرایند کارگاهی
bench drilling machine
U
میز دستگاه درل
cold drawing bench
U
میز سردکشی
queens bench division
U
دادگاه ملکه
tidal bench mark
U
شاخص جزر و مد
back to back credit
U
اعتبار اتکایی
back to back housing
U
خانه ی پشت به پشت
double
U
دویدن
double
U
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double
U
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double
U
دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double
U
دو برابرشدن یا کردن
double
U
مضاعف نمودن
double
U
دوبار چرخش کامل ژیمناست
double
U
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double
U
دواسترایک متوالی
double
U
توپزن 0001امتیازی فصل
double
U
بازی دونفره خطای دبل
double
U
تاکردن
double
U
دو برابر
double
U
دو برابر کردن
double
U
مضاعف
double
U
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double
U
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double
U
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double
U
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double out
U
081 خارج
double a
U
زنای محصن بامحصنه
double
U
بازی دوبل
double
U
تصویر قرینه
double in
U
081 تو
double hi
U
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double out
U
درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double p
U
پاروی دوسر
double
U
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double
U
تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double
U
مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double
U
دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double
U
استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double
U
دوبار
double
U
دو برابر بزرگتر
double
U
اندازه دو برابر
double in
U
درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double up
U
دولاکردن
double up
U
مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double zero
U
صفر2برابر
double
U
دو نفره
double a
U
زنای مردزن داربازن شوهردار
double up
U
در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double up
<idiom>
U
اتاق خود را باکسی شریک بودن
on the double
U
فرمان بدو رو
on the double
U
بدو رو
double up
U
دولا شدن
double three
U
دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
it is useful for a double p
U
برای دوکارسودمنداست
double-six
U
دوطرفشش
double-take
U
واکنش دوگانه
double
U
همزاد
double
U
: دو برابر دوتا
do a double take
<idiom>
U
با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double
U
مضاعف کردن دولا کردن
double
U
دولا
double
U
:دوبرابر کردن
double
U
دوسر المثنی
double-take
U
یکه خوردن
double
U
جفت
double branch
U
چهارراهه
with double cream
U
با کرم یا خامه زیاد
double breasted
U
کتی که در دو طرف دکمه دارد
double breasted
U
کت چهار دکمه
double buff
U
تاکل دو شیاره
a double bed
U
یک تخت دو نفره
double beam
U
پرتو مضاعف
double bottoms
U
ناو کف دوبل
double bottoms
U
ناو دو کفهای
double beam
U
شعاع مضاعف نور
double belt
U
تسمه دوبل
double bind
U
بن بست دو سویه
double-faced
U
فرش های دو رو
[فرشی که پشت و روی آن دارای پرز باشد.]
double blowing
U
دمش مضاعف
double bogey
U
دوبار کسب امتیاز
double bond
U
اتصال مضاعف
double bond
U
پیوند دوگانه
double bottom
U
ته دولا
double buff
U
قرقره قلاب دو شیاره
double coincidence of wants
U
زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
double decker
U
هرچیزیکه دو لایه دارد
double dealer
U
ادم ناروزن
double dealing
U
دورویی
double dealing
U
حقه بازی
double deck
U
دوطبقه دوعرشه
double dissociation
U
گسست مضاعف
double decomposition
U
تجزیه مضاعف
double density
U
چگالی مضاعف
double density
U
تراکم مضاعف
double diagonal
U
دوپوسته
double diode
U
دیود مضاعف
double dealer
U
حقه دورو
double dealer
U
شخص مزور
a double room
U
یک اتاق دو نفره
double buffering
U
روش انتقال اطلاعات میان کامپیوتر و دستگاه جانبی میانگیر مضاعف
double click
U
احضار یک فرمان توسط دکمه دستگاه OUSE
double cloth
U
پارچه دولا
double coincidence of wants
U
تطابق دوطرفه
double coincidence of wants
U
نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد
double conversion
U
تبدیل دوگانه
I'd like a double room
U
من یک اتاق دو نفره میخواهم.
double cropping
U
کشت دوگانه
double cropping
U
کشت مضاعف
double dabble
U
روش تبدیل اعداد دودویی به معادل دهدهی
double diode
U
دیود دوبل
double counting
U
محاسبه مضاعف
double sharp
U
نیمپردهبالاییجفتی
double sink
U
سینکدوتایی
double zero key
U
کلیددوصفر
double-blank
U
دوطرفسفید
double-takes
U
واکنش دوگانه
to fold double
U
دوتاکردن
to fold double
U
دولاکردن
double bed
U
تختخوابدوطبقه
double pinochle
U
ضربهای در بولینگ که میلههای 4 و 6 و 7 و 01 را بجامی گذارد
double seat
U
صندلیدونفره
double scull
U
پارویدوبله
double ring
U
گوددوبله
double chin
U
غبغب
double chins
U
غبغب
double Dutch
U
طناببازی دوتایی نامفهوم
double-takes
U
یکه خوردن
double bend
U
پیچدوبله
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com